شمال نیوز: طرح آتشبس میان اسرائیل و حماس که به دستور رئیسجمهور آمریکا، دونالد ترامپ، شکل گرفت، یک رویداد بسیار پیچیده و مهم در معادلات سیاسی و امنیتی خاورمیانه به شمار میرود. این آتشبس نه تنها شرایط فنی و نظامی در غزه را تحت تأثیر قرار داد، بلکه بازتابهایی عمیق در حوزه سیاسی بینالمللی، وضعیت داخلی حماس و جبهه مقاومت برجای گذاشت. این تحلیل به بررسی دقیقتر ابعاد این آتشبس، پذیرش آن توسط حماس و نیز منشأ و پیامدهای تشتتهای بروز یافته در محور مقاومت اختصاص دارد.
زمینه و پیامدهای طرح ترامپ
طرح ترامپ که شامل یک بسته ۲۰ مادهای جامع و دقیق برای آتشبس و بازسازی فوری نوار غزه بود، با هدف اصلی کاهش سریع و فوری درگیریها طراحی و پیشنهاد شد. این طرح، که به نوعی بازتابدهنده استراتژی تازهای در سیاست آمریکا در منطقه خاورمیانه بود، قصد داشت با ایجاد یک چارچوب نهادی و بینالمللی، شرایطی را برای تثبیت موضع اسرائیل فراهم سازد و در عین حال مسیر بازسازی موقتی و اصلاحات اجتماعی-اقتصادی در غزه را هموار کند. با این حال، بندهای حیاتی و سرنوشتسازی چون خلع سلاح کامل حماس، نظارت نهادهای بینالمللی بر فعالیتهای غزه و برقراری حکومتی انتقالی که شکل و جایگاه آن به دقت تعریف نشده بود، واکنشهای منفی و گستردهای در میان اعضای جبهه مقاومت و دیگر بازیگران منطقه به همراه داشت. ترامپ با تعیین ضربالاجل کوتاهمدت و تحت فشارهای متنوع سیاسی و نظامی شدید، سعی داشت حماس را وادار به پذیرش سریع و بیقید و شرط این آتشبس کند، در حالی که تهدید به عواقب بسیار سخت و ضربههای سنگین در صورت رد طرح، فضای پرتنشی را به وجود آورده بود.
این فشار طاقتفرسا و سیاست فشار حداکثری که ترامپ به کار بست سبب شد تا در درون حماس برخی از جریانات و گروهها به پذیرش مشروط آتشبس تن دهند، اگرچه این پذیرش مشروط هم از نظر محتوایی و هم از نظر شیوه اجرا با تناقضهای بنیادینی مواجه بود و عملاً منافع و اهداف اصلی گروههای مقاومت را به شدت تحت تأثیر قرار داد. وجود چنین تناقضها و عدم توافق کامل بین اعضای مقاومت باعث شد تا مناسبات سیاسی داخلی جبهه مقاومت دچار بحران شود و شکلگیری شکاف و اختلافات در میان این گروهها شدت یابد. این وضعیت بحرانی، نهتنها همگرایی و یکپارچگی مقاومت را مختل کرد، بلکه توان مدیریتی و راهبردی محور مقاومت را در مواجهه با چالشهای پیچیده منطقهای کاهش داد و پیامدهای عمیقی را از لحاظ سیاسی و امنیتی به دنبال داشت.
این وضعیت نشاندهنده چالشهای بزرگ پیش روی محور مقاومت است که نیازمند یک بازنگری و همگرایی جدید برای حفظ انسجام و قدرت در برابر فشارهای خارجی میباشد. بدون شک، تحولات ناشی از پذیرش مشروط آتشبس ترامپ، دامنه اثرات سیاسی و نظامی فراوانی دارد که ادامه بررسی و واکاوی دقیقتر آن برای درک بهتر روند آینده کل منطقه ضروری است.
