مسعود پزشکیان با ابلاغ اصلاحیه سند ملی سبک پوشش اسلامی-ایرانی، بند مربوط به تأسیس «بنیاد ملی سبک پوشش» را حذف کرد. این بنیاد، که در مصوبه اولیه شورای عالی انقلاب فرهنگی در خرداد ۱۴۰۳ به پیشنهاد معاون اول وقت، محمد مخبر، گنجانده شده بود، قرار بود بودجهای کلان برای ساماندهی مد و لباس اختصاص دهد. رئیسجمهوری با این اقدام، وظایف مربوطه را به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سپرد تا از هزینههای اضافی جلوگیری شود.
منتقدان معتقدند تأسیس بنیادهای متعدد، مانند بنیاد ملی سبک پوشش، تنها به ایجاد مشاغل و بودجه برای عدهای خاص منجر میشود، بدون آنکه دستاورد ملموسی داشته باشد. تجربه بنیادهایی مانند بنیاد مسکن یا بنیاد ازدواج نشان میدهد این نهادها نتوانستهاند مشکلات اساسی مانند مسکن یا ازدواج جوانان را حل کنند. در حالی که ۴۵ درصد خانوارهای تهرانی اجارهنشیناند، ایجاد بنیاد برای موضوعات انتزاعی مانند پوشش اسلامی-ایرانی، جز هدررفت منابع، نتیجهای ندارد.
در شرایطی که اقتصاد ایران با تهدید بازگشت تحریمها از ۵ مهر ۱۴۰۴ مواجه است، حذف نهادهای زائد و هدایت منابع به کالابرگ، گامی در جهت حمایت از معیشت مردم است. رئیسجمهوری با این تصمیم، از تشکیل نهادی که میتوانست بودجهخوار باشد جلوگیری کرد تا منابع عمومی برای نیازهای ضروری مانند آموزش، مسکن، سلامت و معیشت هزینه شود.
واژه «بنیاد» در جهان معمولاً به سازمانهای خیریه غیرانتفاعی اشاره دارد که با کمکهای مردمی و بدون وابستگی به بودجه دولتی فعالیت میکنند. اما در ایران، بنیادها اغلب با بودجه عمومی و برای اهداف مبهم ایجاد میشوند. مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی، که جایگاهی در قانون اساسی ندارد، نمونهای از این رویکرد است که تحت عنوان «سند ملی» به قانونگذاری غیررسمی میپردازد. این در حالی است که پوشش، امری مبتنی بر عرف اجتماعی است و نیازی به دخالت نهادهای دولتی ندارد.
منتقدان میگویند نهادهای تبلیغاتی با بودجههای کلان، مانند سازمان تبلیغات اسلامی با ۸ هزار میلیارد تومان و صداوسیما با ۳۵ هزار میلیارد تومان، نتوانستهاند تأثیر فرهنگی واقعی ایجاد کنند. در مقابل، مردم با مشکلات واقعی مانند گرانی گوشت، مرغ و اجاره دستوپنجه نرم میکنند. حتی تابلوهای شهری شهرداری، با شعارهایی مانند «لات هم لاتهای قدیم»، از اولویتهای اصلی دور شدهاند.
نگاهی به پروندههای اختلاس ۱۵ سال اخیر، مانند پرونده چای دبش با ۳ میلیارد دلار، نشان میدهد که بسیاری از متهمان با ظاهری «اسلامی-ایرانی» مرتکب تخلف شدهاند. این واقعیت، ادعای تأثیرگذاری بنیادهایی مانند بنیاد ملی سبک پوشش را زیر سؤال میبرد. فرهنگسازی واقعی با تقویت مردم و تولید داخلی محقق میشود، نه با ایجاد نهادهای پرهزینه در تهران.
دولتها دو وظیفه اصلی دارند: تأمین نیازهای اساسی مانند مسکن، آموزش، سلامت و اشتغال، و ورود به حوزههایی که بخش خصوصی توان فعالیت در آنها را ندارد. امور فرهنگی مانند پوشش باید به مردم واگذار شود. به قول دکتر شریعتی: «خدایا، چگونه زیستن را به من بیاموز، چگونه مردن را خودم میآموزم.» مردم خودشان میتوانند سبک زندگیشان را مدیریت کنند، مشروط بر اینکه دولت وظایف اصلی خود را انجام دهد.