سردار «یدالله جوانی» در یادداشتی با عنوان «فردای دست دادن با ترامپ» که در نشریه روزانه معاونت سیاسی سپاه منتشر شد، نوشت: فرض محال که محال نیست. فرض کنید آقای پزشکیان به توصیه چند چهره سیاسی از اصلاحطلبان، با گرفتن اختیارات کامل به نیویورک رفت و با ترامپ، هم دست داد، و هم گفتوگو کرد.
به گزارش تابناک به نقل از همشهری آنلاین، در این گفتوگو، طبق مصاحبهها و نوشتههای آقایان اصلاحطلب درخواستکننده چنین دیداری، آقای پزشکیان باید حرفهایی بزند و متقابلاً حرفهایی هم بشنود که خروجی نهایی این گفتوگوها، با یک توافق جامع، جلوگیری از جنگ باشد.
پرسش اصلی آن است که، اولاً آن اختیار کامل چه میتواند باشد؟، و ثانیاً آقای ترامپ با گرفتن چه امتیازی از آقای پزشکیان بهعنوان رئیسجمهور دارای اختیار کامل برای مذاکره، متعهد میشود که دیگر جنگی علیه ایران راه نیندازد؟
هرچند ترامپ نشان داد که هرگز قابل اعتماد نیست؛ چرا که در میانه مذاکره ایران و آمریکا بود که جنگ ١٢ روزه آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه ایران آغاز شد، اما فرض کنید از همان جهت که فرض محال که محال نیست، ترامپ با گرفتن یکسری امتیازهایی، بهصورت واقعی متعهد میشود که جنگ دیگری علیه ایران انجام نشود.
آن اختیار کامل بهصورت عقلایی چیست؟ بهطور قطع، اختیار آن است که رئیسجمهور در راستای تأمین منافع ملی، میتواند با ترامپ مذاکره و به یک توافق جامع دست یابد. خُب، دیدار شکل گرفت و مرحله دست دادن هم سپری شد و گفتوگوها آغاز شد. ترامپ چه میخواهد؟ آیا در خواستههای ترامپ از ایران ابهامی وجود دارد؟ ترامپ که بارها و بارها خواستههای خود را به صراحت بیان کرده است. فرض کنید حالا با این پالسهای ضعف آقایان اصلاحطلب هم که میگویند برای جلوگیری از جنگ این دیدار و دست دادن و مذاکره انجام شود، آقای ترامپ با فرصتطلبی، رویکرد گرانفروشی در پیش نگیرد و با رعایت انصاف، همان خواستههای قبلی خود از ایران را مطرح کند. آن خواستهها چیست؟ آیا این آقایان اصلاحطلب همانند کرباسچی، مرعشی، عطریانفر، مطهری، کواکبیان، فلاحتپیشه و دیگرانی که درخواست چنین ملاقاتی بین رئیسجمهور ایران و آمریکا را دارند، از خواستههای ترامپ بیاطلاع هستند؟ این خواستهها که بارها و بارها اعلام شده است. خواستههایی چون برچیده شدن صنعت هستهای ایران، محدود شدن صنعت و برنامههای موشکی ایران، خداحافظی ایران از صنعت فضایی و داشتن ماهواره و ماهوارهبر، قطع حمایتهای ایران از مقاومت و همراه شدن با ایده شکلگیری نظم جهانی مورد نظر آمریکاییها، دست برداشتن ملت ایران از حرکت در مسیر پیشرفت و رضایت دادن به خلع سلاح و بیدفاع کردن خود، و در یک کلام تسلیم شدن ایران؛ یعنی همان چیزی که چندین بار ترامپ بر زبان جاری کرد.
خود این آقایان جواب بدهند آیا پذیرش این خواستهها، تأمین کننده منافع ملی ایرانیان است، یا تمامی این خواستهها در تعارض با منافع ملی و در صدر این منافع، در تعارض با امنیت ملی است؟ با کدام عقل و منطق، یک ملت تحت فشار دشمنانش، با توهم بهبود شرایط زندگی، خودش راخلع سلاح و بیدفاع میکند؟
آیا تجربه لیبی برای ما نباید درس عبرتی باشد؟ آیا خود برجام برای ما دارای درسها و عبرتهای فراوان نیست؟ اینک این پرسش مطرح است: در آن دیدار، وقتی آقای ترامپ چنین فهرست بلند و بالایی از خواستههای آمریکا را روی میز گذاشت، آقای پزشکیان برخوردار از اختیارات کامل، چگونه باید با چنین زیادهخواهی مغایر با منافع ملی ایرانیان برخورد کند؟ بهطور قطع با شناختی که از رئیسجمهور کشورمان داریم، او هرگز پا روی منافع ملی نمیگذارد و به خلع سلاح کشور و تضعیف ایران رضایت نمیدهد.
حال سؤال این است که با اصرار پزشکیان بر حفظ منافع ملی ایرانیان در آن دیدار، فکر میکنید ترامپ در نقطه مقابل چه میکند؟ آیا احترام نگه داشته و مهماننوازی میکند، یا همانند رفتار با زلنسکی رئیسجمهور اکراین، با همان خلق و خوی استکباری و قلدرمآبانه، به تحقیر و تهدید پزشکیان و ایران و ایرانیان متمرکز شده و به کمک رسانههای غربی به اهداف خود از این تحقیر میرسد؟
حال، در فردای چنین دست دادنی، با پدیداییِ آنچه از هماکنون قابل پیشبینی است، خسارت وارده بر عزت ملی و غرور ایرانیان را چگونه میخواهیم برطرف سازیم؟
آیا این کسانی که اینگونه برای رئیسجمهور نسخهپیچی میکنند، فکری برای روز بعد از واقعه مورد نظرشان کردهاند؟