به گزارش سرویس فرهنگی تابناک، سهگانه سینمایی ارباب حلقهها (The Lord of the Rings)، بر اساس رمانهای «جان رونالد روئل تالکین» (جی. آر. آر. تالکین John Ronald Reuel Tolkien) با کارگردانی «پیتر جکسون» (Peter Jackson)، ساخته شد. این سهگانه ۱۷ جایزه اسکار را کسب کرد و توانست ۱۰ برابر بودجه ۳۰۰ میلیوندلاری خود، در باجه بفروشد.
تمام قسمتهای این سهگانه، جزو فیلمهای برتر سایت IMDB بوده و در رده ۲۰ فیلم برتر جهان از دید مخاطبین شناخته میشوند. کتاب ارباب حلقهها نیز از پرفروشترین کتابهای جهان بوده و حداقل به ۳۸ زبان ترجمه شده است. تالکین در این کتاب زبانهایی را در جهان تخیلی خودش ابداع کرده است.
ارباب حلقهها در ابتدای هزاره جدید که روند ساخت فیلمهای آخرالزمانی هالیوود شروع به جوشش کرد، توانست مخاطبین دیندار جهان را نیز جذب کند. چرا که تالکین در نوشتههای خود، با استفاده از تعالیم انسانی و فطری همچون مهربانی، هدایت، الهام، عالَم غیب، جدال خیر و شرّ و خصوصاً استفاده از مضامین مسیحی، یک اثر دینی نوشته است.
شفا دادن، زنده شدن مردگان، انسانهای پاک و قدسی، نوید به زندگی پس از مرگ، جنگیدن در راه دفاع از حق، وسوسههای شیطانی، امید و مواردی دیگر. اما برای رسیدن به بافت فکری و ایدئولوژیک اثر، باید از این کلیات که در مکاتب مختلف وجود دارد، گذر کرده و نگاه عمیقتری داشته باشیم.
تالکین مسیحی کاتولیک بود
تالکین درباره ارباب حلقهها مینویسد:
ارباب حلقهها، پایه مسیحی دارد، در نگارش اولیه ناخودآگاه و در بازبینی اثر، خودآگاه مسیحی است.
از طرفی، عدهای معتقدند اثر تالکین یک اثر نئوپاگانی و مشرکانه است. چرا که از اساطیر مختلف مشرکانه مثل دستهبندی موجودات به انسان و اِلف (Elf) و دورف (Dwarf) که در اساطیر نورس (اسکاندیناوی) موجودند، بهره برده است. حتی برخی پژوهشگرانِ ضدِ ادیان ابراهیمی و از اعضای مشرکین جدید، سعی بر مصادره اثر تالکین به نفع خود داشته و شواهد قابل تأملی نیز ارائه میدهند.
نئوپاگانها هم بهتازگی سمت تحقیق درباره تالکین رفتهاند. بعضی هم اثر تالکین را مشرکانه با بعضی اقتباسهای دینی میدانند. برخی از پژوهشگران نیز معتقدند:
قهرمانان حماسی قرون وسطایی مثل آراگورن و قهرمانان ساده خیالی مثل هابیتها، در مجموع، یک اثرِ با ریشه مسیحی و در ظاهر، پاگانی را ساخته است. پیتر جکسون نیز در مقام کارگردان، در فیلم علیرغم بعضی تغییرات، سعی کرده بر رمان وفادار باشد و تقریباً همان جهان رمان را، تصویری کرده است.
در ادامه ایننوشتار، مؤلفههای مختلف مسیحی و پاگانی (مشرکانه) ارباب حلقهها بررسی میشوند.
۱. بررسی جهان آردا (Arda)
تالکین در جهان تخیّلی خود، موجودات مختلفی را قرار داده است. اِلفها، اِنتها (Ent درختان سخنگو در ارباب حلقهها)، دورفها (به معنای کوتوله)، اورکها، گابلینها، هابیتها و ایستارها، موجوداتی هستند که در سرزمین میانه، جایی که اتفاقات ارباب حلقهها آنجا رخ میدهد، دیده میشوند.
در جهانی که تالکین آن را تخیّل کرده، یک خدای واحد وجود دارد که «اِرو ایلوواتار» نام دارد. ارو (Eru) در زبانی که تالکین وضع کرده، یعنی آن موجود یگانه و ایلوواتار (Ilúvatar) یعنی پدر همه یا خدای خدایان. ارو ایلوواتار، آینورها را خلق کرد که مجموعهای از والارها و دستیار والار، مایارها است. ارو ایلوواتار با یک نغمه مقدس و کمک آینور، تمام جهان هستی را خلق کرد.
از طرفی الفها و انسانها مخلوق مستقیم و مستقل ارو ایلوواتار و دورفها و گیاهان با مشارکت وی خلق میشوند. لذا الفها و انسانها برای ارو، ویژه بوده و فرزندان وی شناخته میشوند.
آراگون، گیملی و لگولاس/ انسان، دورف و الف
ملکور (Melkor) نیز از والارها بود، اما سعی کرد در نغمهی خلقت اعوجاج وارد کند و غرور و خودخواهی را در این نغمه وارد ساخت. شخصیت ملکور شباهت زیادی با ابلیس دارد.
بعضی از مایارها که والارهای درجه پایینتر هستند، به زمین فرستاده شده تا با هیبت جسمانی فانی، در اتفاقات روی زمین مؤثر باشند و دخالت کنند. البته نباید جریانی راه بندازند و مستقیماً رهبری کنند. این مایارها جادوگران یا ایستاری هستند که شامل ۵ نفر در رنگهای آبی (آلاتار و پالاندو که در فیلمها نبودند)، قهوهای (که راداگاست در هابیت است)، خاکستری (گاندولف یا گندالف) و سفید (سارومان) است.
گاندولف در دیدار با گالادریل، لرد الراند و سارومان در هابیت، عنوان میکند که من فقط یک هُل کوچک دادم و این جریان بازگشت به سرزمین اربور را من راه نیانداختم. تالکین گفته ایستاریها دقیقاً نمایانگر اَنجِلوس یونانی، یعنی پیامبر، هستند. پس در جهان ارباب حلقهها، خالق یگانه و موجوداتی شبهفرشته که در امر خلقت مشارکت دارند، وجود دارد.
برخی برداشت کردهاند این نظام خلقت، برگرفته از مکاتب مشرکانه است. اما این برداشت صحیح نیست چون خداوند در امر خلقت، گاهی با واسطه امر خود را پیش میبرد و همیشه مستقیماً مداخله نمیکند. هرچند در نگاه توحیدی، هر موجودی هر کمالی که دارد، وابسته به خداوند است؛ اما در نگاه ظاهری، میتوان گفت فلان فرشته جان انسان را میگیرد و درواقع، امر الهی از دریچه وجود فرشته جریان پیدا میکند.
پس در خلقت نیز همین مسأله میتواند جریان پیدا کند و نگاه تالکین به هیچوجه همچون پانتئون خدایان و نگاه اسطورهای، نیست. در نگاه توحیدی، هر موجودی وابسته به خداوند و نیازمند به او در تمام ابعاد وجودی خود است. فرشتگان نیز همچون باقی مخلوقات مستقل نبوده و چیزی از خود ندارند و صرفاً واسطه هستند. خداوند بینهایت است و هرچه هرچیزی دارد، لحظه به لحظه از خداوند دریافت میکند و مستقل و جدای از خدا نیست.
اگر تالکین طوری ایلوواتار (Ilúvatar) را ترسیم کند که همچون «خدای ساعتساز»، پس از خلق به کناری میرود، آنگاه نگاهی مشرکانه خواهد داشت.
