به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، مغز؛ این فرمانده بیبدیل دستگاه عصبی، نقشی حیاتی در تنظیم افکار، احساسات و عملکردهای حیاتی بدن بر عهده دارد. اختلال در این عضو پیچیده نهتنها سلامت فردی، بلکه کیفیت زندگی خانوادگی و اجتماعی را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. مشکلات مغزی گستره وسیعی را شامل میشوند: از بیماریهای نورودژنراتیو مانند آلزایمر، پارکینسون و اسکلروز چندگانه، تا اختلالات روانپزشکی نظیر افسردگی، اضطراب و اسکیزوفرنی، و همچنین سکتههای مغزی و صدمات آسیبزای مغزی (تروماتیک).
علل این اختلالات چندعاملی است. تغییرات ژنتیکی زمینهای بالقوه در بروز بسیاری از بیماریها دارند. اما سهم محیط و سبک زندگی نیز به همان اندازه پررنگ است. رژیم غذایی ناسالم، کمتحرکی یا بیتحرکی، مصرف سیگار و الکل، استرس مزمن، کمخوابی و حتی قرار گرفتن در معرض آلودگی هوا از عوامل خطری هستند که در مطالعات بزرگ همهگیرشناسی مکرراً به آنها اشاره شده است. در کنار آنها، بیماریهای متابولیک مانند دیابت و فشار خون بالا نیز میتوانند با آسیب عروق مغزی یا افزایش التهاب سراسر بدن (سیستمیک)، زمینهساز مشکلات جدید شوند.
درمان مشکلات مغزی بههیچوجه یکسان نیست؛ هر بیماری راهکارهای ویژه خود را دارد. برای مثال، داروهای مهارکننده آنزیمهای کولیناستراز در مراحل ابتدایی آلزایمر اثر کندکننده بر افت حافظه نشان دادهاند، در حالی که در اسکلروز چندگانه استفاده از داروهای تعدیلکننده دستگاه ایمنی مرسوم است. سکته مغزی حاد نیازمند مداخله فوری دارویی یا مداخله درونعروقی (اینتروونشنال) است و در مقابل، افسردگی یا اضطراب غالباً به درمان ترکیبی دارودرمانی و رواندرمانی پاسخ میدهند. توانبخشی، گفتاردرمانی و کاردرمانی نیز در بازتوانی بیماران نقش جدی ایفا میکنند.
با وجود پیشرفتهای درمانی، نقطه طلایی مداخله همچنان در پیشگیری و ارتقای سلامت مغز نهفته است. شواهد علمی بارها نشان دادهاند که پیروی از سبک زندگی سالم، وضعیت شناختی و عملکرد مغز را در طول عمر تقویت میکند. تغذیه مبتنی بر الگوی مدیترانهای، سرشار از میوهها، سبزیجات، غلات کامل، روغنهای گیاهی سالم و ماهیهای دریایی، با کاهش خطر زوال عقل ارتباط مستقیم دارد. مصرف متعادل پروتئینها، محدود کردن قندهای ساده و پرهیز از چربیهای اشباع یا فرآوریشده نیز توصیه میشود.
خواب کافی، معمولاً بین ۷ تا ۹ ساعت در شبانهروز، به مغز فرصت بازسازی و پاکسازی مواد زاید متابولیک را میدهد. فعالیت بدنی منظم، حتی ورزشهای متوسط مانند پیادهروی سریع یا دوچرخهسواری، با بهبود جریان خون مغزی و تحریک پیدایش نورون (نوروژنز) مرتبط است. از سوی دیگر، تمرینهای ذهنی مانند یادگیری زبان دوم، حل جدول یا داشتن روابط اجتماعی و خانوادگی میتوانند انعطافپذیری مغزی را افزایش دهند. مدیریت استرس نیز مکمل موثری در پیشگیری به حساب میآید.
در نهایت باید گفت که گرچه دانش پزشکی هنوز در تلاش برای یافتن درمانهای قطعی بسیاری از بیماریهای مغزی است، اما قدرت انتخاب روزمره افراد نقش چشمگیری در حفاظت از این عضو حیاتی دارد. اولویت دادن به سلامت مغز، نه فقط برای پیشگیری بیماری، بلکه برای ارتقای کیفیت زندگی، شادابی ذهنی و پایداری توان شناختی تا سالهای میانسالی و سالمندی امری ضروری است.