یکی از واقعیتهای تلخ تاریخ بشر جنگ است. هیچ انسانی طالب جنگ نیست و از آن استقبال نمیکند؛ اما از طرفی واقعیت تاریخ نشان داده است که گریز از جنگ امکانپذیر نیست. مفهوم دیگری وجود دارد به نام تقابل که باید بین جنگ و این مفهوم، تفاوت قائل شویم. تقابل به معنای ایستادگی بر سر مواضع خود است. هر تمدنی که حرفی برای گفتن داشته باشد حتماً با بسیاری از کشورها تقابل دیدگاه و منافع دارد. اصلاً چنین تمدنی مجبور است این تفاوت دیدگاه را داشته باشد تا بتواند گفتوگو کند. بخش مهمی از رشد تمدن بشری محصول همین تفاوتهاست.
انقلاب، الگوی جدیدی خلق کرد
وقتی انقلاب اسلامی ظهور و بروز میکند یک تفاوت گفتمانی بزرگ در جهان ایجاد میکند. به نظر من این تفاوت گفتمانی مربوط به سال ۱۳۵۷ هم نیست؛ از همان لحظهای که انقلاب متولد میشود این گفتمان نیز تولید میشود. از آنجایی که گفتمان جدیدی در حال تولید است پس باید در جاهایی تقابل یا تعامل انجام دهد؛ چون مبانی او با همهجا متفاوت است. این تقابل و تعامل هر دو مهم هستند؛ به این علت که با بعضی گفتمانها تقابل وجود دارد و با بعضی دیگر باید تعامل صورت بگیرد. اگر نکتهای که درباره جنگطلببودن جمهوری اسلامی گفته میشود مربوط به این قضیه است بله! نظام انقلاب و تمدن ما یک گفتمان جدید در دنیا مطرح میکند و خود به خود تقابل را به وجود میآورد. اما اگر منظور این است که جمهوری اسلامی، جنگطلب به معنای منفی آن است، خیر اینگونه نیست. شواهد تاریخی زیادی میتوانیم بیاوریم که نشان میدهد حضرت امام (ره) به عنوان معمار انقلاب و حضرت آقا به عنوان کسی که انقلاب را پیش میبرد همیشه از جنگ پرهیز داشتهاند و هیچگاه آن را شروع نکردهاند. البته ایشان همیشه فرمودهاند که اگر در جایی مجبور شویم حتماً دفاع میکنیم اما تأکید کردهاند که ما دنبال جنگطلبی نبوده و نیستیم.
حیات رژیم صهیونیستی
شواهد محکم و متقنی نمیشود پیدا کرد که ایران دنبال جنگافروزی بوده باشد. ایران همیشه به دنبال دفاع از منافع خود بوده است اما هیچگاه به جنگ به عنوان رویکرد اصلی نگاه نکرده است. انقلاب اسلامی در حال پیریزی گفتمانی جدید است به همین دلیل کسانی با او وارد تقابل میشوند؛ اما چه کسانی از این گفتمان ضرر میکنند و این تقابلها را شکل میدهند؟ گروه اول کسانی هستند که نسبت به این گفتمان، گفتمان ضعیفتری دارند و حس میکنند اگر چیزی مخالف نظر آنها باشد و تبدیل به رویکرد غالب جهانی شود آنها حذف میشوند یا ضربه شدیدی را متحمل میشوند. به همین علت بعضی از دولتها در طی این سالها با انقلاب اسلامی تقابلهایی را ایجاد کردهاند. گروه دیگری که متضرر میشوند کسانی هستند که اصلاً گفتمانی ندارند؛ مانند رژیم صهیونیستی. اصلاً حیات رژیم صهیونیستی در جنگ و خونریزی است. این دولتِ دستنشانده که از خود چیزی ندارد با ملتی روبهرو میشود که سابقه تمدنی بزرگی دارد و الگوی جدیدی نیز طراحی کرده است که ممکن است خیلی از دولتهای جهان به آن روی بیاورند.
طبل رسوایی اسرائیل
رژیم صهیونیستی از آنجایی که هیچ رویکرد مشخصی ندارد در برابر این الگو و گفتمان موضع میگیرد. این رژیم مجبور است جوری وانمود کند و صحنه را نشان دهد که گویی شخص دیگری بر طبل جنگ میکوبد و او فقط جنگها را ادامه میدهد. به نظر میرسد هیچ آزادمردی در دنیا نباشد که واقعیت صحنه را نداند. امروزه همه در دنیا از اروپا و آمریکا گرفته تا دانشگاههای بزرگ در سراسر دنیا بر طبل رسوایی اسرائیل میکوبند. کشورهای دیگری مانند آمریکا و یا دولتهای اروپایی در این زمینه با اسرائیل متفاوت هستند و نمیشود گفت که هیچ رویکردی برای حکمرانی ندارند. اما آنها هم چون حس میکنند که ممکن است اگر الگوی آنها با گفتمان انقلاب اسلامی مواجه شود دچار مشکل شود به تقابل روی میآورند و در ادامه، تقابل را هم به سمت خونریزی و جنگ میبرند. آن چه که امروز برای همه محرز و مشخص است این است که انقلاب اسلامی بر گفتمان خود و هسته اصلی آن یعنی مقاومت محکم بوده است اما هیچگاه مبدأ درگیری و نزاع فیزیکی نبوده است.