به گزارش همشهریآنلاین، لحظههای تلخی بود. تیم والیبال ایران در اوج امیدواری و درحالیکه از حریفش چک سرتر بود، شکست خورد و نتوانست به نیمهنهایی مسابقات قهرمانی جهان برسد. اشکهای امیرحسین اسفندیار که در ۲روز گذشته در صفحات اجتماعی بارها دیده شد یا گریههای پوریا خانزاده و دیگر بازیکنان که سنگینی شکست را بیش از هر وقت دیگری روی تنهای خستهشان حس میکردند و حتی نای بلند شدن از زمین را نداشتند، دلها را به درد آورد. بدتر از همه اینها خبری بود که از کاپیتان تیم به تهران رسید؛ اینکه مرتضی شریفی که خودش را مقصر اصلی باخت میدانست خود را در اتاق هتل حبس کرده و بیرون نمیآید. اتفاق تلختر اما در همان فضای مجازیای افتاد که در چندماه گذشته بارها برای همین تیم و برای همین مرتضی، پوریا، امیرحسین و بقیه دوستانشان و حتی سرمربیشان روبرتو پیاتزای ایتالیایی فریادهای زنده باد سر داده شد، بارها از آنها بابت برگرداندن غرور به والیبال ایران و آشتی هواداران با تیم ملی قدردانی شد و... ولی حالا ناسزا کمترین چیزی است که نثار این بازیکنان و سرمربیشان شده است. چرا؟ چون تیم ملی نتوانسته به جمع ۴تیم برتر جهان برسد.
درست است، شکست تلخ است، بهخصوص اینکه شایسته این شکست هم نباشی. اما چه توقعی از این تیم هست؟ تا همین خرداد امسال همه نگران بودند والیبال از لیگ ملتها حذف میشود یا نه، خیلیها تردید داشتند که والیبال ایران دوباره روزهای خوبش را تکرار کند، کسی اطمینانی به بازیکنان جوان و تازهوارد تیم نداشت و باز هم اصرار بر این بود که چهرههای قدیمی مثل محمد موسوی، امیر غفور و... در تیم باشند وحتی بعضیها بدشان نمیآمد سعید معروف دوباره پاسور تیم باشد. اما در تیم پیاتزا حتی بازیکنان بزرگی مثل میلاد عبادیپور هم که خیلی با روزهای اوجش فاصله نگرفته، کنار گذاشته شد، چرا؟ چون هدف ساخت تیم جوان برای آیندهای بهتر بود.
توقعی که بالا رفت
ماههای گذشته بارها صحبت از این شده که تیم ملی یکی از جوانترین تیمهای حالحاضر در سطح جهانی است. همین تیم جوان، عملکرد قابلقبولی در لیگ ملتها داشت اما در همان تورنمنت هم نتوانست از پس تیمهای بزرگ بربیاید. این نقدی بود که بعضیها زمزمهاش میکردند ولی جرأت نداشتند در جو هیجانی روزهای خوب والیبال آن را بیان کنند. تیم در مسابقات قهرمانی جهان هم افتوخیزهای زیادی داشت؛ شکست به مصر، پیروزی سخت مقابل تونس و فیلیپین میزبان، نتایجی نبود که انتظار میرفت و حتی بعضی این صعود را به خوششانسی ایران ربط دادند و مدعی شدند حد تیم ایران همین چیزی بود که در این بازیها اتفاق افتاد. اما بعد از اینکه تیم توانست صربستان را شکست بدهد و به جمع ۸تیم صعود کند دوباره ورق برگشت و شعارهای احساسی از سر گرفته شد؛ اینکه ایران توان شکست دادن چک را هم دارد و به نیمهنهایی میرود و... حتی بعضی رویای قهرمانی را هم میدیدند.
نقد؟ نه فحش میدهیم
تیم در بازی با چک میتوانست برنده باشد، حتی ۳بر صفر اما چند اشتباه، از همان اشتباهاتی که در بازیهای قبلی هم اتفاق افتاده بود، پیروزی را از تیم گرفت. یک خطای تور، یک توپی که بدموقع به اوت رفت یا دفاع نشد و... همه اینها را میشود به بیتجربگی تیم ربط داد، میشود به فرصت کمی که بازیکنان و سرمربیشان برای تیم شدن داشتهاند مرتبط کرد، باز هم میشود پای ۳سال فرصتسوزی مدیران فدراسیون را وسط کشید، اصلا میشود از باخت عصبانی بود که این حق هر هواداری است اما نمیشود بازیکنانی را به باد ناسزا گرفت که آنها مظلومترین قربانیان این اتفاقات هستند. بازیکنان تیم از همان دقایقی که به جمع ۸تیم رسیدند، تحت فشار بودند که حتما باید به جمع ۴تیم هم برسند که البته این توقع را نهتنها هواداران که خود آنها هم برای خودشان ایجاد کردند اما آیا جایگاه والیبال ما بین ۴تیم اول جهان است، جایی که امسال حتی برزیل و فرانسه هم به آن نرسیدهاند؟ ما بالاتر از این دو تیم و ژاپن هستیم که جزو ۸تیم هم نبودند؟ چرا باید بازیکنی که بهترین خودش را از اول فصل به نمایش گذاشته فقط بهخاطر یک بازی بد، به جایی برسد که خودش را حبس کند و گناهکار بداند؟ قبول؛ در روزهای سختی که مردم دارند، این پیروزیها دلخوشی بزرگی برای آنهاست اما این بازیکنان، خانوادههایشان و مربیانشان هم جزئی از این مردم هستند. ما هواداران در تورنمنت بعدی که مرتضی شریفی درخشید روی این را داریم که باز برای او کل بکشیم و دست بزنیم؟ ما فقط هوادار روزهای خوبیم و شاید بهتر باشد کمی مهربانتر باشیم یا حداقل بیرحم نباشیم. شاید فراموش کردهایم والیبال ایران در کل تاریخش برای دومین بار به جمع ۸تیم رسید و اصلا بعضی از واقعیتهای تیم را نمیبینیم و یادمان رفته تا دیروز برای داشتن یک پاسور متوسط دلشوره داشتیم ولی حالا پاسور همین تیم تا به اینجای تورنمنت بهترین شده.