اخبار اخیر جدیتر از سالهای پیش، حکایت از بحرانی دارند که نه تنها محیط زیست، بلکه فرهنگ، اقتصاد و آینده میلیونها نفر را تهدید میکند. اما این تهدید تا چه حد واقعی است؟ آیا صرفاً زنگ خطری رسانهای است یا فاجعهای در راه؟
به گزارش سرویس اجتماعی تابناک، از اوایل سال ۱۴۰۳ تا شهریور ۱۴۰۴، گزارشها جدیتر از همیشه از نقاط مختلف ایران، از دشتهای خشک تا کلانشهرهای پرجمعیت، تصویری نگرانکننده ترسیم کردهاند. زمین در حال فرو رفتن است؛ نه با شتاب یک زلزله، بلکه با طمأنینهای که گویی قصد دارد همه چیز را در خود ببلعد.
ایران ۱۰ تا ۲۰ برابر جهان
این پدیده، که نتیجه برداشت بیرویه آبهای زیرزمینی، خشکسالی و سیاستهای ناپایدار است، حالا به یکی از بزرگترین چالشهای زیستمحیطی ایران بدل شده. گزارشهای رسمی نشان میدهند بیش از ۴۰۰ دشت، با مساحتی به بزرگی پنج کشور متوسط، درگیر این بحراناند. سرعت فرو رفتن زمین در برخی نقاط به ۲۵ تا ۳۶ سانتیمتر در سال رسیده، رقمی که ۱۰ تا ۲۰ برابر میانگین جهانی است. ایران، در کنار چین و آمریکا، یکی از سه کشور با وسیعترین مناطق فرونشستزده در جهان است.
شهر ناگوار
اصفهان، نصف جهان، شاید تلخترین داستان این بحران را روایت کند. زمین زیر پای این شهر تاریخی با سرعت ۱۵ تا ۱۸ سانتیمتر در سال فرو میرود. ترکهایی عمیق بر پیکر بناهایی مثل میدان نقش جهان و مسجد سید نشستهاند، گویی قلب فرهنگ ایران زخم خورده است. بیش از ۲۸۸ نقطه بحرانی در این استان شناسایی شده و مقامات محلی از تخلیه فوری مناطقی مثل شهرک کاوه و خانه اصفهان سخن گفتهاند. استاندار اصفهان این وضعیت را به آتشفشانی فعال تشبیه کرده که ۵.۲ میلیون نفر را تهدید میکند. در خیابانهای این شهر، مردم با نگرانی از ترکهای دیوارها و زمینهای شکافتهشده حرف میزنند، انگار زمین دیگر قرار نیست پناهگاهشان باشد.
پایتخت روی تخت روان
تهران، پایتخت پرهیاهو، هم از این بلای خاموش در امان نمانده. در مناطق جنوبی و جنوبغربی، مثل ورامین و شهریار، زمین سالانه تا ۳۶ سانتیمتر پایین میرود. زیرساختهایی مثل مترو، فرودگاه امام خمینی و خطوط ریلی ترک خوردهاند و در محلهای مثل قیطریه، پارکینگی به یکباره فرو ریخته. گزارشهای رسمی از وجود یک «اطلس محرمانه فرونشست» خبر میدهند که آمارهایی «وحشتناک» را پنهان کرده است. ۱۵ میلیون نفر در این شهر در معرض خطرند و گویی تهران، با همه شلوغیاش، روی زمینی شکننده ایستاده.
مشهد با پهنه وسیعترین فرونشست
شهر زیارتی، نیز قصهای مشابه دارد. فرونشست با سرعت ۲۰ سانتیمتر در سال از شمالغرب به سمت مرکز و حتی حرم امام رضا پیش میرود. پهنه فرونشست در این منطقه پنج برابر اصفهان است و گویی زمین زیر پای زائران و ساکنان در حال بلعیدن خود است.
در کرمان، نرخ فرونشست به ۲۵ سانتیمتر رسیده و شهرهایی مثل رفسنجان و سیرجان با خطر مهاجرت اجباری میلیونها نفر روبهرو هستند. حتی استانهای شمالی، مثل گلستان و مازندران، که روزگاری از این بحران مصون بودند، حالا تا ۴۱۰۰ کیلومترمربع در شرق مازندران درگیر شدهاند. تنها گیلان هنوز از این مصیبت در امان مانده.
