در چهارمین نشست «توانمندسازی و ساماندهی سکونتگاههای غیررسمی» با موضوع «بازنمایی هویت شهری در فضاهای عمومی» که توسط شرکت بازآفرینی شهری ایران برگزار شد، به موضوع پیامد محرومیت مهاجران از «حق شهر» پرداخته و به این سوال پاسخ داده شد که اسلامشهر چگونه توانست به یک سکونتگاه خودانگیخته تبدیل شود؟
زهره دودانگه، دانشآموخته برنامهریزی شهری با نقدی بر واژه سکونتگاه غیررسمی، آن را «سکونتگاههای خودانگیخته» نامید. واژه سکونتگاه خودانگیخته را میتوان برای اسلامشهر به کار برد و موضوع «حق شهر» را میتوان در خلال شناخت اسلامشهر و سکونتگاههای حاشیهای مورد استفاده قرار داد.بین دو واژه city و Urban باید تفاوت قائل شویم. City بهمعنای شهر که به مفهوم جامعه مدنی است و Urban شهر نوینی است که به نوعی مرکزگریزی در آن اتفاق میافتد. در نتیجه این مرکزگریزی، حومهها و حاشیههایی در اطراف شهرها به وجود آمدند که جمعیتها در آن پراکنده شدند و این پراکندگی جمعیت در فضا، منجر به تکه تکه شدن سبک زندگی شده و آن را تحتتاثیر قرار داده است. این موضوع، باعث محو شدن جامعه مدنی و بهوجود آمدن «اجتماعات خودگردان» میشود.
براساس نظریه لوفور، «اجتماعات خودگردان» صورتهای متفاوتی از سمنها تا سکونتگاههای خودانگیخته میتواند داشته باشد که در واقع شکلگیری این اجتماعات ناشی از خلأیی است که در همدستی نهادهای دولتی و بخش خصوصی سرمایهداری به وجود آمده است. با تمرکز صرف بر نهاد دولتی و بخش خصوصی، بخش عمومی و جامعه گم میشود، اما با توجه به اینکه نیازهای زندگی روزمره مردم محوناشدنی است و در فضای شهری جریان دارد، «سکونتگاههای خودانگیخته» بهمنظور پاسخگویی به این نیازها بهوجود آمدند. زیرا برنامهریزان و دولتها نگاهی انتزاعی به فضای شهری دارند و تا ماهیت شهر درک نشود، نمیتوان در جهت طراحی آن دخالت کرد. در این نگاه انتزاعی، فضا ارزش مبادلهای پیدا کرده و زمین و مسکن به کالا تبدیل شده و در معرض خرید و فروش قرار میگیرند. در محدوده سکونتگاههای غیررسمی یا همان خودانگیخته، مردم با توجه به نیاز به سرپناه، دست به عمل زده و خودشان برای خود سرپناهی را تهیه میکنند و همین موضوع منجر به جدا شدن از زندگی جمعی و حرکت به سمت زندگی منفرد میشود. بحث تناقضات را میتوان در تاریخچه اسلامشهر جستوجو کرد.
در دهه ۴۰، اسلامشهر به محل راهاندازی کارخانههای مونتاژی تهران تبدیل شد. استقرار کارخانهها و همزمانی با اصلاحات اراضی منجر به جذب جمعیت زیادی از افراد بهویژه روستاییان به این محدوده صنایع تولیدی شد. در عین حال، اولین طرح جامع تهران نیز در همان زمان تدوین و باعث محدود شدن حریم شهر شد که این موضوع، خود از مهمترین تناقضها است. یعنی جمعیتی که با هدف حضور در کارخانهها و نقش داشتن در صنعت و اقتصاد ملی و داشتن سهمی در صنایع تولیدی، به این محدوده مهاجرت کردند، جایی در شهر نداشتند، زیرا شهر محدود شده بود و همین عامل پایهگذاری اسلامشهر بوده است. درحالیکه همچنان بهعنوان یک سکونتگاه غیررسمی تلقی میشد و این تناقضات خود را در اینجا نشان داد. عمده نیروهای کار در کارخانههای اطراف تهران در جاده کرج و ساوه از اسلامشهر بوده که این تناقضات را میتوان با توسعه حاشیه اسلامشهر همچون واوان مشاهده کرد که حاشیه شهری است که قبلا خود سابقه غیررسمی بودن به معنای متعارف کلمه را دارد. اما نکته مهمی که دودانگه به آن اشاره میکند، کنشهای روزمره و خلاقیتهایی است که درون اسلامشهر اتفاق افتاده است و پژوهشگران در کنار این تناقضات به آن رسیدهاند.
