دلتنگی و دل‌هایی پر از تنهایی بهمن رجبی

خبرآنلاین دوشنبه 24 شهریور 1404 - 11:25
مراسم تشییع بهمن رجبی، هنرمند پیشکسوت موسیقی ایرانی، با حضور جمعی از اهالی هنر و موسیقی ازجمله کیهان کلهر، روز سه‌شنبه ۲۴ شهریورماه در محوطه‌ی خانه هنرمندان برگزار شد.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، ۱۹ شهریور بود که خبر آمد بهمن رجبی نوازنده و مدرس پیشکسوت تنبک بر اثر عارضه قلبی در ۸۶ سالگی در منزل خود درگذشته است. مراسم تشییع این هنرمند پیشکسوت روز سه‌شنبه ۲۴ شهریورماه با حضور جمعی از هنرمندان و اهالی موسیقی، ازجمله کیهان کلهر، بابک زمانی، مدیرکل دفتر موسیقی و حمیدرضا نوربخش، مدیرعامل خانه موسیقی در محوطه خانه هنرمندان برگزار شد.  

خاطرات مرتضی عیان از بهمن رجبی: از حذف اجرا در جشن هنر شیراز تا پوست بوفالوی همدانی روی تنبک 

نخستین سخنران این مراسم طبق گرفته مجری، دوست دیرینه و همراه مرتضی رجبی، مرتضی اعیان، بود. او در این مراسم به بیان خاطره‌ای مشترک با رجبی پرداخت و یاد و خاطره‌ او را گرامی داشت. او با آرزوی شادی روح رجبی گفت: «من سخنران نیستم و تنها کاری که می‌توانم انجام دهم، بیان خاطره است. آشنایی من و بهمن رجبی از دهه ۵۰ در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی آغاز شد. ما در آن‌جا درباره تکنیک تنبک‌نوازی و دیگر موضوعات گفت‌وگو بسیار می‌کردیم و قرار گذاشتیم دونوازی‌ای انجام دهیم که حاصلش یک کاست شد. خاطرم هست مدتی بعد برای جشن هنر شیراز، دونوازی دیگری آماده کردیم. قبل از رفتن‌مان به شیراز، بهمن گفت پوست تنبکم خراب شده است و من گفتم بیا برویم پیش فرهاد دلشاد تا عوضش کند. وقتی داشتیم می‌رفتیم داخل دیدیم زیر برف‌پاکن فرهاد یک قبض جریمه است. وارد که شدیم فرهاد در حال رنگ‌زدن سه‌تار بود و اصلا سرش بلند نکرد که نگاهمان کند. من گفتم بهمن پوست تنبکش خراب شده است و فرهاد گفت بگذارش آن گوشه، سه، چهار روز دیگر درستش می‌کنم. همین حین من به فرهاد گفتم زیر برف‌کن ماشینت یک قبض جریمه است و فرهاد گفت مهم نیست، از اولین مشتری پولش را می‌گیرم.»

اعیان ادامه داد: «ما تمبک را گذاشتیم و بیرون آمدیم. بهمن تعجب کرده بود و گفت عجب آدمی است یعنی منظورش این بود که ما باید پول جریمه را بدهیم؟! خلاصه فرهاد چند روز بعد تنبک را آماده کرد و ما برای جشن هنر به شیراز رفتیم. من و بهمن قرار بود در آن‌جا دونوازی داشته باشیم و همین‌طور بهمن و رضا شفیعیان برنامه‌ای مشابه داشتند. اما شب قبل از کنسرت اعلام کردند که دونوازی من و بهمن حذف شده است. هرچه‌قدر هم پرسیدیم چرا؟ گفتند از بالا گفته‌اند! بهمن با وجود دلخوری از این اتفاق، با رضا شفیعیان روی صحنه رفت. اجرا طوری بود که اول بهمن باید شروع می‌کرد و بعد رضا. سکوت رضا در شروع اجرا اما آن‌قدر طولانی شد که رضا را نگران کرد. بعدتر که به حیاط حافظیه رفتیم و به رضا خسته نباشید گفتیم، رضا گفت مردم و زنده شدم که مبادا بهمن چیزی بگوید. بهمن که آمد از من پرسید چاقو داری؟ گفتم چرا؟ گفت این چه پوستی است روی تنبک من کشیده است. یادم آمد فرهاد یک‌بار قبل‌تر هم همین کار را کرده و به من گفته بود پوست بوفالوی همدانی روی تنبکت کشیده‌ام. پوستی که بعدتر فهمیدم پوست شتر بوده است و به بهمن گفتم دوباره پیشش برو تا برایت عوضش کند.» 

در مراسم تشییع من کمانچه بزنید و شاد باشید 

علی‌اکبر شکارچی، دیگر سخنران این مراسم، در سخنانی کوتاه گفت: «بسیار متأسفم برای خودم که ای کاش این دوست عزیز را قبل از مرگش یک بار دیگر می‌دیدم، در حالی که دلم پیشش بود. بهمن رجبی نیازی ندارد که من درباره‌اش صحبت کنم. دوستی من و بهمن از مرکز حفظ و اشاعه موسیقی آغاز شد. من با حسین علیزاده و بهمن رجبی در دانشکده هنرهای زیبا هر کاری از دست‌مان برمی‌آمد برای انقلاب انجام دادیم و بهمن در آن اجرا آن‌قدر با دقت همه چیز را با هم آمیخت که یادگار بسیار خوبی به جا ماند. رجبی برای مردم و هنر موسیقی حرمتی ستودنی قائل بود. او جانش را برای آزادی و رهایی مردم گذاشته بود و وقتی وصیت‌نامه‌اش را دیدم، بسیار تأسف خوردم و با خود گفتم بر او چه گذشته است؟ و فکر کردم چه‌قدر آدم‌های دیگری هستند که همین زندگی را دارند ولی بر زبان نمی‌آورند.»

