برترینها: چند شب پیش، اجرای راغب در سیوسهپل اصفهان خبرساز شد؛ جایی که او قطعه مشهور «دلم میخواد به اصفهان برگردم» اثر معین را اجرا کرد.
همین انتخاب کافی بود تا موجی از انتقادها به راه بیفتد. بسیاری نوشتند چرا باید ترانهای که هنوز خالقش زنده و فعال است، با صدایی که به قول منتقدان «نخراشیده و نامتناسب» است، بازخوانی شود. اعتراض اصلی آنها اما تنها به این بازخوانی محدود نبود؛ بلکه به کلیت جایگاه امروز موسیقی پاپ ایران برمیگشت، جایی که چهرههایی مثل راغب بیش از دیگران دیده میشوند.
مخالفان میگویند صدای راغب بیشتر به مداحی شباهت دارد تا خوانندگی حرفهای. او نه وسعت صوتی چندانی دارد و نه در کارنامهاش آثار ماندگار شنیده میشود. بخش عمده ترانههایش بیشتر برای بازار لحظهای ساخته شدهاند تا برای تاریخ موسیقی. اما این انتقادها فقط متوجه یک خواننده خاص نیست. موضوع، نشانهای از روندی عمیقتر است: رشد سریع چهرههای کمکیفیت در سایه حمایتهای رسانهای و تبلیغاتی.
از سوی دیگر، تنها چند شب بعد محمد اصفهانی در برنامه «۱۰۰۱» با اجرای زندهاش نشان داد که هنوز میتوان به حرفهایگری و استاندارد بالای موسیقی دل بست. او در گفتوگوهایش پختگی و وقار یک هنرمند باسابقه را نشان داد؛ کسی که هم فن بیان دارد، هم صدای پرقدرت و هم درک موسیقایی عمیق. وقتی قطعه «ولایت عشق» را بهعنوان مهمترین اثر خود برگزید، در واقع بر جایگاه معنوی و هنری کارش مهر تأیید زد. مرور کارنامه او نشان میدهد که چرا دهههاست در زمره خوانندگان جدی و اثرگذار باقی مانده، هرچند شاید از منظر چهرهسازی رسانهای چندان پررنگ نبوده باشد.
مقایسه راغب با محمد اصفهانی تنها یک تقابل ساده بین دو صدا نیست؛ بلکه بازتابی است از وضعیت کلی هنر پاپ در ایران. در سالهایی نهچندان دور، جریان اصلاحات و فضای بازتر فرهنگی بستر ظهور هنرمندانی چون اصفهانی و شادمهر عقیلی را فراهم کرد؛ خوانندگانی که هر یک استاندارد تازهای تعریف کردند. اما امروز، شرایط به سمتی رفته که بسیاری معتقدند میدان به دست کسانی افتاده که تنها با موج تبلیغات و سرمایهگذاری رسانهای بالا آمدهاند، نه با کیفیت و اصالت هنری.
این تغییر جهت تبعات فرهنگی گستردهای دارد. وقتی گوش جامعه عادت میکند به صدای محدود و کارهای سطحی، تحمل آثار جدیتر کمتر میشود و ذائقه عمومی به تدریج پایین میآید. موسیقی، همانند ادبیات و سینما، بخشی از سرمایه فرهنگی است؛ و وقتی این سرمایه به حاشیه رانده شود، بازسازی آن سالها زمان میبرد.
شاید به همین دلیل است که منتقدان میگویند اجرای اخیر راغب صرفاً یک برنامه پرحاشیه نبود، بلکه نشانهای از آسیبی جدیتر است. آسیبی که به «نظم موجود» لطمه میزند و حتی میتواند به دیگر حوزههای هنری نیز سرایت کند. البته این ماجرا فقط محدود به موسیقی نیست، پزشک بیسواد، دیپلمات اشتباهی، اقتصاددان متوهم، همه و همه خبر از چیزهایی میدهند که چیز جالبی نیست!