نمود این کنشهای خلاقانه را میتوان در همیاریهای مردم اسلامشهر مشاهده کرد. شهر محصول خلاقیت ساکنان است؛ جایی که زنان و کودکان نقش مهمی در شکلدهی به فضاهای عمومی دارند و تناقضات اجتماعی سکونتگاهها باید با مشاهدات میدانی و دقت علمی بررسی شود. مردم در تعامل دائمی با یکدیگر هستند و زندگی اجتماعی به معنای واقعی کلمه در این سکونتگاه خودانگیخته جریان دارد که این برخلاف زندگی شهری مدرن منفرد است. در این سکونتگاهها، زنان حلقه اصلی زندگی بهشمار میروند و در کانون تعاملات مردم این محدوده قرار دارند و حدود ۴۰درصد از مردان نیز در اسلامشهر در امور خانه و فرزندان مشارکت دارند و وظایفی همچون خرید، کمک در حل تکالیف فرزندان و... که زنانه تلقی میشد، مردان عهدهدار آن هستند. بهطور کلی حدود ۸۰درصد از مردم اسلامشهر، تعامل بسیار خوبی با یکدیگر دارند.
از دیگر نکات مهمی که دودانگه به آن پرداخته، خوابگاهی نبودن اسلامشهر برای ساکنانش است که این وجه تمایز اسلامشهر با دیگر سکونتگاهها است که فضای عمومی متفاوتی را خلق کرده است. عمده سکونتگاههای اقماری و خوابگاهی که در سطح دنیا وجود دارد، فقط بهعنوان محل خواب افراد است و فضای عمومی در آنجا معنایی ندارد، زیرا در شهر مرکزی کار میکنند و شبها برای خواب و استراحت بازمیگردند. اما اسلامشهر به نوعی خودکفا است، به این دلیل که صنایع در پیرامون اسلامشهر مشغول به کار هستند. اینکه اسلامشهر به لحاظ ماهیتی چه تفاوتی با شهرهای حاشیهای اقماری و حومهای در تعاریف جهانی دارد باید گفت، اسلامشهر در مقایسه با کشورهای جهان سومی مثل برزیل، مکزیک، هند و حتی آفریقا که تعداد حاشیهنشینها در آن بالا است، بسیار متفاوت است، زیرا در نتیجه سرریز شدن درآمدهای نفتی، مردم این سکونتگاه چندان فقیر به شمار نمیروند در واقع اقشار میانه حالی هستند که مسکن با حداقلی از استاندارد را شکل دادند و در آن زندگی میکنند و این با زاغهها و حلبیآبادها و حاشیهنشینهای جهان سوم بسیار متفاوت است.
فضای خصوصی و مسکن در اسلامشهر از اهمیت زیادی برخوردار است و حتی با شهرهای اقماری دنیا متفاوت است، زیرا بخش اعظم جمعیت اسلامشهر در پیرامون خود اسلامشهر مشغول به کار هستند و عمدتا برای کار به تهران رفت و آمد نمیکنند.در تعریف اسلامشهر باید گفت، این سکونتگاهها را نمیتوان یک هرج و مرج دانست بلکه پاسخی به دورهای از تاریخی است که باعث شکلگیری این سکونتگاه شده است. اسلامشهر یک سکونتگاه خودکفا است که اگر چه با تهران در ارتباط است اما سلطهپذیری از تهران ندارد و سازمانی است که نه میتوان آن را شهر نامید و نه روستا.
در بخش دیگر این نشست، جواد عرفانی، پژوهشگر حوزه شهری، به بررسی پژوهشی با موضوع «فضای عمومی در سکونتگاههای خودانگیخته پیرامونی کلانشهر تهران» پرداخت. به عقیده کارشناسان این حوزه، نمیتوان از شکلگیری این سکونتگاهها جلوگیری کرد؛ بلکه باید آنها را شناخت و بر اساس نیاز و ویژگیهایشان سامان داد. فضای عمومی در این سکونتگاهها دریچهای است که میتواند به ما شیوه زیست این مردمان و تحولاتی را که در آن اتفاق میافتد به شکل عمیق نشان دهد. در واقع، فضای عمومی محل تبلور جامعه مدنی ساکنان این سکونتگاه است مثل ساکنان همه شهرهای کهنی که از این لحاظ غنی بودهاند.