پذیرش مشروط آتشبس به فرمان ترامپ
جنبش مقاومت اسلامی حماس، هرچند اصل برقرار شدن آتشبس میان خود و رژیم اسرائیل را پذیرفت و از توقف خونریزی و خشونتها استقبال کرد، اما به شدت بر حفظ توان نظامی و خودمختاری سیاسی خود تأکید نموده و از مواضع صریح خود کوتاه نیامد. این گروه روند پذیرش آتشبس را بخشی از یک استراتژی تاکتیکی و حسابشده میدانست که هدف آن کاهش فشارهای طاقتفرسای سیاسی، نظامی و اجتماعی از سوی طرفهای مخالف و کمک به تثبیت موقعیت داخلی و منطقهای بوده است، بدون اینکه به معنای تسلیم یا واگذاری کامل سلاحهای مقاومت و خلع سلاح کلی باشد.
موضع مشروط حماس به آتشبس، شامل تأکید بر ادامه مذاکرات درباره مواد حساس و مهم طرح مطرح شده ترامپ بود، به طوری که این گروه اصرار داشت برای مسائل کلیدی و سرنوشتساز همچون خلع سلاح بخش نظامی و شکل دادن به مدیریت غزه، گفتگوهای بیشتری انجام شود تا ضمن حفظ ساختار مقاومت، آرامش پایدار و قابل قبولی در منطقه به دست آید. این رویکرد که نشاندهنده تلاش حماس برای ادامه مقاومت در چارچوب دیپلماسی هوشمندانه است، باعث شد دولت ترامپ آن را به عنوان موفقیتی نسبی و نشانهای از پیشرفت قابل قبول در روند صلح جشن بگیرد.
با این وجود، در لایههای عمیقتر محور مقاومت، نگرانی، تردید و مخالفت جدی با برخی بندهای آتشبس و روش پذیرش آن وجود داشت. بسیاری از اعضای مقاومت که منافع و اهداف سیاسی و نظامی متفاوتی داشتند، شدیداً به این تصمیم واکنش نشان دادند و معتقد بودند که پذیرش مشروط، در واقع میتواند مقدمهای برای فشارهای بیشتر، کاهش مقاومت سازمانیافته و تضعیف مواضع جبهه مقاومت باشد. چنین تردیدها و اختلاف نظرهایی باعث شکلگیری شکافهای جدی در داخل جبهه مقاومت و چالشهای جدیدی در راه آینده این محور گردید.
این انشقاقها و اختلافات باعث شد اوضاع سیاسی و نظامی گروههای مقاومت پیچیدهتر شود و ایجاد زمینههایی برای فشارهای بیشتر اسرائیل و حامیانش بگردد. این وضعیت چنددهانه در مقاومت، توانایی این گروهها را در پاسخگویی مؤثر و اتخاذ تصمیمات کلان تحت تأثیر قرار داد و فضای ناامنی را در منطقه وخیمتر ساخت.
نهایتاً، پذیرش مشروط حماس به آتشبس، ترکیبی از عقبنشینی تاکتیکی و حفظ خطوط قرمز و اصول مقاومت بود که هم معادل با کاهش خشونت و هم نشانهای از تلاش برای پیشبرد مصالح راهبردی سیاسی به حساب میآید. این مرحله حساس سیاست مقاومت نشان داد که گرچه میتوان در برخی موارد انعطاف داشت، لیکن خطوط اساسی و استقلال گروههای مقاومت برای آنان غیرقابل معامله است. این پذیرفتن مشروط، زمینه را برای مذاکرات پیچیدهتر و مهلت بیشتری فراهم کرد که باید در آینده با دقت و هماهنگی بیشتر گروههای مرتبط دنبال شود تا هم بتواند پاسخگوی مطالبات مشروع مقاومت باشد و هم آرامش و امنیت پایدار را برای مردم منطقه تضمین کند.
طرح آتشبس میان اسرائیل و حماس تحت فشارهای فشرده سیاسی و نظامی ارائه شد. این طرح ۲۰ مادهای که هدف اصلی آن پایان فوری درگیریها و بازسازی نوار غزه بود، شامل بندهایی چون خلع سلاح کامل حماس، نظارت بینالمللی بر غزه و تشکیل حکومت انتقالی میشد. ترامپ ضربالاجل کوتاهی تعیین کرد و حماس را تهدید کرد که در صورت قبول نکردن توافق، با پیامدهای سختی مواجه خواهد شد.
