به گزارش اقتصادنیوز، چشمانداز فعالیت استارتآپها در کشورمان تیرهوتار بود که با فعال شدن مکانیسم ماشه، تیرهتر هم شد. فعال شدن مکانیسم ماشه و بازگشت تحریمهای همهجانبه، فضای فعالیت اقتصادی را بهشدت دشوار کرده و طبیعی است که استارتآپها بیش از سایر کسبوکارها در معرض فشار قرار گیرند، زیرا این شرکتها برای رشد و بقا نیازمند سرمایهگذاری، دسترسی به بازارهای جهانی، فناوریهای روز و زیرساختهای مالی پایدار هستند. در شرایط تحریم، همه این مولفهها محدود یا هزینههای بیشتری تحمیل میشود. بسیاری بر این باورند اقتصاد بنبست ندارد و در همین شرایط هم میتوان استارتآپ راهاندازی کرد. پرسش این است که آیا در سالهایی که مکانیسم ماشه فعال است، نباید استارتآپ راهاندازی کنیم؟
براساس گزارش مینا علیزاده در هفته نامه تجارت فردا، تجربه کشورهای گرفتار محدودیتهای مشابه نشان میدهد که بحرانها گاهی فرصت خلق میکنند. استارتآپهایی که نیازمند ارتباط گسترده بینالمللی، سرمایهگذاری خارجی یا فناوریهای مرتبط با تحریم هستند، شانس کمتری برای موفقیت دارند. همزمان، محدودیتها بازارهایی تازه در داخل ایجاد میکنند. وقتی واردات کالا و خدمات دشوار میشود، تقاضا برای جایگزینهای داخلی افزایش مییابد و این میتواند نقطه شروعی برای استارتآپهایی باشد که با نوآوری و خلاقیت، خلأها را پر کنند. تحریمها مسیر رشد را سخت و پرریسک میکنند، اما آن را بهطور کامل نمیبندند. استارتآپهایی که بتوانند با کمترین اتکا به خارج، بر نیازهای بومی تمرکز کنند و راهکارهایی متناسب با محدودیتهای داخلی ارائه دهند، شانس بیشتری برای تثبیت جایگاه دارند. در مقابل، کسانی که به دنبال الگوهای کپیشده از استارتآپهای جهانی هستند یا نیازمند تعاملات مالی بینالمللیاند، بیشترین آسیب را میبینند.
در سالهایی که تحریمها سایه خودش را بر اقتصاد ایران گسترده و حالا که ماجرای مکانیسم ماشه نیز نقل تمام محافل است، پرسشی ساده ذهن هر کارآفرینی را به خودش مشغول میکند. آیا اکنون زمان مناسبی برای راهاندازی استارتآپ جدید است یا باید در انتظار فرصت بهتر بود؟ به باور کارشناسان پاسخ به این پرسش ساده نیست، اما مسئله روشن است؛ بحرانها هم میتوانند تهدید باشند و هم فرصت بالقوه برای نوآوری.
در عمل فعالسازی مکانیسم ماشه در کنار تحریمهای پیشین باعث میشود استارتآپها دسترسی محدودی به فناوریهای نوین و پلتفرمهای بینالمللی داشته باشند. بسیاری از ابزارهای ابری، سرویسهای پردازش داده، نرمافزارهای تخصصی و پلتفرمهای همکاری آنلاین که شرکتهای نوپا برای توسعه محصولات و خدمات خودشان به آنها نیاز دارند، دیگر در دسترس نیست و استفاده از آنها هزینه بالایی دارد. همزمان محدودیتهای بانکی و مالی نیز فرآیند جذب سرمایه داخلی و خارجی را پیچیده و پرهزینه میکند. در این شرایط پرداخت به تامینکنندگان خارجی دشوار و نقلوانتقالهای مالی بینالمللی با ریسک تحریم مواجه میشود. این وضع سرمایهگذاران خارجی را محتاط و جریان سرمایهگذاری را کاهش میدهد. نتیجه محدودیتها، افزایش ریسکهای تجاری و عملیاتی برای استارتآپهاست. برنامهریزی برای توسعه محصولات، ورود به بازارهای جدید و تامین منابع مورد نیاز دشوار شده و فعالیت در بازارهای بینالمللی به دلیل محدودیت دسترسی به مشتریان، شرکا و زیرساختهای فناورانه خارجی به چالش جدی تبدیل میشود. در کنار این موارد نباید بار روانی و ابهام اقتصادی را که تحریمها برای فضای کسبوکار به همراه دارند، فراموش کرد. همین حالا نیز تحریمها با بار سنگینی که بر دوش استارتآپهای ایرانی گذاشتهاند، باعث شده بسیاری از آنها حیطه فعالیتشان را کاهش دهند و برخی دیگر نیز زیر فشارها نتوانستهاند کمر راست کنند و بهطور کلی از دور رقابت خارج شدهاند. براساس گزارشها بیش از ۶۰ درصد استارتآپهای ایرانی در سالهای گذشته به دلیل دسترسی نداشتن به منابع مالی کافی و شرایط اقتصادی، از ادامه فعالیت بازماندهاند.
