عصر ایران؛ سعید خاتمی؛ کارشناس ارشد حقوق بینالملل - جنگ های جهانی اول و دوم نزاعی درون بلوک غرب بودند. اما اگر جنگ جهانی سومی رخ دهد، این بار صحنه تقابل میان غرب و بلوکی از کشور های زخمخورده خواهد بود؛ کشور هایی که حافظه تاریخیشان پر از استعمار، تحقیر و تجزیه است.
جنگ جهانی اول (۱۹۱۴–۱۹۱۸) بیش از ۲۰ میلیون کشته بر جای گذاشت. جنگ جهانی دوم (۱۹۳۹–۱۹۴۵) با بیش از ۷۰ میلیون قربانی، خونبارترین فاجعه تاریخ بشر شد. هر دو جنگ محصول نزاع درون بلوک غرب بودند: رقابت بر سر مستعمرات، منابع و هژمونی. برنده ن هایی هم یکی از قدرت های همان بلوک بود ؛ نخست بریتانیا، سپس ایالات متحده.
اما شرق داستانی دیگر دارد؛ داستانی پر از زخم های عمیق.
• چین در جنگ های تریاک (۱۸۴۰ و ۱۸۵۶) بازار هایش را از دست داد و با معاهدات نانجینگ و تیانجین مجبور به پذیرش امتیازات سنگین شد. «قرن تحقیر» هنوز هسته اصلی سیاست پکن است.
• روسیه پس از فروپاشی شوروی (۱۹۹۱) یکسوم جمعیت و خاکش را از دست داد و ناتو تا پشت دروازه هایش پیش آمد. بحران اوکراین انعکاس همان زخم است.
• ایران طی ۳۰۰ سال گذشته بارها تکهتکه شد: از گلستان و ترکمانچای که قفقاز را جدا کردند تا قرارداد پاریس که هرات را گرفت، و در قرن بیستم استقلال بحرین.
• هند و پاکستان با تقسیم ۱۹۴۷ توسط بریتانیا از هم جدا شدند؛ میلیونها نفر آواره یا کشته شدند و زخمی دائمی به نام کشمیر برجای ماند.
• کره پس از جنگ جهانی دوم به دو نیم شد؛ جنوب در مدار آمریکا پیش رفت، شمال به سمت استقلال نظامی و هستهای رفت تا تجربه تلخ تجزیه تکرار نشود.
این زخمها فقط خاطره تاریخی نیستند؛ تبدیل به حافظه جمعی و نیروی محرک سیاست در شرق شدهاند.
کشور هایی که روزی جداجدا قربانی فشار غرب بودند، امروز آرامآرام به هم نزدیک میشوند: در پیمان های اقتصادی، رزمایش های نظامی و اتحاد های سیاسی. همان کشور هایی که استعمار و تجزیه را تجربه کردهاند، حالا در کنار هم صف میکشند: از رزمایش دریایی ایران، روسیه و چین در خلیج عمان تا مانور «اژدهای طلایی» با کامبوج، از رزمایش های آسهآن با مالزی و اندونزی گرفته تا مانورهای مرزی با مغولستان.
حتی فراتر از این، چین اخیراً با ۲۶ کشور بهطور همزمان رزمایش نظامی برگزار کرد؛ نمادی آشکار از شکلگیری بلوکی تازه. این بلوک دیگر فقط یک ایده سیاسی نیست؛ واقعیتی است در حال تولد.
بازار های جهانی دارند آینده را فریاد میزنند:
• بانک های مرکزی جهان در حال شکستن رکورد خرید طلا هستند؛ در سال ۲۰۲۵ دوباره به سطح ۱٬۰۰۰ تن خرید نزدیک میشوند.
• چین ماههاست خرید طلا را ادامه داده و حالا ذخایرش به اوج تاریخی رسیده است.
• قیمت جهانی طلا در ماه سپتامبر از ۳٬۷۰۰ دلار در هر اونس عبور کرد—رکوردی که نشان از بیاعتمادی به دلار دارد.
• سیاست های تعرفهای آمریکا برای حفظ دلار بهعنوان ارز مرجع، عملاً به «جنگ تعرفهها» تبدیل شده است. اگر این سیاست شکست بخورد، واشنگتن خود یکی از آغازگران بحران جهانی خواهد بود.
جنگ جهانی سوم، اگر رخ دهد، فقط در میدان نبرد نظامی نخواهد بود. این بار پول، اعتبار و ذخایر مالی به اندازه تانکها و موشکها تعیینکننده خواهند بود.
غرب هرگاه هژمونیاش را در خطر دیده، خونبارترین واکنش را انتخاب کرده است. بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی در آگوست ۱۹۴۵ نمونه بارز است: ژاپن عملاً شکست خورده بود، اما بمبها برای نمایش قدرت فرود آمدند. حال تصور کنید این بار نه یک کشور آسیایی، بلکه بلوکی از قدرت های زخمخورده در برابر غرب بایستند. آیا واکنش غرب آرامتر خواهد بود؟
برعکس، تاریخ میگوید چنین تقابلی میتواند خونبارترین جنگی باشد که بشر تجربه کرده است.
جنگ های اول و دوم جهانی درون بلوک غرب بودند. اما اگر جنگ سومی رخ دهد، احتمالاً نخستین جنگ واقعی بلوکها خواهد بود: غرب در برابر شرق زخمخورده. تفاوت این جنگ در سه چیز خواهد بود:
۱. حضور همزمان چندین قدرت شرقی با حافظه مشترک از تحقیر و تجزیه.
۲. اقتصاد و بازار های مالی بهعنوان بخشی از میدان نبرد.
۳. سلاح های کشتار جمعی که خطر خونبارترین جنگ تاریخ را محتمل میسازند.
شاید تاریخ دوباره تکرار شود. اما اگر این بار بشریت نتواند زخم های شرق و وسوسه هژمونی غرب را مدیریت کند، تکرار نه به شکل تراژدی، بلکه بهصورت فاجعهای بیسابقه خواهد بود