حماس با پذیرش مشروط آتشبس، اعلام کرد که اصل پایان جنگ را میپذیرد اما برخلاف خواستههای ترامپ، حفظ توان نظامی و خودمختاری سیاسی خود را در اولویت قرار داد و خواهان مذاکرات بیشتر برای تعیین جزئیات شد. این موضع حماس با استقبال ترامپ به عنوان موفقیتی نسبی مواجه شد اما در محور مقاومت شکافهایی عمیق ایجاد کرد.
اختلافات میان گروهها و جناحهای مقاومت که مواضع متفاوتی درباره پذیرش آتشبس و شرایط آن داشتند، باعث تشتت و ناپایداری در جبهه مقاومت شد. برخی آن را فرصتی برای بازسازی میدانستند و برخی آن را خیانتی بر آرمان مقاومت تعبیر کردند. فشارهای رسانهای و روانی دشمن، این فضای ملتهب را تشدید کرد و موجبات رقابتهای علنی میان گروهها را فراهم ساخت.
از منظر بینالمللی، برخی کشورها و سازمانها آتشبس را فرصتی برای صلح میدانستند ولی نهادهای حقوق بشری و فعالان فلسطینی نگرانیهایی درباره خلع سلاح و کنترل خارجی داشته و معتقد بودند بدون رفع محاصره و تضمین حقوق فلسطینیان، بحران حل نمیشود.
این آتشبس و پیامدهای آن نمادی از چالشهای پیچیده منطقهای است که هنوز راهکارهای قطعی و پایدار برای آن پیدا نشده و آینده مقاومت وابسته به توانایی گروهها برای بازسازی انسجام و تعیین راهبردهای منسجم است.طرح آتشبس میان اسرائیل و حماس که به دستور رئیسجمهور فعلی آمریکا، دونالد ترامپ، در سپتامبر 2025 شکل گرفت، یک رویداد بسیار پیچیده و مهم در معادلات سیاسی و امنیتی خاورمیانه به شمار میرود. این آتشبس نه تنها شرایط فنی و نظامی در غزه را تحت تأثیر قرار داد، بلکه بازتابهایی عمیق در حوزه سیاسی بینالمللی، وضعیت داخلی حماس و جبهه مقاومت برجای گذاشت. این تحلیل به بررسی دقیقتر ابعاد این آتشبس، پذیرش آن توسط حماس و نیز منشأ و پیامدهای تشتتهای بروز یافته در محور مقاومت اختصاص دارد.
تشتت در جبهه مقاومت: علل و عوامل
آتشبس به دستور ترامپ، فضای مقاومت را دچار پراکندگی ایدئولوژیک و سیاسی کرد. در حالی که برخی گروهها و جناحها آن را فرصتی برای بازسازی و تقویت تلقی کردند، گروههای دیگری به آن به عنوان خیانتی بر آرمانشان نگاه کردند. این اختلافات ریشه در دیدگاههای متفاوت درباره ضرورت آتشبس، پذیرش شرایط آمریکا و ارزیابی راهبرد مقاومت داشت.
اختلاف نظر میان جناحهای نزدیک به جمهوری اسلامی، حماس و بازیگران مستقل فلسطینی باعث شد وحدت و انسجام مقاومت آسیب ببیند. نگرانی از تضعیف ظرفیتهای نظامی و سیاسی، فشار رسانهای و فعالیتهای روانی دشمن، فضایی ملتهب درون گروهها ایجاد کرد که در برخی موارد به رقابتهای علنی انجامید.
پیامدهای امنیتی و سیاسی داخلی جبهه مقاومت
تشتتهای بهوجود آمده در جبهه مقاومت پس از اعلام آتشبس به دستور رئیسجمهور آمریکا، تأثیرات عمیق و مستقیمی بر تصمیمات کلان و ظرفیت عملیاتی این محور داشت. این پراکندگی و اختلاف نظر بر سر راهبرد و مواضع سیاسی و نظامی باعث به وجود آمدن اختلالهای جدی در سیاستگذاری و هماهنگی میان گروههای مختلف مقاومت شد که به نوبه خود فرصتهای طلایی را در اختیار دشمنان مقاومت قرار داد تا این شکافها را به نحو مؤثری به نفع خود بهرهبرداری کنند. دشمنان با استفاده از ضعفهای داخلی، راههای نفوذ به داخل جبهه مقاومت را هموار کرده و تلاش کردند تا نیروهایی بیشتری را برای مقابله با مقاومت بسیج کنند.
