به گزارش خبرآنلاین از مازندران، در دنیای امروز، نبرد اصلی کشورها نه در میدان جنگ سخت، بلکه در عرصه فرهنگ رقم میخورد؛ جایی که تضعیف باورها و سبک زندگی میتواند انسجام اجتماعی، قدرت دفاعی و حتی استقلال سیاسی را از درون تهی کند. یادداشت سردار موحد با واکاوی ابعاد «جنگ نرم»، نشان میدهد که چگونه پروژهای نظاممند برای فرسایش ایمان و هویت نسل جوان ایرانی در جریان است و چرا امنیت ملی بدون امنیت فرهنگی پایدار نخواهد ماند.
صهیونیسم بینالملل و کارتلهای رسانهای وابسته به آن، مانند امپراتوری مرداک، سالهاست با سرمایهگذاری در صنعت سینما، شبکههای ماهوارهای و سرگرمی جهانی، راهبردی روشن را دنبال میکنند: مهندسی ذائقه جوامع، بهویژه جوامع اسلامی، برای عادیسازی سبک زندگی غربی و بیاعتقاد کردن نسل جوان.
تجربه راهاندازی شبکههایی چون «فارسیوان» و ورود سرمایه مرداک به هلدینگهای رسانهای عربی نمونهای روشن از این راهبرد است؛ ظاهراً سرگرمی و سریال، اما در باطن عملیات نرم برای شکستن دیوارهای اعتقادی.
دشمن برای گرفتن اراده جوان ایرانی از روشهای علمی و تکنیکهای جنگ نرم بهره میبرد؛ از نظریه «کاشت» که با تکرار مداوم سریالها و فیلمها واقعیت تازهای در ذهن میسازد تا «چارچوبسازی» که زن بیحجاب را موفق و دیندار را عقبمانده نشان میدهد. این روند با «نرمالسازی پلکانی» پیش میرود؛ ابتدا نمایش یک رفتار، سپس عادیسازی و نهایتاً برترنمایی آن. در این میان، سلبریتیها بهعنوان الگو به کار گرفته میشوند و پیامهای ضدفرهنگی در قالب طنز، موسیقی و سرگرمی عرضه میگردند تا بیمقاومت پذیرفته شوند. دشمن همزمان با بمباران شناختی، تکرار پیامها و جنگ روایتها، امید و مقاومت را بیفایده جلوه میدهد و با تضعیف نهاد خانواده ـ از ترویج حیوان خانگی بهجای فرزند تا عادیسازی روابط آزاد ـ آخرین سنگر فرهنگی جامعه را هدف قرار میدهد. حاصل همه این راهبردها چیزی جز فرسایش تدریجی ایمان و اراده نسل جوان نیست؛ همان سرمایهای که بدون آن، امنیت فرهنگی و در نهایت امنیت ملی در معرض تهدید جدی قرار خواهد گرفت.
مصادیقی که امروز بعضا در جامعه ما مشاهده میشود ـ از سگگردانی نمایشی گرفته تا سرو مشروبات در برخی رستورانها و کشف حجاب در اماکن عمومی ـ هر یک جزیرهای پراکنده نیستند؛ بلکه قطعات پازلی واحدند که یک پروژه کلان را تکمیل میکنند: پروژه «آندلسسازی ایران». دشمن میداند برای در هم شکستن یک تمدن، کافی است بنیانهای فرهنگی و اعتقادی آن را از درون فرسوده کند. همانگونه که اندلس اسلامی پیش از سقوط سیاسی، در میدان فرهنگ شکست خورد، ایران نیز اگر در جنگ نرم هشیار نباشد، تهدیدی مشابه را تجربه خواهد کرد.
تهاجم فرهنگی در لایه عمیقتر، دو کارکرد خطرناک دارد:
نخست، فرسایش مشروعیت هنجاری و حقوقی: وقتی قانون عفاف و حجاب یا ممنوعیت مشروبات در عرصه عمومی جدی گرفته نشود، نسل جوان بهتدریج باور میکند که «قانون دینی» توان مقابله با فرهنگ جهانی را ندارد و در نتیجه، مشروعیت نظام فرهنگی ترک برمیدارد. دوم، تضعیف سرمایه دفاعی: ارتش و توان نظامی تنها با تجهیزات سرپا نمیمانند؛ روحیه جهادی و اعتقاد است که آنها را به نیرویی بازدارنده بدل میکند. اگر نسل جوان با فیلمها و موسیقیهایی رشد کند که مقاومت را بیمعنا و دینداری را عقبماندگی معرفی میکنند، دیر یا زود در میدان دفاع نیز بیانگیزه خواهد شد.
این تهدید البته تنها فرهنگی نیست؛ با اقتصاد و سیاست نیز پیوندی ناگسستنی دارد. عادیسازی سبک زندگی مصرفگرا، اقتصاد کشور را به کالاهای غربی وابستهتر میکند و وابستگی اقتصادی، در نهایت قدرت چانهزنی سیاسی ایران را تضعیف میسازد. پس تهاجم فرهنگی را باید بخشی از یک «جنگ ترکیبی» دانست که در آن رسانه، اقتصاد، سیاست و امنیت بهطور همزمان هدف گرفته میشوند.
در برابر چنین سناریوی کلانی، پاسخ نیز باید کلان و راهبردی باشد. نخست، طراحی و اجرای «دکترین امنیت فرهنگی» در سطح ملی؛ دکترین جامعی که پیوند فرهنگ و امنیت ملی را به رسمیت بشناسد و برای حفاظت از هویت ایرانی ـ اسلامی، سازوکارهای حقوقی، رسانهای و آموزشی مشخص تدوین کند.
دوم، تولید روایت جذاب از سبک زندگی اسلامی ـ ایرانی: اگر ما قهرمان، داستان و الگوی خود را در سینما، موسیقی و رسانه عرضه نکنیم، دشمن روایت خود را بر ذهن نسل جوان تحمیل خواهد کرد.
سوم، اجرای هوشمند و عادلانه قانون برای تثبیت مرزهای هنجاری جامعه؛ قانون و مقررات نظم عمومی ستونهای امنیت فرهنگیاند و اجرای آنها باید منسجم، شفاف و پایدار باشد.
چهارم، تقویت سواد رسانهای بهویژه برای نسل جوان؛ جوانی که ابزار تحلیلی داشته باشد، قربانی نرمالسازی پلکانی دشمن نمیشود. و نهایتاً، دیپلماسی فرهنگی تهاجمی؛ ایران باید روایت و فرهنگ خود را صادر کند، وگرنه محکوم به پذیرش روایت تحریفشده دشمن خواهد بود.
فرهنگ متن امنیت ملی است، نه حاشیه آن. جامعهای که سبک زندگی و ارزشهایش به دست بیگانه مهندسی شود، دیر یا زود در سیاست و دفاع هم فرو خواهد ریخت. امروز از سگگردانی و کشف حجاب تا سریالهای ماهوارهای، همه بخشی از یک پازل واحدند؛ پازلی که هدفش خاموش کردن شعله مقاومت و جایگزینی آن با بیتفاوتی است. تنها با هوشیاری، انسجام و اقدام راهبردی میتوان این نقشه را برهم زد. در غیر این صورت، آندلسسازی دیگر یک روایت تاریخی نخواهد بود، بلکه خطری واقعی است که در کمین فرهنگ و هویت ایرانی ـ اسلامی نشسته است.