مهناز افضلی ۲۰ سال پس از ساخت «کارت قرمز» ناگفتههایی را از ساخت این مستند و چگونگی حضور شهلا جاهد و ناصر محمدخانی مقابل دوربینش روایت کرد، با این تاکید که هیچوقت از موضعی که در فیلمش داشته پشیمان نشده است.
به گزارش ایسنا، «کارت قرمز» مستندی است از یکی از جنجالیترین پروندههای جنایی ایران؛ پروندهای که در آن «لاله» همسر فوتبالیست مشهور، ناصر محمدخانی به قتل رسید و متهم آن «شهلا» نامی بود که به عنوان همسر موقت محمدخانی معروف شد. شهلا جاهد پس از ۸ سال در آذر ۱۳۸۹ در زندان اوین به دار آویخته شد ولی این پرونده و فرجام متهمش همچنان اما و اگرها و پرسشهایی را به جا گذاشته است.
«کارت قرمز» را مهناز افضلی - بازیگر و مستندساز سینمای ایران - حدود ۲۰ سال قبل ساخته که شامل تصاویری از دادگاه شهلا جاهد و دفاعیات او، صحبتهایی از ناصر محمدخانی و فیلمهای خانگی شهلا و ناصر است.
افضلی که پس از ساخت فیلمش نتوانست به دلیل حساسیتهای ماجرا برای «کارت قرمز» مجوز اکران بگیرد، شامگاه گذشته، یکشنبه ۶ مهرماه آن را در عمارت «روبرو» به نمایش گذاشت و بعد از آن هم در نشستی که به همراه عبدالصمد خرمشاهی (وکیل پرونده شهلا جاهد) و غزل نهانی (مجری) برگزار شد، خاطراتی را از فیلمش گفت و پاسخگوی سوالها شد.
مستند «کارت قرمز» که بعضیها ساخت آن را به دلیل تمرکز بیشتر روی شهلا جاهد، اثری برای اثبات بیگناهی او تلقی میکنند و حتی بارها گفته شده که به درخواست خود شهلا ساخته شده، تنها سوژهای روز و جذاب برای فیلمسازش بوده است.
افضلی در اینباره بعد از پخش فیلمش گفت: «معمولا دلایلی زیادی برای انتخاب یک سوژه دارم و به عنوان فیلمساز قصههایم را در جهان واقعی پیدا میکنم. موضوع «کارت قرمز» هم برای من خیلی جذاب بود، هرچند به قول حسن پورشیرازی، همسرم، راه رفتن روی لبه تیغ بود، چون ممکن بود به یک فیلم زرد تبدیل شود و من همه تلاشم را کرد که فیلم زرد نسازم.»
او همچنین این موضوع را رد میکند که ساخت فیلم بنا به درخواست شهلا بوده است، «به نظرم سینما ابزاری برای حقیقتیابی است و من در وهله اول فیلم میسازم تا به پاسخ سوالاتم برسم. وقتی هم خواستم این فیلم را بسازم جلسههای دادگاه شروع شده بودند. تحقیقات وسیعی کرده بودم و برای کل فیلم یک چارچوب مشخص و متن داشتم. البته برای حضور در دادگاه باید از وزارت ارشاد مجوز میگرفتیم و ارشاد هم بعد از ساخت مستند «زنانه» به من مجوز نمیداد، به همین دلیل از طریق دوست دیگری مجوز گرفتیم و من به عنوان فیلمبردار به دادگاه رفتم. در آنجا هم با دو دوربین کار میکردیم.»
در «کارت قرمز» بجز تصاویری که در دادگاه برداشته شده، فیلمهای شخصی هم دیده میشود که بیشتر در خانه شهلا جاهد و توسط خود او از ناصر محمدخانی گرفته شده و افضلی بخش زیادی از فیلمش را مدیون همین فیلمهای خانگی شهلا میداند و به همین خاطر نام او را به عنوان یکی از فیلمبردارها در تیتراژ «کارت قرمز» ثبت کرده است.
افضلی همچنین تاکید کرد: «برای ساخت این مستند هم از شهلا و هم از ناصر محمدخانی اجازه کتبی گرفتم ولی به دلیل آنکه چنین امکانی نبود تا از لاله هم اجازهای داشته باشم از تصاویر و عکسهای شخصی او استفاده نکردم و فقط یک صوت از او، در فیلم شنیده میشود که آن هم در یک برنامه درباره ناصر محمدخانی صحبت کرده بود.»
او که خود را بابت حضور نقشهای اصلی پرونده در مقابل دوربینش خوششانس میداند، تاکید دارد، «فیلمسازی برای من تراپی است و برعکس وقتی هیچ کاری ندارم انگار تمام فشار دنیا روی من میآید. «کارت قرمز» هم فیلم تلخی بود بخصوص اینکه فکر میکنم شاید اگر شهلا جاهد در موقعیت دیگری به دنیا میآمد، میتوانست بازیگر خوبی شود چون استعدادش را داشت.این فیلم هیچگاه شانس گرفتن مجوز و اکران عمومی را نداشت اما من از موضع ۱۸ سال قبل خودم برای ساخت آن پشیمان نیستم.»