شورش زمین علیه تاریخ و جغرافیا
پیامدهای این بحران، فراتر از اعداد و ارقام، زندگی مردم را نشانه گرفته است. جادهها و خطوط ریلی، مثل مسیر تهران-مشهد و اصفهان-تهران، ترک خوردهاند و لولههای آب و گاز در خطر پارگیاند. کشاورزی، که ۹۰ درصد آب زیرزمینی ایران را مصرف میکند، در مسیر نابودی است. ارزش املاک در مناطق بحرانی سقوط کرده و مهاجرت اجباری، سایهای سنگین بر سر ۶ تا ۱۴ میلیون نفر انداخته. آثار تاریخی، از تخت جمشید تا نقش رستم، در معرض فروپاشیاند و فرونشست حتی خطر زلزله را در شهرهایی مثل تهران تا پنج برابر افزایش داده. گویی زمین، که قرنها پناهگاه تمدن پارسی بوده، حالا علیه آن شورش کرده.
متاسفانه واقعیت دارد
اما آیا این همه، واقعیتی محتوم است یا اغراقی رسانهای؟ دادههای علمی و تصاویر ماهوارهای، از سازمان نقشهبرداری ایران تا گزارشهای بینالمللی، این بحران را تأیید میکنند. برداشت ۹۷ درصد از منابع آبی زیرزمینی به شکلی ناپایدار، ۴۰۰ هزار چاه غیرمجاز و کاهش ۱۶ درصدی بارش در سه دهه گذشته، ریشههای این فاجعهاند. کارشناسان هشدار میدهند که اگر همین روند ادامه یابد، تا سال ۱۴۱۴، بیش از ۲۰ میلیون نفر در مناطق بحرانی گرفتار خواهند بود.
اغراقها
با این حال، برخی جنبهها نیاز به دقت دارند. هشدارهایی مثل «تخلیه فوری اصفهان» اگرچه از زبان کارشناسان مطرح شده، اما برای شهری با پنج میلیون نفر، عملاً غیرممکن است. برخی رسانهها با تیترهای تند، مثل «تهدید تمدنی»، گاه احساس فوریت را بیش از حد القا میکنند، در حالی که این بحران تدریجی است، نه ناگهانی. پنهانکاری دولتی، مثل محرمانه ماندن دادههای تهران، هم به شایعات دامن زده. اما این ابهامات، اصل ماجرا را کمرنگ نمیکنند؛ برعکس، نشان میدهند که بحران شاید عمیقتر از آن چیزی باشد که علنی شده.
در مقایسه با جهان، ایران وضعیتی وخیمتر دارد. در پکن، فرونشست سالانه ۱۰ تا ۳۰ سانتیمتر است و در دهلی ۱ تا ۵ سانتیمتر، اما ایران با نرخهای بالاتر و اقدامات کمتر، در لبه پرتگاه ایستاده. این بحران غیرقابل بازگشت است؛ سفرههای آب زیرزمینی، که هزاران سال طول کشیده تا شکل بگیرند، در چند دهه تخریب شدهاند و ترمیمشان قرنها زمان میخواهد. هزینههای تعمیر زیرساختها به میلیاردها دلار میرسد و تهدید زلزله، امنیت ملی را به خطر انداخته.
برای مقابله، راهکارهایی پیشنهاد شده است. توقف فوری برداشت آب زیرزمینی و بستن چاههای غیرمجاز، انتقال آب از دریا با فناوری نمکزدایی، کاهش ۵۰ درصدی مصرف آب در کشاورزی و ممنوعیت ساختوساز در مناطق بحرانی، از جمله آنهاست. تشکیل کارگروهی با حضور کارشناسان مستقل نیز میتواند شفافیت و سرعت عمل را بیشتر کند. اما همه اینها نیاز به ارادهای ملی و سرمایهگذاری کلان دارد.
فرونشست، بیش از یک مشکل زیستمحیطی، زنگ خطری برای آینده ایران است. این بحران، آرام اما بیرحم، شهرها و تاریخ این سرزمین را تهدید میکند. اگر امروز اقدام نشود، شاید فردا زمین زیر پایمان، دیگر جایی برای ایستادن نداشته باشد. این نه اغراق است و نه داستان؛ این، روایت واقعی زمینی است که در حال فروخوردن است.