مهرداد پارسایی در ایران نوشت: سریال «شغال» ساخته بهرنگ توفیقی چند هفته است از پلتفرم فیلیمو در حال پخش است؛ اثری با حضور بازیگران شناختهشده و قصهای که میتوانست اثرگذار باشد، اما اضافه کردن خردهروایتهای متعدد، مسیر کلی آن را تغییر داده و در نتیجه خروجی را به یک سریال متوسط تبدیل کرده است.
«شغال» ظاهراً میخواهد روایتی جنایی و روانشناختی از مناسبات قدرت و خشونت ارائه کند، اما در عمل با ضعفهای جدی در فیلمنامه و پرداخت شخصیتها روبهروست. ریتم کُند، خردهپیرنگهای زائد و تمرکز بیش از اندازه بر ذهنیات متجاوز، سریال را از مسیر اصلی خود خارج کرده و نتیجه را به اثری تبدیل کرده که اصولاً دیگر به قربانیان نمیپردازد.
از منظر محتوایی و تحلیل شخصیتها، «شغال» با چالشی جدی مواجه است؛ از شخصیتهای فرعی گرفته که در قسمتهای اولیه سریال حضور مقطعی داشتند تا کاراکترهای مرکزی که بار درام قصه را به دوش میکشند. به طور خاص نگاهی به رفتار شخصیتهای اصلی سریال مثل آوا، سیاوش، کامیار و آزاد نشان میدهد که هیچکدام به درستی طراحی نشدهاند و ضعفهای ریز و درشتی در کنش و واکنشهای آنها وجود دارد. اما جدا از این موارد، موضوعی که به طور خاص در چند قسمت اخیر «شغال» بسیار مورد توجه قرار گرفته، سفیدنمایی یا توجیه رفتار شخصیت منفی در سریال است.
شخصیت کامیار، با بازی امیرحسین فتحی، در روایت سریال تا حدی با مظلومنمایی مواجه میشود؛ یعنی گذشته یا انگیزههای او به گونهای روایت میشود که مخاطب بتواند با او همدلی کند یا حتی رفتار خشونتآمیز او را به نوعی قابل فهم تصور کند. این رویکرد، در حالی که ممکن است از منظر روانشناسی شخصیت قابل دفاع باشد اما از نظر اخلاقی و اجتماعی خطرناک است.
برای مثال، زمانی که سریال به خاطرات او از کودکی و فشاری که ناپدریاش به او وارد کرده میپردازد، گویی قصد دارد این شخصیت را قربانی شرایط نشان دهد. در حالی که چنین رویکردی میتواند باعث شود مخاطب به صورت ناخودآگاه از شدت قضاوت خود نسبت به رفتار خشونتآمیز او بکاهد و حتی به نوعی با او همذاتپنداری کند.
این مسأله در نقدهای اجتماعی و رسانهای، به عنوان تضعیف مسئولیت اخلاقی شخصیت شناخته میشود و ضرورت پرداختن به آن در نقد آثار جنایی را پررنگ میکند. یعنی ما با اثری مواجه هستیم که تلاش میکند در پس رفتار خارج از عرف شخصیت او را قربانی وقایع رخ داده در کودکیاش معرفی کند.
مشکل دیگر سریال اینجاست که فیلمساز با انتخاب زاویه دید، عملاً قربانی را به حاشیه رانده است.
در حالی که باید تا چند قسمت پس از شوک قسمت اول تجربه آوا و پیامدهای روانی و اجتماعی حاصل از این حادثه وحشتناک به مرکز روایت بیاید و تمرکز بر ذهنیات کامیار، تلاش برای توجیه کردن پدرش و بهتر کردن روابط با برادر ناتنیاش باعث شده صدای اصلی خاموش شود. این جابهجایی خطرناک است؛ چون به جای بازنمایی درد و پیامد خشونت، مخاطب را وارد ذهن متجاوز میکند و با تکرار این روند همدلیبرانگیز، بار منفی کنش او را کاهش میدهد.
در این میان بهرنگ توفیقی در کارگردانی هم با استفاده از نماهای طولانی و نورپردازیهای نمادین، عملاً ذهن کامیار را به مرکز جهان سریال تبدیل کرده است.
«شغال» میتوانست فرصتی باشد برای گفتوگوی جدیتر درباره خشونت و فساد، اما به اثری تبدیل شده که بیش از هر چیز، مسئولیت اخلاقی روایت را نادیده میگیرد. سفیدنمایی متجاوز نهتنها کیفیت هنری سریال را مخدوش کرده، بلکه پیام اجتماعی خطرناکی هم منتقل میکند؛ پیامی که تجاوز را قابل توضیح، قابل درک و در نهایت، کماهمیت جلوه میدهد. تا اینجا چنین بوده و امیدواریم در ادامه دغدغه اصلی سریال قوام یابد.