لااقل ما به قول سعدی عمارتی نو نسازیم! در دولت سیزدهم مقدمات ایجاد دو بنیاد به طور کامل طی شده بود؛ یعنی مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی و تصویب کلیات و تکلیف به تهیه اساسنامه.
اقدامات چه بود؟
١- در باره بنیاد ملی مد و لباس به شورای عالی انقلاب فرهنگی اعلام شد تاسیس چنین بنیادهایی به تورم و حجیمشدن بخش عمومی (دولت) میانجامد و ماموریتهای مورد نظر را میتوان براحتی در کارگروه مد و لباس که در حال حاضر در ساختار وجود دارد دنبال کرد. خوشبختانه شورا هم این استدلال را پذیرفت.
٢- در باره بنیاد «شهر جهانی فناوریهای نرم و صنایع فرهنگی و خلاق»، عزیزی که به تأسیس این بنیاد اصرار داشت و احتمالا قرار بود خودش رئیس آن بشود، پیشنویس اساسنامه را تهیه کرده بود، با ساختاری کهکشانی. وزیر ارشاد را هم گذاشته بود رئیس هیات امنا. معمولا این تکنیک برای آن است که وزارت، مکان و تجهیزات و حقوق پرسنل و ماموریتهای خارجی را متقبل شود. آن عزیز به من گفت اساسنامه را آقای وزیر به تو ارجاع دادهاند که اظهارنظر کنی. پاسخ دادم عالی است فقط لطفا دور وزیر ما را خط بگیرید. فرمود: بدون حضور وزارت ارشاد نمیشه که. من هم عرض کردم پس بهجای وزیر، یکی دو تا از معاونان تخصصی وزارتخانه را عضو هیات امنا بگذارید. هم آن بزرگوار و هم من میدانستیم که نبودن وزیر ارشاد در هیأت امنا یعنی چه! آن عزیز هم مقام دیگری را پیدا نکرد برای ریاست هیات امنا و به عبارت بهتر برای تامین مخارج. و به این شکل خدمتی بزرگ به کشور شد.
اکثر این بنیادها مصداق چاه میرزا آقاسیاند. برای صاحبش آب نمیشود ولی برای کارگزارانش نان میشود.