به گزارش گروه آنلاین روزنامه دنیای اقتصاد؛ گزارش رسمی رسانههای آمریکایی از ابعاد بحران مسکن آمریکا، وضعیتی را نشان میدهد که زمین تا آسمان با بحران مسکن ایران متفاوت است.
در آن کشور، «۳۰ درصد جهش قیمت مسکن طی ۵ سال»، مسأله مهم بازار تلقی میشود و بلافاصله آژیرهای اقتصادی از این بخش، به کار میافتدو نهادهای مشاورهدهنده به دولت در حوزه مسکن، خواستار «تغییر سیاستها» برای بهبود وضعیت میشوند.
در ایران اما «850 درصد جهش قیمت خانه طی 5 سال»، یعنی از سال 97 به بعد، به دلیل کمتوجهی به تبعات آن، بدون طراحی نسخه سیاستی کارساز، همچنان ادامه پیدا میکند.
فقر مسکن با شاخص جهانی «هبیتات»، در بازار مسکن آمریکا –دستکم در شهرهای بزرگ این کشور- 25 درصد است به این معنا که از هر 4 خانوار، یک خانوار بیشاز آنچه باید، برای تامین مسکن خود هزینه میکند. سقف هزینه باید 30 درصد باشد.
در ایران اما طبق آمارهای مربوط به 2 سال گذشته، فقر مسکن 55 درصد است؛ این یعنی بیشاز نیمی از خانوارها، برای تامین مسکن خود، «هزینه سنگین» متحمل میشوند که باعث کمگذاشتن آنها از دیگر هزینههای ضروری سبد مصرف ماهانه و سالانه میشود.
تورم مسکن در آمریکا طی بحران رکود تورمی سالهای اخیر، تقریباً پابهپای تورم عمومی، حرکت کرده است که بیانگر آن است که «سوداگری و سفتهبازی» در این بازار محدود است.
اما میانگین تورم مسکن در عصر جهش قیمتها در بازار مسکن تهران، حدود 1.5 تا 2 برابر تورم عمومی بوده است.
این دو بازار –ایران و آمریکا- تفاوت چهارمی هم با یکدیگر دارند و آن، «میزان اثرگذاری وام مسکن روی رفتار خریداران» یا به عبارتی «میزان وابستگی بازار به وام مسکن کارآمد» است.
افزایش حدود 2 برابر نرخ بهره وام مسکن طی 3 سال گذشته در آمریکا باعث «رکود سنگین خرید خانه و جابهجایی ملکی» شد. این یعنی، اگر وام گران شود، امکان خرید مسکن هم از بین میرود.
در بازار مسکن ایران اما «به دلیل سقف بسیار پایین مبلغ وام»، بخش زیادی از خانوارها، مستقل از این وام ناکارآمد، صاحب مسکن میشوند.