او ادامه داد: «به قول مولانا، وقتی از جهان می‌رویم، مثل این است که از شکمی به جای دیگر رفته‌ایم، اما نمی‌دانیم کجا. هیچ‌کس نمی‌داند چه اتفاقی می‌افتد و از این جهان به کجا می‌رود. به جای این همه آدمی که این‌جا هستند، کاش ۵۰، ۱۰۰ یا ۲۰۰ تنبک‌نواز می‌آوردید و هر کس برای خودش چیزی می‌نواخت. اگر من مردم، کمانچه‌نوازان بر مزارم کمانچه بنوازند. وقتی هابیل علی‌اف فوت شد، به علی مرادخانی گفتم می‌خواهم چنین کنم و مراسمی با حضور کمانچه‌نوازان برگزار شد که همسرش گفت چنین مراسمی برای هابیل حتی در باکو هم برگزار نشد. این شادمانی از رفتن به جهان دیگر را هیچ‌کس نمی‌تواند لغو کند. من برای برادرم در لرستان چادر سیاه عشایری زدم و همه‌اش آواز بود و ساز. باید چنین باشد، وقتی ما در این حد به موسیقی وابسته‌ایم و موسیقی در کشورمان توسعه پیدا کرده است.»

شکارچی در پایان گفت: «کتاب‌های بهمن بهترین گواه برای آن‌چه می‌خواست انجام دهد و انجام داد، هستند.»

در ادامه پیکر بهمن رجبی با نوای «سواران دشت امید» به محوطه‌ی جلوی ساختمان خانه‌ی هنرمندان منتقل شد.

اشخاص نامرتبطِ اطراف بهمن رجبی می‌خواستند بین او و دیگران فاصله بیندازند

سپس مجری مراسم اشاره کرد که سال‌ها پیش ارکستر ملل به همت پیمان سلطانی پایه‌گذاری شد و بهمن رجبی تک‌نواز این ارکستر بود.

پیمان سلطانی سپس در سخنانی گفت: «بهمن رجبی انسانی تنهایی بود. درباره او صحبت‌های بی‌شماری شده، اما نگاه او به جامعه و حوزه فرهنگ و موسیقی اغراق‌آمیز جلوه داده شده و نظریاتی اشتباه به او نسبت داده‌اند. در حالی که من همیشه از زبان او شنیده‌ام که چه‌قدر نسبت به اهالی موسیقی مهر و محبت داشت و بارها در مورد هم‌نسلانش به خوبی سخن می‌گفت.»

او ادامه داد: «با این حال، در شرایطی تحت تأثیر اطرافیانش احساساتی می‌شد و گاهی لحظاتی حرف‌هایی می‌زد که موجب سوءتفاهم می‌شد. من برای از بین رفتن کدورت‌ بین او و حسین علیزاده و پرویز مشکاتیان تلاش بسیار کردم. متأسفانه اما مشکاتیان فوت شد و درباره علیزاده نیز با این که کوشیدم همکاری دوباره‌ای شکل بگیرد، اما محقق نشد و اشخاص نامرتبط باعث ایجاد فاصله شدند. با این وجود، بارها از زبان رجبی شنیدم که دلتنگ دوستانش، از جمله مشکاتیان و علیزاده بود و همین را از زبان مشکاتیان و علیزاده هم شنیدم که برای رجبی دلتنگ بودند. امیدوارم اجازه ندهیم اشخاص نامرتبط بتوانند میان این پیوندها فاصله بیندازند.»

گفتنی‌هایی هست که نمی‌توانم بگویم 

مصطفی محرمی، شاگرد و همراه بهمن رجبی، سخنران پایانی این مراسم بود. او گفت: «سال‌هایی که من کنار بهمن رجبی بودم، بیش از درس تنبک، درس دقت و وفاداری آموختم. او معتقد بود ریشه‌ی هر آدمی از اندیشه‌اش می‌آید و خود تا دقیقه‌های آخر عمرش به عقیده‌اش پایبند بود. میراث رجبی راهی است که برای شاگردانش باز کرده و چه کاری زیباتر از این که چراغ این راه را روشن نگه داریم. دلم پر است از تنهایی رجبی. می‌دانم چه اتفاقی برایش افتاد، اما جای گفتنش اینجا نیست. امیدوارم همیشه سلامت باشید. یاد معلم عزیزمان، بهمن رجبی، گرامی باد.»

پیکر بهمن رجبی برای بدرقه به خانه‌ی ابدی، به درخواست پسرش بابک رجبی، به بهشت زهرا منتقل شد تا در قطعه‌ی ۳۰۱، در جوار همسرش آرام گیرد.

۵۹۲۴۲

منبع خبر "خبرآنلاین" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.