کارشناسان حوزه فناوری و تجربه تاریخی کشورهای دیگر نشان میدهد شاید در این شرایط بتوان مسیر عبور پیدا کرد، چرا که محدودیتها همیشه پایان راه نیستند، بلکه میتوانند محرکی برای خلق فرصتهای تازه و توسعه بازارهای داخلی باشند. تجربه کشورهایی که با محدودیتهای اقتصادی و تحریمهای بینالمللی مواجه بودهاند، درس مهمی دارد. مسیرهای مستقیم رشد بسته نمیشود، بلکه باعث میشود مسیرهای جایگزین و فرصتهای نوآوری بیش از پیش مورد توجه قرار بگیرند. فشارهای بیرونی خلاقیت را اجباری میکند و میتواند باعث تولد صنایع بومی قوی شود که حتی در دورانهایی همانند پساکرونا یا پس از رفع تحریمها مزیت رقابتی پایدار دارند.
به گزارش مجله وایرد، چین با اعمال تحریمهای آمریکا علیه شرکتهایی همانند هوآوی، بهطور جدی به دنبال خودکفایی در صنعت نیمهرساناها افتاد. دولت چین با سرمایهگذاریهای کلان و ایجاد صندوقهای حمایتی تلاش کرد وابستگی به فناوریهای خارجی را کاهش دهد. این حرکتها اگرچه با چالشهایی مواجه است، اما نشاندهنده اراده این کشور برای توسعه صنایع بومی در برابر فشارهای خارجی است. مصر نیز با وجود تحریمهای بینالمللی توانسته است صنعت نیمههادی خودش را توسعه دهد. در سال ۲۰۲۵ این کشور میزبان ۲۳ استارتآپ در حوزه نیمههادی است که برخی موفق به جذب سرمایهگذاریهای قابلتوجه شدهاند.
مازیار نوربخش، رئیس کمیسیون تحول، نوآوری و بهرهوری اتاق بازرگانی تهران در حوزه تابآوری استارتآپها از تجربه کشورهایی همانند هند، ترکیه و کره جنوبی در دهههای گذشته یاد میکند و میگوید، در دل همین بحرانها برخی استارتآپها توانستند جای پای محکمی برای خودشان بسازند. او میگوید، هند در دهه ۹۰ میلادی با بحران ارزی و محدودیت واردات مواجه شد. نتیجه آن بود که خدمات نرمافزاری بهجای خرید از خارج در داخل توسعه یافتند. همین نقطه آغاز جهش صنعت نرمافزار هند شد که امروز بخش بزرگی از اقتصاد این کشور را تشکیل میدهد. ترکیه نیز در سالهای تحریم تسلیحاتی بهناچار به سمت توسعه صنایع بومی دفاعی رفت و این فشار بیرونی سبب شد این کشور یکی از صادرکنندگان مهم تجهیزات نظامی باشد. کرهجنوبی دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی نیز با محدودیتهای اقتصادی و کمبود سرمایه خارجی روبهرو بود، اما تمرکز بر جایگزینی واردات و حمایت از نوآوری داخلی راه را برای شکلگیری غولهای فناوری در این کشور هموار کرد. این نمونهها نشان میدهد که تحریمها میتوانند «مسیر مستقیم رشد» را مسدود کنند، اما همزمان «مسیرهای جایگزین» میسازند. شرط موفقیت تشخیص درست این مسیرها و انطباق با شرایط داخلی است.
کارشناسان بر این باورند که با بسته شدن درهای بازار جهانی و دشوار شدن واردات، تقاضا برای جایگزینهای داخلی بهشدت افزایش یافته است و این وضع میتواند به نقطه عطف شکلگیری برخی استارتآپها تبدیل شود. محدودیتهای خارجی و تحریمها شرایطی ایجاد کردهاند که بازار داخلی به دنبال راهکارهای نوآورانه و بومی باشد. این وضع فرصتی برای استارتآپهایی است که بتوانند با تحلیل دقیق نیازهای داخلی، محصولات و خدماتی طراحی کنند که نهتنها پاسخگوی خلأهای موجود باشند، بلکه با شرایط اقتصادی و زیرساختی کشورمان خودشان را سازگار کنند.