افضلی درباره نام فیلمش و اینکه آیا آن را باید کارت قرمزی به ناصر محمدخانی دانست، هم گفت: «این، کارت قرمز به یک تفکر است، به یک فرهنگ و حتی به خودمان و به جامعهای که در آن زندگی میکنیم؛ جامعهای که اگر مسیرش همینطور ادامه پیدا کند کارتهای قرمز بیشتری باید برای آن بگیریم.»
بخش پایانی مستند که تدوینگر آن بهمن کیارستمی بوده، روایتگر ادلهای است که عبدالصمد خرمشاهی (وکیل) به عنوان لایحه به دادگاه داده بود و از همانجاست که تماشاگر «کارت قرمز» پس از گذشت بیش از ۲ دهه، با این سوال مواجه میشود که آیا حکم این پرونده (قصاص شهلا جاهد) عادلانه بود؟
خرمشاهی به این پرسش پاسخ صریحی نمیتواند بدهد، چون «خلاف موازین قانونی است. به هر حال ۵-۶ سال از پرونده دفاع شده و وقتی حکم صادر شد، پرونده بایگانی است.»
او با این حال کار مهناز افضلی را برای ساخت مستند «کارت قرمز» و ثبت ماجرا از «یکی از جذابترین و جنجالیترین پروندههای حقوقی و جنایی» مهم میداند و میگوید: «هدف رسانه و هنر و سینمای مستند رشد آگاهی مردم است و اگر قرار باشد سینما به مردم آگاهی ندهد و فقط دو ساعت سرگرم کند، ارزشی ندارند. در حالی که متاسفانه فیلمهایی که اخیرا ساخته شده فقط برای گیشه و سرگرمی است؛ از جمله فیلمی که از پروندههای خود من ساخته شد که نه تنها آگاهی نداشت بلکه بدآموزی داشت!»
او خیلی مستقیم از فیلم «بیبدن» (از پرونده جنایی غزاله و آرمان) نام برد و به نمایش پربحث آن در یکی از دانشگاهها اشاره کرد و گفت، «نقش هنر در روشن کردن افکار عمومی خیلی مهم و حساس است. «بیبدن» را ساختند و به خود فیلمساز هم گفتم که شما نه تنها آگاهی ندادید بلکه نگاه جامعه را به وکیل و قاضی بد کردید.»
خرمشاهی با یاداوری روزهایی که پرونده شهلا جاهد در صدر اخبار بود و حساسیتهای زیادی حتی نسبت به پذیرش وکالت پرونده به وجود آمده بود، گفت: «آن سالها وقتی این پرونده بازتاب پیدا کرد، وجدان جامعه علیه شهلا بود. زمانی هم که میخواستم پرونده را قبول کنم خیلی ها با من مخالفت کردند چون میگفتند او به قتل اقرار کرده و آبروی خودم را در این پرونده میبرد.
در صورتی که هر متهمی این حق را دارد که وکیل داشته باشد، حتی همین خانم کلثوم اکبری (متهم به قتل ۱۰ نفر در طول ۲۰ سال) طبق قانون باید حقوقش استیفا شود و ای کاش میگذاشتند دادگاهش علنی برگزار شود. درباره پرونده شهلا جاهد هم افراد زیادی روی پرونده کار کردند و چند سال طول کشید.
در این مدت نگاه جامعه به شهلا تغییر کرده و باید دید چه شده که بعد از چند سال چهره شهلا عوض شد؟ شاید چون هنوز که هنوز است افکار عمومی قانع نشده است. با این حال اگرچه حکم پرونده صادر شده ولی در طی این سالها به نواقصی پرداخت شد که باز هم میتواند ادامه داشته باشد و بیشتر آن هم در ایرادهای رسیدگی و شکلی است؛ یکی از مهمترین ایرادها این بود که قاضی پرونده قبلاً به عنوان بازپرسِ تحقیق، نظر خود را داده بود و ما اعتراض کردیم و خواستیم قاضی جدیدی حضور داشته باشد اما مورد قبول واقع نشد.»
او در پایان با بیان اینکه در مستند «کارت قرمز» یک پرونده تاریخی ثبت شده است، اشاره کرد که «ایکاش دفاعیات وکلا هم نشان داده میشد. بخش حقوقی در فیلمهای ساخته شده از این موضوع اصلا مورد توجه نبوده و حتی در فیلم «خشم و هیاهو» (با داستانی مشابه پرونده قتل همسر ناصر محمدخانی) هم به این بخش توجه نشده است.»