این شرایط سبب شد روند پیشبرد اهداف راهبردی محور مقاومت بهویژه در حوزه جذب حمایتهای مردمی که برای حفظ بقا و ارتقای توان مقاومت حیاتی به شمار میرود، با کندی قابل ملاحظهای روبرو شود. کمبود هماهنگی و کاهش انسجام داخلی جبهه مقاومت، منجر به کاهش اعتماد عمومی نسبت به توانایی گروهها برای دفاع از حقوق مردم و تحقق اهداف انقلابی گردیده و زمینهساز تضعیف ظرفیتهای لازم در قبال تهدیدات متنوع داخلی و بینالمللی شده است.
در پی این شرایط، جبهه مقاومت با چالشهای متعددی مواجه گردیده است که مهمترین آنها تنش و تضادهای درونی، ضعف سیاستهای یکپارچه، و مشکلات هماهنگی میان گروهها است؛ وضعیتی که به شکل جدی عملکرد و اثرگذاری این جبهه را در میادین نبرد و عرصه سیاسی کاهش داده و فرصتهای پیشرفت و تحکیم پایگاه مردمی را محدود ساخته است. لذا برای مقابله با این بحران، بازسازی انسجام، همگرایی و ارتقای ظرفیت تصمیمگیری جمعی و هماهنگی راهبردها ضروری به نظر میرسد تا ظرفیت مقاومت در برابر فشارها و تهدیدات افزایش یابد و برنامههای آتی به طور موثری اجرا شود.
واکنشها و تحولات منطقهای و بینالمللی
در سطح بینالمللی، آتشبس اعلامشده بهعنوان توقف موقت مناقشه میان اسرائیل و حماس مورد توجه قرار گرفت و تعدادی از کشورها و سازمانهای جهانی این رویداد را بهعنوان فرصتی برای باز کردن باب مذاکره، گفتگو و رسیدن به صلح احتمالی در منطقه ارزیابی کردند. این موضع علیرغم پیچیدگی موضوع و تنشهای سابقهدار، در نگاه بسیاری از دولتهای فعال در منطقه و مؤسسات بینالمللی به عنوان یک گام اولیه مثبت دیده شد که میتواند زمینهساز کاهش خشونتها و یافتن یک راهحل سیاسی پایدار باشد.
آمریکا، تحت رهبری رئیسجمهور دونالد ترامپ، رویکردی کاملاً تکروانه را اتخاذ کرد و تلاش نمود طرح صلح و آتشبس را در راستای حفظ منافع مطلق رژیم اسرائیل پیش ببرد. این رویکرد خاص و یکجانبه، در خیلی موارد با انتقاداتی از سوی جامعه بینالمللی همراه شد و موجب شد که بسیاری از کشورها نسبت به دیدگاه و مؤلفههای اصلی این طرح دچار تردید شوند. بهویژه مواضع و بندهای طرح ترامپ که شامل خلع سلاح حماس و کنترل غزه توسط نهادهای خارجی بود، نگرانیهای قابل توجهی در سطح جهانی ایجاد کرد و مخالفتهای متعددی را بهدنبال داشت.جنبشهای فلسطینی و سایر حامیان مقاومت نیز با دقت به پیامدهای این طرح نگاه کردند و از دیدگاه آنان، این توافق میتواند شرایط را به نفع اسرائیل تغییر دهد و حقوق اساسی و مشروع فلسطینیان را بهطور جدی به حاشیه ببرد. از اینرو، نگرانی گستردهای درباره آینده مقاومت، استقلال سیاسی و حقوق مردم فلسطین در سایه این آتشبس مشاهده میشود که بهعنوان یکی از چالشهای اصلی آینده منطقه تلقی میگردد.