افزایش تقاضا برای جایگزینهای داخلی بهویژه در حوزههایی همانند فناوری نرمافزار، خدمات دیجیتال، سلامت، آموزش آنلاین، کشاورزی هوشمند و فینتک ملموس است. استارتآپهایی که بتوانند با بهرهگیری از ظرفیتهای داخلی و نیروی انسانی متخصص راهکارهای مقرونبهصرفه و بومی ارائه دهند، نهتنها میتوانند جایگاه خودشان را تثبیت کنند، بلکه سهم بازار قابلتوجهی از نیازهای کشورمان به محصولات و خدمات داخلی را بهدست میآورند. به عبارت دیگر، محدودیتها میتوانند محرکی برای خلاقیت و نوآوری باشند و کارآفرینانی که بتوانند از این فرصتها بهرهبرداری کنند، میتوانند در شرایط تحریم، رشد پایدار و مزیت رقابتی بلندمدت ایجاد کنند. نوربخش بر این باور است که فناوریهای نرمافزاری بومی یکی از حوزههای پرظرفیت است. محدودیت دسترسی به سرویسهای ابری، پرداخت بینالمللی و ابزارهای همکاری آنلاین، بازار داخلی را تشنه جایگزینهای پایدار کرده است. ایران با نیروی متخصصی که دارد، مزیت رقابتی قابلتوجهی دارد. سلامت دیجیتال و آموزش آنلاین نیز اهمیت زیادی پیدا کردهاند. تجربه همهگیری کووید 19 ضرورت تلهمدیسین و آموزش از راه دور را بهوضوح نشان داد. کشاورزی، دامپروری هوشمند و امنیت غذایی هم حوزههایی حیاتیاند. محدودیت واردات نهادهها و تجهیزات بهرهوری بالاتر و استفاده از فناوریهای کمهزینه را ضروری کرده است. خدمات مالی و فینتک داخلی نیز بیش از پیش اهمیت یافتهاند. عدم امکان ارتباط بانکی با جهان اهمیت ایجاد پلتفرمهای اعتبارسنجی، تامین مالی جمعی و ابزارهای پرداخت نوین داخلی را بیش از پیش آشکار میکند. در این میان هر فناوری یا خدمتی که بتواند هزینهها را کاهش دهد، از بهینهسازی مصرف انرژی گرفته تا لجستیک هوشمند، مشتری خودش را دارد.
در این میان، راهاندازی برخی از استارتآپها نتیجهبخش نیست. نوربخش نمونه روشن این وضع را استارتآپهایی میداند که صرفاً نسخه کپیشده از نمونههای موفق جهانیاند و برای ادامه فعالیت به تعاملها و تبادلهای بینالمللی وابستهاند. این دسته از ایدهها حتی اگر در نگاه نخست جذاب و نوآورانه به نظر برسند، در عمل بیش از آنکه فرصت باشند میتوانند بهعنوان تلهای برای اتلاف زمان انرژی و منابع مالی بنیانگذاران قرار بگیرند. علاوه بر این، عدم تطابق این مدلها با نیازها و محدودیتهای بازار داخلی خطر شکست را دوچندان میکند. ایدههایی که بر بومیسازی، نوآوری داخلی و پاسخگویی به نیازهای واقعی تمرکز ندارد، بازدهی اقتصادی ندارد، بلکه مانع رشد استارتآپها و اتلاف فرصتها میشود. این شرایط نشان میدهد که در دوران محدودیتها هوشمندی و واقعبینی در انتخاب حوزه فعالیت و الگوی کسبوکار به مثابه خلاقیت اهمیت دارد. البته اکنون مسیرها هموار نیستند و محدودیتهای فعلی ریسکهای قابلتوجهی برای استارتآپها ایجاد کردهاند. برخی حوزهها به دلیل وابستگی شدید به فناوریهای خارجی یا نیاز به سرمایهگذاری بینالمللی در شرایط فعلی، شانس موفقیت پایینی دارند.
