در ابتدای این مراسم سیدجوادهاشمی، بازیگر اشعاری موزون را در فراق این خواننده خواند و سپس گفت: امید اعتقادش این بود که نباید زیاد غمزده شد. خاطرم هست خواهرِ امید پس از درگذشتش در آیسییو گفت: «امید به من گفته برایم گریه نکنید.» اما مگر میشود؟ سه روز است که میبینم رفقایش اشکِشان جاری نمیشود؛ این چه موجودِ عجیبی بود که اینقدر عزیز، اینقدر رفیق، اینقدر شفیق بود که دلِ هیچکس آرام نگرفت.
در بخش دیگری از این مراسم محمد اطیابی، رئیس هیاتمدیره انجمن صنفی هنرمندان موسیقی ایران در سخنانی گفت:غیر از هنر که تاج سرِ آفرینش است، بنیاد هیچ سلطنتی پایدار نیست. با خبرِ فوتِ امید عزیز، مطمئنا جایی از دلِ همهی ما همیشه به حالت غمزده خواهد ماند. امروز با پیکری خداحافظی میکنیم که نماد شور و عشق به ایران عزیز بود. قلبِ امید تنها ۴۴ سال تپید، اما طبیعی است که در همین زمان کوتاه، با ریتمهای بندری و شاد، قلبهای مردم را به تپش درآورد. امید میراثدارِ پدر بود؛ میراثی که در آن عشق به موسیقی، موسیقی محلی، تلفیق فولکلور و پاپ مدرن موج میزد. امید با ترانهها و آلبومهایی چون پسر جنوبی، پاپتی و تکآهنگهایی مانند هله دان، نه تنها صدای خطه هنرمندخیز جنوب را به سراسر ایران رساند، بلکه توانست مرزهای جنوب و شمال را محو کند.
او ادامه داد: فعالیت امید پس از فوتِ پدر در سال ۹۶ رنگ و بوی دیگری گرفت. سبک و سیاق ترانههای او بوی زندگی و شادی داشت، اما بیشک صدای این هنرمند مردمی در ذهن و یاد مردم جنوب کشور به یادگار خواهد ماند. امروز، در این تشییع جنازهی غمانگیز، به یاد پدر و پسری میافتیم که در اوج شورِ جوانی و هنرمندی، در آغوش صحنه به دیار حق شتافتند.
در انتهای این مراسم نیز سمانه سامنژاد، رئیس شورای شهر بم به نمایندگی از این شهر که امید جهان در آنجا سکته کرد و درگذشت، گفت:ای مهمان دل من، تو با آهنگ صدایت وارد کوچههای خاکی این شهر شدی و به لبهای مردم این دیار لبخند آوردی. ناگهان جهان به گونهای دیگر چرخید؛ نفسِ بادگیرِ کوچهها بند آمد و درست همان لحظه که چشمها به تو خیره بودند، از ما جدا شدی. آری، چنین شد؛ قلبِ شهر، قلبِ تو را با بیصدایی خاموش دید. مرگِ ناگهانی، سفری موسیقایی را آرام تاباند و این قلبِ خسته از خاکِ این شهر، داغدار شد.