عرفانی با اشاره به نمونههایی از ورامین، قرچک و اسلامشهر، تفاوت الگوهای فضای عمومی را توضیح داد. ورامین به عنوان یک شهر کهن سابقه سکونت چند صد ساله به شکل منقطع داشت و از دوره رضاشاه یک جریان پیوسته شهرنشینی را شاهد بود، قرچک به عنوان یک شهر نوخاستهتر از اسلامشهر با سن کمتر و اسلامشهر به عنوان یکی از قدیمیترین «سکونتگاههای خودانگیخته» بهشمار میرود. در دوره ۴۰ ساله، رشد شهرنشینی شهرهای حاشیه تهران را طی چند دهه میبینیم که یکی از عجایب شهرسازی دنیا بهشمار میرود، بهطوریکه اسلامشهر در حال حاضر نوزدهمین سکونتگاه پرجمعیت کشور است، اما در دهه ۴۰ یک روستای ۲۰۰۰ نفره بوده است. این سکونتگاهها نمودهایی از فضاهای عمومی دارند که نمیتوان آنها را سکونتگاههای خوابگاهی دانست. اسلامشهر یک مرحله پیشرفتهای از فضاهای عمومی است، قرچک در مرحله جنینی شکلدهی این فضاها است و ورامین به فضاهای عمومی پخته و قابلتوجهی رسیده است.
او ضمن مقایسه این سه سکونتگاه و تفاوتهای ماهیتی و ساختاری که وجود دارد معتقد است با توجه به وجود بیش از ۱۰۰ سکونتگاه در پیرامون تهران و هزاران سکونتگاه در کل کشور که هر کدام ماهیت و ساختار منحصربهفرد خود را دارند، نمیتوان نسخه واحدی برای همه آنها در نظر گرفت و باید سیاستها براساس ساختارهای اجتماعی و هویت جامعه مدنی آن تهیه شود. عرفانی در پژوهشهای خود به این نتیجه رسید که در اسلامشهر، خرید مردم عمدتا در خیابانها و مسیرهای خطی انجام میشود و پاساژها نقش پررنگی ندارند؛ همچنین هیاتهای مذهبی در کنار نقش معنوی، به تکمیل ساختار شهری و ایجاد حس تعلق کمک کردهاند. اسلامشهر در حقیقت متشکل از ۳۰ سکونتگاه منفصل و ۳۰ سکونتگاه خوشهای در کنار محور جاده ساوه قدیم است. در اسلامشهر اول مفهوم «محله» شکل میگیرد و پس از آن مرکز-محله ایجاد میشود.
برخی از این مراکز-محلات مقیاس شهری و منطقهای پیدا میکنند و برخی مانند محله قائمیه جدا باقی میمانند.در واقع، حرکت همگنی در اسلامشهر وجود ندارد و در یک نیمه آن پویایی و فضای مناسبی برای توسعه اجتماعی وجود دارد و در نیمه دیگر همچنان روند تکروی شکل میگیرد. برخی از بافتهای اسلامشهر درون خودش تکامل پیدا میکند و هیچ پیوندی با شهر پیدا نکرده، ولی بعضی از بافتها کاملا به هم پیوسته میشوند و یک مجموعه از فضاهای شهری در حال شکلگیری را ایجاد کردهاند. یعنی حتی درون یک سکونتگاه، دو حرکت موازی رخ میدهد. بنابراین حتی برای سکونتگاهی مثل اسلامشهر هم نمیتوان یک نسخه واحد پیچید.
عرفانی بر شکلگیری فضاهای عمومی اسلامشهر بدون برنامهریزی خاص تاکید میکند و معتقد است، تعداد فضاهای عمومی در اسلامشهر و گونهبندیهای آن نشان میدهد که طی ۴۰ سال، برنامهریزی خاص فضاهای عمومی به وجود آمدهاند و این باعث شده تا اسلامشهر به سمت شهر شدن حرکت کند. در واقع، همین شکلگیری فضاهای عمومی، پویایی آن و شکلگیری فضایی مثل سبزهمیدان در این سکونتگاه در عرض ۴۰ سال، نشان میدهد، شهر یک پدیده پویا و خودانگیخته است و اگر برنامهریزها هم وجود نداشته باشند، مردم خود میدانند چگونه در این سکونتگاهها ساکن شوند و شهری را بسازند، زیرا در پاسخ به نیازهایشان فضای عمومی را شکل میدهند. در ۲۰ سال اول شکلگیری اسلامشهر ۱۲۰ هیات مذهبی از اقوام مختلف شکل میگیرد که هستههای اولیه مراکز-محلات را شکل میدهد.
آنچه در اسلامشهر مورد توجه قرار میگیرد، اینکه، فضاهای عمومی توسط مردم و جامعه محلی شکل گرفته و عمدتا برنامهریزیهای شهری توسط شهرداران، به نوعی در تضاد با هویت شهری خودانگیخته مردمی بوده است. خیابان باغ فیض اسلامشهر در ایام مختلف سال به مناسبتهای مختلف تبدیل به بازارگاهها یا محل برگزاری مراسمهای مذهبی بزرگی میشود که خود مردم به آن هویت بخشیده و ایجاد کردهاند و دولتهای محلی عمدتا در طرحها و برنامهریزیهای خود در جهت ایجاد فضاهای عمومی و هویت اجتماعی با شکست مواجه شدهاند.