درحالحاضر، برداشت بیرویه از منابع آب، کاهش بارندگی، تغییرات اقلیمی و ضعف مدیریت منابع، فشار سنگینی بر کشاورزی تحمیل کرده است. بسیاری از شبکههای انتقال آب فرسودهاند و سیستمهای آبیاری سنتی و غرقابی، هدررفت آب را به سطحی بحرانی رساندهاند. حجم بالای آب هدررفته در شبکههای قدیمی و شیوههای سنتی آبیاری، همراه با توسعه گیاهان پرآببر و کشتهای نامتناسب با شرایط اقلیمی، منابع آب کشور را به شدت کاهش داده است. در کنار این عوامل، توسعه تفرجگاههای خصوصی و باغهای پرمصرف در اطراف شهرها نیز بدون تولید اقتصادی یا بهرهوری کشاورزی، حجم قابلتوجهی از آب را مصرف میکند. این شرایط نشان میدهد که کشور با یک بحران آب پیچیده مواجه است و بدون اصلاح ساختار مصرف، بهرهوری آب در کشاورزی و پایداری منابع آبی با تهدید جدی مواجه خواهد شد.
الگوی نامناسب کشت یکی از اصلیترین دلایل کمبود آب در کشاورزی است. در گذشته، مناطق خشک و نیمهخشک ایران به کشت گیاهان کمآببر اختصاص داشت؛ برای مثال انگور در آذربایجان، پسته در مناطق مرکزی و انجیر در فارس. اما با دسترسی به منابع انرژی و حفر چاههای عمیق، کشت گیاهان پرآببر مانند مرکبات و سیب جایگزین این الگوی سنتی شد. توسعه کشت سیب پس از انقلاب بهویژه در اطراف دریاچه ارومیه و رودخانه کارون، بخش قابلتوجهی از منابع آب بالادست را مصرف کرده است و این امر همراه با نبود نظارت و برنامهریزی منسجم، بحران فعلی را تشدید کرده است.
علاوه بر آن، کاهش بارندگی در سالهای اخیر، که در برخی مناطق از میانگین ۴۰۰میلیمتر به حدود ۲۵۰میلیمتر رسیده، فشار بر منابع آبی را افزایش داده و نیازمند بازنگری فوری در مدیریت آب است. ضعف فناوریهای نوین آبیاری و استفاده گسترده از سیستمهای سنتی و غرقابی نیز باعث هدررفت حجم بالایی از آب شده است. سیستمهای انتقال آب فرسوده و شبکههای ناکارآمد، هدررفت ۷۰درصدی آب را ایجاد کردهاند و بهرهوری آبیاری را بهشدت کاهش دادهاند. در کنار این موارد، نبود برنامهریزی کلان و مدیریت یکپارچه مصرف آب باعث برداشت بیرویه و ناهمگون در بالادست و پاییندست شده است؛ نمونه بارز آن خوزستان است که برداشت غیرمجاز آب و مدیریت نامطلوب منابع، به تخریب زمینهای کشاورزی و کاهش بهرهوری منجر شده است. همچنین توسعه تفرجگاههای خصوصی و باغهای پرمصرف، بدون تولید اقتصادی، منابع آبی را مصرف میکند و این امر هدررفت آب را تشدید میکند. نهایتا، عدم توجه به آبخیزداری و مدیریت روانآبها باعث شده که بخش قابلتوجهی از سیلابها و روانآبها هدر برود و قابلیت ذخیره منابع محدود آبی کاهش یابد.
بهینهسازی مصرف آب در کشاورزی مستلزم اجرای راهکارهای جامع و هماهنگ است. نخست، بهروز رسانی فناوریهای آبیاری از طریق سیستمهای قطرهای و بارانی و اصلاح شبکههای انتقال آب میتواند به شکل قابلتوجهی مصرف آب را کاهش دهد. این اقدامات، به ویژه در مناطقی با محدودیت منابع آبی، بهرهوری را افزایش داده و از هدررفت منابع جلوگیری میکند. بازنگری و مدیریت حوضچههای پرورش ماهی نیز از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ این حوضچهها، علاوه بر هدررفت تبخیری، باعث آلودگی منابع آبی میشوند و ساماندهی فنی آنها میتواند در حفظ کیفیت و کاهش مصرف آب موثر باشد.
اصلاح الگوی کشت بر اساس شرایط اقلیمی و منابع آب پایدار، توسعه گیاهان کمآببر مانند انگور، انجیر و پسته و محدود کردن کشت گیاهان پرآببر مانند برنج، سیب و مرکبات، یکی دیگر از راهکارهای کلیدی است. توسعه کشتهای گلخانهای نیز میتواند مصرف آب را کاهش داده و بهرهوری را افزایش دهد؛ برای مثال در کشتهای گلخانهای مصرف آب برای تولید یک کیلو محصول به میزان قابلتوجهی کاهش مییابد و منابع آب به شکل بهینهتری استفاده میشوند.
علاوه بر این، برنامهریزی توسعه کشاورزی بر اساس ظرفیت منابع آبی، تدوین الگوهای توسعه کشاورزی و ابلاغ آن به مناطق مختلف، از تکرار توسعه ناپایدار جلوگیری میکند. اصول آبخیزداری و مدیریت روانآبها نیز در برنامههای کلان باید در اولویت قرار گیرد تا آبهای سطحی و سیلابهای محدود، ذخیره و بهرهبرداری موثر شوند و فرسایش خاک کنترل شود. در نهایت، نظارت بر توسعه تفرجگاهها و فضاهای خصوصی پرمصرف، همراه با اعمال استانداردهای مصرف آب، میتواند منابع آبی را به بخشهای مولد و ضروری اختصاص دهد و از هدررفت بیرویه جلوگیری کند. اجرای این رویکردها، در کنار اصلاح سیاستهای کشاورزی، میتواند به بهبود بهرهوری آب، کاهش فشار بر منابع و دستیابی به کشاورزی پایدار کمک کند.
* عضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران