عصر ایران؛ سروش بامداد- مدیر عامل هلال احمر استان سمنان از برخورد یک دستگاه اتوبوس حامل دانشجویان پیراپزشکی با تریلی و مرگ دو نفر از سرنشینان اتوبوس خبر داده است.
علت سانحه خوابآلودگی راننده اتوبوس اعلام شده است. دلیلی به همین سادگی. یک لحظه چشم روی چشم گذاشته و دو زندگی و چند خانواده را به فنا داده.
کار پلیس راه این است که ساعات رفتوآمد را کنترل کند تا از استراحت کافی راننده مطمئن باشد. مؤسساتی که اتوبوسها را به خدمت میگیرند نیز باید از سلامت وسیله نقلیه و معتاد نبودن راننده مطمئن شوند.
منتها خود مسافران هم برای حفظ جانشان باید مراقبتهای ویژه اعمال کنند. مثلا اگر 15 مسافر مسیری 15 ساعته را طی میکنند هر یک ساعت یک نفر چشم از راننده برندارد تا او ناگهان بر اثر خستگی یا اعتیاد یا خواب آلودگی چشم برهم نگذارد و بلافاصله به او هشدار دهد. هر یک ساعت یک نفر و این را می توانند از قبل به راننده اعلام کنند تا روی ترش نکند!
به نظر کاری اضافه بر سازمان میآید اما چون پای جان و سرنوشت انسانها در میان است خود مردم باید دست به کار شوند.
در ایران همیشه باید فرض را بر ناایمنی گذاشت. مگر چقدر احتمال دارد دزد به خانه مان بزند که این قدر قفل و بست می زنیم و دیوار و نرده می کشیم؟ به خاطر همان یک بار مراعات میکنیم. اینجا که دیگر پای جان در میان است.
البته متأسفانه ما مردمی اهل رودربایستی هستیم تا جایی که به راننده اتومبیل شخصییی که از ما پول گرفته تا به ما خدمات بدهد نیز رویمان نمی شود بگوییم بیشتر مراعات کند و آهسته براند یا حتی بگوییم سیگار نکشد ولو دست خود را بیرون بگذارد نگران واکنش تند راننده یا همراهی نکردن دیگر مسافران هستیم.
وقتی چهرۀ راننده برای پلیس راه و مأموران آشنا و تکراری میشود بالطبع حساسیتها و سختگیریها هم رو به کاهش میگذارد ولی خود مردم باید به داد خودشان برسند. حتی ببینند لاستیکهای اتوبوس صاف است یا نه.
اگر از قبل هماهنگی صورت پذیرد و هر یک ساعت یک نفر مراقبت کند شاید از شمار سوانح و حوادث کاسته شود.
درست است که دربارۀ سوانح رانندگی و جاده ای بیشتر بر راه و خودرو تأکید میشود اما در واقع در هر سانحه یک عامل انسانی هم وجود دارد. در مواردی که مشکل از وسیله هست نیز باز انسان و یک طرف باید کنترل میکرده و نکرده است.
بیشتر مسافران خاصه در شب ترجیح میدهند بخوابند یا چشم ببندند اما یکی از آن جمع باید با راننده صحبت کند یا به او هشدار دهد. رودربایستی نکنیم. قرار نیست که بعدتر با او رخبهرخ شویم. اگر بد رانندگی میکند اصلا خودمان به پلیس اطلاع دهیم. جان ما از هر موضوع دیگر مهمتر است.
این تصور که چون شغل او رانندگی است خطا نمی کند باطل است. احتمال این که من و شمای غیر جراح یک بیمار را حین عمل به دیار باقی بفرستیم صفر است چون اصلا عمل جراحی انجام نمیدهیم اما احتمال این که از جراحان سر بزند وجود دارد. در رانندگی هم این گونه است. اتفاقا چون شغل شان است احتمال خظای بیشتری وجود دارد. چون اعتماد به نفس کاذب یا خستگی یا عجله مانع تامل و توقف می شود.
دلیل دیگر جاده های سوت و کور است. دوستی می گفت در آلمان در بیرون شهر مجموعه های تفریحی برای کودکان در نظر گرفته اند تا اگر کودکی در خودرو نشسته پدر یا مادر خود را وادارد توقف کند و همین توقف باعث رفع خستگی و کاهش احتمال خطر شود.
اینجا فقط برای غذا خوردن آن هم در رستوران مورد نظر راننده میایستند و جای دیگر توقفی در کار نیست. همه میخواهند زودتر برسند. از مسافر تا راننده.
چه اشکالی دارد وقتی راننده توقف می کند پلیس او را موظف کند قهوه ای بنوشد تا خواب از چشم او بپرد؟
یک کار تکراری را ۵۰ سال است پلیس راه ما انجام میدهد. کارتی را مهر میزند. بی آن که خوب به راننده دقت کنند ببینند شرایط کافی را دارد یا نه و اگر نه به ایستگاه بعدی اطلاع دهند. ببینید کشورهای دیگر چه میکنند. همان را اینجا انجام دهیم دیگر.
راننده باید کمک داشته باشد تا اگر پلیس تشخیص داد راننده اصلی خواب آلوده یا معتاد است ادامه مسیر را به کمک راننده بسپارند. نقش کمک راننده اما در حد خدمتکار فروکاسته در حالی که او هم باید گاهی فرمان را در دست گیرد.
وقتی وزارت مسکن و شهرسازی را در راه و ترابری ادغام می کنیم یعنی وزیر نمیداند به راه برسد یا به مسکن! در حالی که راه و راهداری و پلیس راه همه باید یک مجموعه باشند به نظر میرسند هماهنگی لازم بین آنها نیست.
وقتی در زمین فوتبال از وسایل الکترونیکی مدرن بهره میبرند و همه با هم مرتبط اند چرا نباید این ارتباط در زمینههای راه وجود داشته باشد یا چرا هیچ مأمور پلیسی نظر مسافران را جویا نمیشود که رانندگی چگونه بوده؟
رودربایستی را کنار بگذاریم. چشم از راننده برنداریم. ممکن است ما را به دیار دیگر بفرستد!