این تغییر محصول کارزار نفوذی کییف و متحدان اروپایی در واشنگتن است تا ترامپ را از فشار بر زلنسکی واداشته و به سمت حمایت لفظی از ادامه جنگ سوق دهند. در عمل، او همچنان سیاست «اول آمریکا» و پرهیز از مداخله مستقیم را حفظ کرده و صرفاً نقش فروشندهٔ سلاح را برعهده میگیرد؛ راهبردی پرریسک که ریسک تشدید تنش و سوءمحاسبه میان ناتو و روسیه را بالا میبرد.
چگونه اروپا و کییف ترامپ را از فشار بر زلنسکی بازداشتند؟
با نگاه دقیقتر روشن میشود که موضع تازهٔ ترامپ نه نشانهٔ چرخشی واقعی بهسمت سیاستی رادیکال، بلکه پردهبرداری از یک راهبرد بسیار خطرناک است. این تغییر بیش از هرچیز حاصل کارزار نفوذی بهخوبی سازماندهیشده از سوی کییف، شرکای اروپایی آن و حامیانشان در دولت آمریکا است؛ همانها که پس از دیدار ترامپ با ولادیمیر پوتین در آلاسکا، با دستورکاری روشن و منسجم روبهرو شدند.
هدف حداقلی این گروهها جلوگیری از آن بود که ترامپ بر زلنسکی فشار بیاورد تا شروط صلح پوتین را بپذیرد؛ شروطی مانند تثبیت دستاوردهای ارضی روسیه در دونباس و تعهد اوکراین به بیطرفی دائمی (یعنی خودداری از پیوستن به ناتو). در سطح بلندپروازانهتر، تلاش آنها متوجه متقاعدکردن ترامپ به بازگشت به سیاست کمکهای مستقیم و سخاوتمندانهٔ دورهٔ بایدن بود. و در نهایت، هدف حداکثریشان جلب تأیید و رضایت او برای اقدامهای پرریسکتر از جمله ایجاد منطقهٔ پرواز ممنوع بر فراز اوکراین محسوب میشد.
دونالد ترامپ در برابر این فشارها تنها سه گزینه پیش رو داشت: یا بر زلنسکی فشار بیاورد که در این صورت با مقاومت سرسخت اوکراین، اروپا و محافل پرنفوذ داخلی آمریکا مواجه میشد؛ یا پوتین را تحت فشار بگذارد که خطر تشدید درگیری را بالا میبرد؛ یا بهطور عملی از مسئولیت مستقیم کنار بکشد. تحولات اخیر نشان میدهد کییف و اروپا دستکم به هدف حداقلی خود دست یافتهاند: ترامپ دیگر زلنسکی را وادار به پذیرش شروط پوتین نمیکند. علاوه بر این، موضوع آتشبس فوری نیز از دستور کار او خارج شده است؛ موفقیتی بزرگ برای رهبرانی که از هرگونه مصالحهٔ هراس دارند. اکنون حتی خود رئیسجمهور آمریکا نیز به آنان «چراغ سبز» ادامهٔ جنگ داده است.
با این حال، این چرخش بیش از آنکه واقعی باشد، جنبهٔ لفظی دارد. هرچند لحن ترامپ از حمایت از توافق به تشویق پیروزی تغییر کرده، اما سیاستِ زیربنایی او یعنی دور نگهداشتن آمریکا از درگیری همچنان دستنخورده باقی مانده است. او پیشتر استدلال میکرد اوکراین باید بخشی از سرزمین خود را واگذار کند، زیرا آمریکا نباید در ماجرا دخالت کند؛ اکنون میگوید اوکراین میتواند سرزمینهایش را بازپس بگیرد، چون آمریکا جز در نقش فروشندهٔ سلاح نباید درگیر شود. اصل محوریِ «اول آمریکا» در پرهیز از درگیریهای پرهزینه پابرجاست و تنها توجیه علنی آن برای هماهنگی با فشارهای سیاسی وارونه شده است.
این پرهیز از درگیری نهفقط در رویکرد معاملاتی ترامپ به فروش تسلیحات، بلکه در سخنان مقامهای کلیدی دولت او نیز آشکار است. اسکات بِنِت، وزیر خزانهداری، بهتازگی منطق عریان این دکترین را بیپرده بیان کرد؛ او با کماهمیت جلوهدادن نگرانیها از گسترش روسیه گفت: «فقط از شما میشنوم که پوتین میخواهد به ورشو لشکر بکشد. تنها چیزی که مطمئنم این است که پوتین به بوستون لشکر نمیکشد.» این اظهارنظر پیامی روشن دارد: «اولویت بنیادین دولت ترامپ، حفاظت از خاک آمریکا است نه دفاع از مرزهای ناتو.»