پیتر جکسون خلاف تالکین، اِلفها را موجوداتی قدسی و روحانی ترسیم کرده است. همراهی موسیقی خاص معنوی و سلتیک، با قابهای نورانی و جذاب از الفها، باعث شده خلاف نگاه تالکین، الفها در ارباب حلقهها بسیار متعالی به نظر برسند. تا جاییکه الفها همچون فرشتگانی پاک، حامی حق در مقابل باطل بوده و تصویر منفیای، برخلاف فیلم هابیت که از مرکوود و الفهای خودخواه نیز قاب میبندد، وجود ندارد.
در تحلیل فیلم ارباب حلقهها، مطالب این بخش بسیار کارآمد است و میتوان با این اطلاعات، به نقش گاندولف، الفها، انسانها و سایرون (سائورون Sauron)، بهتر پی برد.
تالکین برای نوشتن ارباب حلقهها، در کنار آثار ادبی مختلف و بعضی وقایع تاریخی، از اسطورههای اروپایی متعددی استفاده کرده است.
۲. اقتباسهای اسطورهای، تاریخی و ادبی تالکین
الف. بعضی اقتباسهای ادبی
تالکین از متون شکسپیر استفادههای متعددی داشته است. مثلاً مکبث توسط انسانهای عادی کشته نمیشود و کسی که به شکل غیرطبیعی بهدنیا آمده (مکداف)، وی را میکشد. همچون پادشاه جادوگر نازگولها که هیچ مردی نمیتواند وی را بکشد و توسط یک هابیت و یک زن، کشته میشود.
«حلقه یگانه» (One Ring) در فیلم، شباهت زیادی با «حلقه ژیگس» (Ring of Gyges) دارد. در «جمهور» افلاطون، مسألهای اخلاقی بر سر حلقه ژیگِس مطرح میشود؛ چرا که هرکس این حلقه را بر دست کند، نامرئی شده و میتواند از قانون فرار کند. در ارباب حلقهها نیز حلقه باعث نامرئی شدن فرودو و البته سیطره شیاطین بر وی میشود.
«ژیگِس» (پادشاه لیدیه) حلقه را در یک پرتگاه عمیق پیدا میکند؛ بیلبو نیز در فیلم حلقه را در قعر غار مییابد. البته حلقه بهجز اسمیگل، نمیتواند دیگران را گمراه کند و برخلاف ژیگس، باعث رسیدن وی به یک پادشاهی نامشروع، نمیشود.
در میراث مسیحی-یهودی، «حلقه سلیمان» خیلی پر رنگ نیست و در کتاب مقدس اسمی از این حلقه به میان نیامده است. در فیلم نیز از این حلقه اقتباسی دیده نمیشود.
این امتحان اخلاقی برای آراگورن، گالادریل و گاندولف نیز پیش میآید و همه سربلند بیرون میآیند. بارومیر هم هرچند گرفتار شده، در ادامه پشیمان شده و در راه دفاع از هابیتها کشته میشود.
گالوم شخصیتی شبیه به گاگول، پیرزن خمیده کتاب «معادن پادشاه سلیمان» (King Solomon’s Mines) دارد.
ب. بعضی اقتباسهای تاریخی
پرچمها، اشعار، زبان و برخی دیگر از مؤلفههای قرون وسطایی نیز در فیلم دیده میشود.
«میناس تیریث» (پایتخت فرمانروایی جنوبی نومنوریان و جایگاه خاندان آناریون) با «روم» مقایسه شده است. دشمنان کارتاژیها در جنوب که فیلسوارند با «لشکر هرادریم» شبیه است. شهرهای با دیوار سنگی در روم نیز بوده است و معماری داخلی میناس تیریث شبیه به باسیلیکای سن ویتاله (Basilica of San Vitale) است. [۲۰]
نبرد هلمز دیپ و دفاع گیملی و آراگورن بر روی پل، شبیه به «نبرد هوراتیوس» و دفاع وی بر روی پل است.
آراگورن شبیه به «پادشاه آرتور»، گاندولف شبیه به «مرلین» و «شمشیر نارسیل» نیز همان «اکسکالیبور» (Excalibur) است.
شباهت فیل یا ماموتهای هرادریم با فیلهای پیروس از اپیروس در حمله به روم باستان نیز قابل توجه است.
