عصر ایران؛ سعید خاتمی - پرونده هستهای ایران از همان آغاز با یک افشاگری کلید خورد. سال ۲۰۰۲، سایتهای نطنز و اراک روی میز رسانهها رفتند و پروندهای که میتوانست صرفاً فنی و در چارچوب آژانس بماند، بهسرعت رنگ امنیتی گرفت. از همانجا بود که زبانها تغییر کرد: «عدم شفافیت» به «پنهانکاری» بدل شد، و «حق غنیسازی» به «تهدید اشاعه» تفسیر شد.
چند سال بعد، پس از تعلیق داوطلبانه ایران در توافق سعدآباد و سپس از سرگیری غنیسازی در ۲۰۰۵، پرونده به شورای امنیت رفت. نتیجه روشن بود: از ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۰ شش قطعنامه علیه ایران صادر شد (۱۶۹۶ تا ۱۹۲۹)؛ هر بار یک پله سنگینتر، تا جایی که با قطعنامه ۱۹۲۹ ایران رسماً ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد قرار گرفت. در ادبیات حقوق بینالملل، این یعنی ایران همانند عراق صدام بهعنوان «تهدید علیه صلح و امنیت جهانی» شناخته شد.
اما برجام این وضعیت را برهم زد. با قطعنامه ۲۲۳۱، ایران از فصل هفتم خارج شد، شش قطعنامه قبلی لغو شد و تحریمهای سازمان ملل کنار رفت. لغو تحریمهای تسلیحاتی و موشکی، فضای تازهای ایجاد کرد که بهروشنی در رشد صنایع دفاعی و موشکی ایران قابل مشاهده است. بسیاری از کارشناسان معتقدند جهش موشکی ایران پس از برجام دقیقاً محصول همین لغو محدودیتها بود.
با این حال، در متن برجام یک بند ماند که همهچیز را دوپهلو کرد: مکانیسم ماشه. بندی که به هر عضو مشارکتکننده اجازه میدهد صرفاً با یک ادعا، تحریمهای شورای امنیت را بازگرداند؛ بدون امکان وتوی روسیه یا چین. این همان «باگ حقوقی» است که بعدها به پاشنه آشیل برجام بدل شد.
اگر آن زمان – با توجه به کارتهای برنده ایران، از قیمت بالای نفت تا حضور منطقهای در سوریه، عراق و لبنان و پیشرفتهای غنیسازی – این بند حذف یا دستکم مشمول حق وتو میشد، امروز میشد به تیم مذاکرهکننده نمره ای نزدیک به بیست داد.
برجام از همینرو دو روایت همزمان دارد:
• از یکسو، موفقیتی بزرگ در خروج ایران از فصل هفتم، لغو تحریمهای سازمان ملل و باز شدن مسیر پیشرفت نظامی و اقتصادی.
• و از سوی دیگر، یک نقص حقوقی که همچنان مثل شمشیری بالای سر ایران باقی ماند.
قضاوت با شماست : آیا باید برجام را یک پیروزی بزرگ دانست که ایران را از «تهدید علیه صلح جهانی» به بازیگر مشروع بازگرداند، یا توافقی ناقص که یک بندش کافی بود تا همهچیز را برگرداند؟