همشهری آنلاین - سیدسروش طباطباییپور: این درختها حتی در اواخر تابستان و زمانی که حتی کسی صدای قدمهای پاییز را نشنیده، زرد و خشک میشوند و بیبرگ!
حتی برخی از این درختهای کلافه، آنقدر به ستوه میآیند که تصمیم میگیرند با همه ابهت و بزرگی، این پاییز، آخرین پاییز زندگیشان باشد و وقتی با آمدن پاییز و زمستان، جان از تن قطورشان به در میرود، تصمیم میگیرند دیگر بیجان بمانند.
بیش تر بخوانید:
دلهای بتنی
اما برخلاف درختهای ناامید، برخی درختها با وجود دردهای فراوان، باز هم به زندگی امیدوارند. آنها در بدترین شرایط هم میرویند و اهالی محل را با سبزی و زردی و طراوتشان به زندگی امیدوار میکنند. برخی از این درختها بیمار هم میشوند، غدههای سرطانی در ساقههای دردمندشان بزرگ و بزرگتر میشود و نایشان را میگیرد، اما این درختها بیماری را به روی خودشان نمیآورند و به احترام خورشیدی که بالای سرشان است و خاکی که زیر پایشان است و بارانی که بر آنها میبارد و مردمانی که زیر سایه آنها، نفس میکشند، با وجود همه دردها و رنجهایی که بر تن و ساقه و ریشه و برگ دارند، باز هم سرپا میمانند و سایه میگسترند و به آدمهایی که از کنارشان میگذرند، زندگی میبخشند.
درختها هم مثل آدمها احتیاج به مراقبت دارند؛ حتی اگر دردمند و رنجور باشند! باید هوای درختهای رنجور را هم داشته باشیم و به جرم درد، آنها را از میان برنداریم، زیرا زندگی ما آدمها بدون درختها غیرممکن است!