با تمام این توضیحات باید یادآور شد که پرسش اصلی همچنان پابرجاست. اینکه در سالهایی که مکانیسم ماشه فعال است راهاندازی استارتآپ عاقلانه به نظر میرسد، یا باید یکبار برای همیشه عطای آن را به لقایش بخشید. نوربخش بر این باور است که پاسخ را نباید در «بله مطلق» یا «خیر مطلق» محدود کرد. بلکه به شرایط ایده، توان بنیانگذاران و میزان انطباق با بازار داخلی بستگی دارد. اگر ایدهای وجود داشته باشد که بر نیاز واقعی و فوری داخل تمرکز یا کمترین اتکا را به منابع خارجی دارد، میتواند با سرمایههای محدود داخلی آغاز به کار کند و اکنون بهترین زمان ورود است. چراکه رقابت کمتر و تقاضا بیشتر است. نوربخش در مقابل میگوید اگر ایده صاحب کسبوکار به سرمایهگذاری خارجی، ارتباطات بینالمللی یا فناوریهای تحریمشده وابسته باشد، واقعبینی حکم میکند در عبور از این شرایط دست نگه داشت.
او همچنین بر این باور است که تحریمها مسیر استارتآپی را دشوار و پرریسک کردهاند، اما آن را بهطور کامل نبستهاند. تاریخ اقتصاد جهانی نشان میدهد بحرانها میتوانند نقطه آغاز نوآوریهای بزرگ باشد. در شرایط فعلی راهاندازی استارتآپ نهتنها ممکن است، بلکه در برخی حوزهها ضرورتی ملی است. شرط موفقیت آن است که ایدهها بومی، کمهزینه و متناسب با محدودیتها باشد. او پاسخ به پرسش نخست را چنین عنوان میکند: «بله، استارتآپ راهاندازی کنیم، اما نه هر استارتآپی، بلکه آنهایی که بحران را به فرصت تبدیل میکنند.» در این میان نباید نقش دولت و رگولاتوری را نیز نادیده گرفت؛ زیرا استارتآپها به تنهایی نمیتوانند بار سنگین تحریم را به دوش بکشند. نوربخش در اینباره میگوید: تجربه کشورهای موفق نشان میدهد حمایتهای هوشمندانه دولت و نهادهای حاکمیتی در دوران بحران همچون کاهش موانع بوروکراتیک و مقرراتزدایی، مجوززدایی، تسهیل دسترسی به منابع مالی داخلی، ایجاد زیرساختهای ارتباطی پایدار و حمایت از صادرات به بازارهای جایگزین منطقهای نقش حیاتی دارد. بدون این پشتیبانیها بهترین ایدهها نیز ممکن است در نطفه خفه شوند.
بنابراین باید یادآور شد که تحریمها و محدودیتهای بینالمللی اگرچه فعالیت استارتآپها را سخت و بسیاری از آنها را با شکست روبهرو کرده است، همزمان فرصتی برای تقویت خلاقیت فراهم آوردهاند. در شرایطی که دسترسی به محصولات و خدمات خارجی محدود است بسیاری از استارتآپها به سمت طراحی و تولید محصولات و خدمات بومی حرکت کردهاند و اگر حمایت رگولاتوری و دولت وجود داشته باشد، میتوانند در حوزههای فناوری، تولید محتوا، دارو و سلامت سودآوری داشته باشند. در این شرایط استفاده از ظرفیتهای داخلی و نیروی انسانی متخصص امکان جایگزینی محصولات خارجی را فراهم و بازارهای داخلی را پویا میکند.
با این حال، نباید چالشهای زیرساختی و نیروی انسانی در اکوسیستم استارتآپی ایران را از یاد برد. نبود زیرساختهای تحقیق و توسعه، کمبود تجهیزات پیشرفته و آزمایشگاهها، محدودیتهای مالی و فقدان حمایت کافی دولتی و خصوصی باعث شده است بسیاری از ایدههای نوآورانه با وجود اینکه ماهیت بالایی برای تابآوری دارند، با شکست مواجه شوند. مهاجرت نیروی انسانی متخصص نیز یکی از چالشهای جدی استارتآپها در ایران محسوب میشود.
فشارهای اقتصادی، محدودیتهای مالی و نبود فرصتهای مناسب، کارشناسان و متخصصان باتجربه را به جستوجوی فرصتهای شغلی در خارج از ایران سوق داده است. این مهاجرت نهتنها باعث کاهش دسترسی استارتآپها به استعدادهای کلیدی میشود، بلکه روند نوآوری و توسعه محصولات بومی را نیز کند میکند. این در حالی است که حفظ و جذب نیروی متخصص داخلی از طریق ایجاد انگیزههای مالی و حرفهای و فراهم کردن زیرساختهای مناسب برای موفقیت بلندمدت استارتآپها حیاتی محسوب میشود.