با این حال، این پیروزی ظاهری برای اوکراین و متحدانش یک نکتهٔ اساسی دارد: ترامپ مسیر مشارکت عمیقتر آمریکا را برنگزیده و عملاً گزینهٔ سوم خود یعنی «شستن دستها»، را انتخاب کرده است. لحنش جنگطلبانه است، اما سیاستش همچنان معاملاتی باقی مانده است. او اعلام میکند ایالات متحده تأمینکنندهٔ تسلیحات برای اروپا خواهد بودنه تأمینکنندهٔ مستقیم بودجهٔ جنگ. برای کییف، این وضعیت فاصلهٔ زیادی با حالت ایدهآل دارد، زیرا اکنون ناچار است عمدتاً بر کمکهای اروپا تکیه کند؛ کمکهایی که ممکن است کافی نباشد.
نکتهٔ حیاتی آن است که نباید فراموش کرد دونالد ترامپ به چرخشهای ناگهانی تمایل شدیدی دارد. چند ماه پیش در کاخ سفید، زلنسکی را «بیکارت» میخواند و پیشبینی میکرد اوکراین در برابر روسیهٔ قدرتمندتر شکست خواهد خورد. سپس پوتین را به تحریم تهدید کرد، اما اندکی بعد این اولتیماتومها را کنار گذاشت، با او دیدار کرد و از «پیشرفت» سخن گفت. اکنون هم روسیه را «ببر کاغذی» مینامد.
این الگو نشان میدهد با رهبری روبهرو هستیم که بیش از آنکه بر پایهٔ یک دکترین راهبردی منسجم عمل کند، به آخرین کارزار نفوذ یا موج خبری واکنش نشان میدهد. محتوای موضع او یعنی تمایل به دورماندن آمریکا از درگیری ثابت مانده، اما بستهبندی گفتاریاش بهطرز چشمگیری منعطف است. همین نوسان نشان میدهد در شرایط تازه، موضع ترامپ ممکن است بار دیگر به شکلی که مطلوب کیف نیست تغییر کند. واکنش مسکو به آخرین اظهارات او آرام و محتاطانه بود و بر رابطهٔ شخصی ترامپ و پوتین تأکید داشت؛ نشانهای که میگوید کرملین دقیقاً روی چنین «تغییر مفهومی» دیگری از سوی ترامپ حساب باز کرده است. این امید با خودداری ترامپ از اعمال تحریمهای جدید علیه روسیه تقویت شده است.
اکنون هدف اصلی مقامات اوکراینی و رهبران اروپایی بهروشنی تعریف شده است: جلب دونالد ترامپ به مشارکت فعالتر در بحران اوکراین. در گام نخست، آنان تلاش می کند دستکم سطح حمایتی مشابه با دولت بایدن را از او به دست آورند؛ و در گام بلندپروازانهتر، او را به درگیری عمیقتر وادارند تا عملاً در «مسیر بایدن» قفل شود و امکان عقبنشینیاش کاهش یابد.
اهرم کلیدی برای تحقق این هدف، همان رویدادهای اخیر در حریم هوایی اروپا است؛ رویدادهایی که به نظر میرسد بر چرخش تازه ترامپ تأثیر گذاشتهاند. اگر این رخدادها ادامه یابد یا شدت گیرد موج درخواستهای اروپایی برای مداخله ترامپ بلندتر و پیوستهتر خواهد شد. در همین حال، هرگونه تحول بزرگ و غیرمنتظره در خطوط مقدم جنگ، به سود هر یک از طرفین، میتواند محاسبات و تصمیمهای ترامپ را بهطور بنیادین تغییر دهد.
نقطهضعف بنیادی این روند آن است که بهجای کاهش تنش، عملاً آن را بهسوی تشدید تنش و درگیری سوق میدهد. دولت اوکراین و متحدان غربیاش، برای واداشتن واشنگتنی که آشکارا اعلام کرده حاضر نیست حتی برای دفاع از ورشو وارد جنگ شود، به رخدادها و صحنهسازیهای نمایشی نیاز دارند تا هزینه بیعملی را بالا ببرند. در سوی دیگر، مسکو نیز ممکن است خود را ناچار ببیند دست به اقدامی تند بزند تا با نمایش قدرت، برچسب «ببر کاغذی» را از خود دور کند و نشان دهد که تهدیدهایش واقعی است. این ترکیب، شرایطی شبیه به «طوفان کامل» برای یک سوءمحاسبه فاجعهبار میسازد؛ وضعیتی که در آن هر طرف میپندارد با نزدیکشدن به لبه پرتگاه و بالا بردن خطرها میتواند طرف مقابل را وادار به عقبنشینی یا پذیرش توافقی مطلوب کند.
خطر اصلی در اینجاست که بازیگران لحظه را نادرست بسنجند و گمان کنند فضای فعلی اجازه مانورهای پرریسک را میدهد. راهبردی که بر مبنای «کسب سود از یک درگیری طولانی» طراحی شده و تکیهاش بر خواستها و خُلقوخوی متغیر یک رئیسجمهور دمدمیمزاج است نه برنامهای برای امنیت بلکه نسخهای برای رودررویی مستقیم ناتو و روسیه است؛ همان وضعیتی که واشنگتن بارها اعلام کرده قصد دارد از آن پرهیز کند. تنها راه مهار این مسیر خطرناک، مقاومت در برابر آواز وسوسهگر سیاست «لبه پرتگاه» و در پیش گرفتن دیپلماسی واقعی و پایدار است.