ج. بعضی اقتباسهای اسطورهای
عدهای «چشم سایرون» را شبیه به چشم شیطانی «بیلور» (Balor) دانستهاند، که وسط پیشانی وی بود و میتوانست با آن، تمام یک لشکر را نابود کند.
گفته شده بیلور موجودی شیطانی، غولآسا و تک چشم است که وقتی تمام پلکهای وی برداشته میشود، همه اطراف را به آتش میکشد. بیلور پادشاه موجودات شیطانی به نام «فومویر» (فوموریان یا فومهوراها Fomorians) بود که هیبت زشت و کریهی داشتند. شبیه به سایرون که پادشاه موردور و اورکهاست.
بعضی از پژوهشگران، جنگ پایانیای که ممکن است به کشته شدن همه بیانجامد را شبیه «رگناروک» (Ragnarök) در اساطیر نورس دانسته و شجاعت شمالیها (روهان) را نیز اقتباسی از جنگاوری نورسها میدانند.
همچنین گفته شده اینکه پس از جنگ نهایی، الفها میروند و سرزمین میانه را به انسانها میسپارند، اشاره به رگناروک و نابودی خدایان دارد که البته برداشت دقیقی نیست.
عدهای معتقدند ریوندل و لوثلورین از جهان غیبی سِلتیکها اقتباس شدهاند.
وارگها و ترولها که در ارباب حلقهها و هابیت وجود دارند، موجودات افسانهای از نورس هستند.
دورفها برگرفته از «کوتولههای نورث» که آهنگر بودند و شبیه به یهودیان قرون وسطی هستند.
گاندولف شبیه به «اودین» (Odin)، با عصا و لباسی مندرس در حال پرسه زدن در سرزمینهای مختلف است. تالکین نیز گفته است که شخصیت گاندولف به نوعی شبیه اودین است.
گاندولف و اودین
اودین با گرگهایش معروف بوده و کلاغها، چشمان وی هستند. همچون سارومان که با وارگها به همراهان حلقه حمله کرده و با کلاغها، این گروه را رصد میکند.
نام گاندالف از همین نام در بین نورسها که از دو بخش «گاندر» به معنی چوب جادو و «اِلفر» به معنی اِلف (همان موجودات گوشتیز) گرفته شده است.
مسأله «حلقه جادویی» و «شمشیر شکسته» در اساطیر نورس وجود دارد. در ارباب حلقهها نیز شمشیر شکسته نارسیل و حلقه یگانه، از عناصر مهم داستان هستند.
آنیمیسم (Animism) یا جاندارانگاری حیوانات، گیاهان و اشیاء در ارباب حلقهها دیده میشود. اِنتها و قیامشان، حیوانات صاحب خرد، مثل عقابهای گواهیر و رَداگاست که طبق ادعای بعضی، نام یکی از خدایان مشرکانهی اسلاوی است.
البته «روحانگاری» برای تمام موجودات جهان، نگاهی دقیق در حیطه هستیشناسی است. خدا در قرآن میگوید: «هیچ چیزی نیست مگر اینکه همراه با ستایش، تسبیح او میگوید، ولی شما تسبیح آنها را نمیفهمید.» [اسراء : ۴۴] یعنی تمام موجودات مرتبهای از فهم و درک را دارند و به برکت همین فهم، میتوانند ادراک داشته باشند.
پس آنیمیسم به معنایی که گفته شد، یک اعتقاد مشرکانه نیست، بلکه نگاهی باطنی به موجودات جهان است و تضادی با اعتقادات صحیح، ندارد.
جمعبندی
تالکین در کنار آثار ادبی پیش از خود، کاملاً از اساطیر مختلف اروپایی و تاریخ غرب نیز بهره برده است. پس ادعای نئوپاگانها درباره تأثیرپذیری تالکین از مکاتب مشرکانه، اشتباه نیست. اما اینکه تمام اثر را، یکپارچه شرکآلود ببینیم، خطا است.
منبع: اندیشکده مطالعات یهود