در واکنش به بیانیه حماس که پذیرش مشروط این طرح را اعلام کرد، کشورهای منطقهای مانند مصر و قطر به صورت مثبت استقبال کردند و از تلاشهای دیپلماتیک خود به عنوان میانجیهای صلح تقدیر نمودند. همچنین دبیرکل سازمان ملل متحد آنتونیو گوترش از این فرصت برای پایان دادن به جنگ در غزه یاد کرد و خواستار استفاده بهینه از آن شد. پاسخهای بینالمللی نشان داد که اگرچه آتشبس یک گام مهم است، اما برای رسیدن به صلح واقعی و پایدار نیازمند اراده و همکاری گستردهتر همه بازیگران منطقهای و جهانی میباشد.به این ترتیب، تحولات حاصل از آتشبس ترامپ، علاوه بر تأثیرات ملموس میدانی، عرصه سیاسی منطقه و تعاملات جهانی را نیز دستخوش تغییر کرده و افقهای نوینی در مسیر مذاکرات و ثبات نسبی فراهم آورده است؛ اما همچنان چالشهای جدی و اختلافات بنیادین میان طرفهای درگیر، مسیر پیشرفت صلح و ثبات کامل را پرپیچوخم و نامطمئن ساخته است.
ارزیابی سیاست فشار ترامپ
سیاست دونالد ترامپ در تحمیل آتشبس میان اسرائیل و حماس، نمونهای بارز از رویکرد فشار حداکثری بود که با استفاده از تهدیدهای سنگین و تعیین ضربالاجلهای کوتاهمدت سعی کرد کنترل کامل بر روند منازعه را در دست گیرد. این سیاست که بیشتر بر مؤلفههای اجباری و فشارهای سیاسی و نظامی تکیه داشت، در کوتاهمدت توانست تا حدی موجب کاهش تنشها و توقف عملیات نظامی شود، اما در بلندمدت به بروز ناپایداریهای عمیقتر، افزایش بیاعتمادی میان طرفهای درگیر و تشدید اختلافات در محور مقاومت منجر گردید. فشار و تحمیل چنین شرایطی، فضای گفتگو و اعتماد میان طرفها را محدود ساخته و باعث شد ابهامات و اختلافات راهبردی بیشتری در سطح منطقهای و داخلی جبهه مقاومت شکل بگیرد.
چشمانداز آینده مقاومت و آتشبس
در شرایط کنونی، با توجه به تشتتها، بحرانهای سیاسی داخلی و تأثیرپذیری از محرکهای خارجی متنوع، چشمانداز آینده محور مقاومت در مذاکرات و منازعات آتی بسیار پیچیده و پرچالش به نظر میرسد. حفظ یکپارچگی، تقویت انسجام و افزایش هماهنگی میان گروههای مقاومت و تمرکز بر اهداف راهبردی مشترک نقش کلیدی در موفقیت این محور در مقابله با سیاستهای تحمیلی آمریکا و اسرائیل دارد. اگر چه آتشبس اعلامشده به عنوان گامی مهم برای کاهش فوری خشونتها و پایان موقت درگیریها تلقی میشود، اما این توافق به هیچ وجه به مسائل اساسی و عمیقتر مناقشه پایان نمیدهد و صرفاً فرصتی موقت برای بازنگری استراتژیک فراهم میآورد.
پیشروی به سوی تحقق مقاومت واقعی و پایدار مستلزم بازخوانی راهبردها، افزایش دیپلماسی منطقهای و بهرهگیری از فرصتهای سیاسی است تا بتواند ضمن مدیریت بحرانها، مسیری روشن برای پیشرفت اهداف مقاومت ایجاد کند. در نهایت، موفقیت جبهه مقاومت در این دوران سخت به میزان توانمندی آنها در غلبه بر اختلافات داخلی و مدیریت مؤثر سیاستهای خارجی بستگی دارد.
جمعبندی نهایی
آتشبس میان اسرائیل و حماس که تحت فرمان رئیسجمهور فعلی آمریکا، دونالد ترامپ، در سپتامبر ۲۰۲۵ شکل گرفت، یک تجربه بسیار پیچیده، چندوجهی و متضاد در معادلات سیاسی و امنیتی خاورمیانه بود. این آتشبس که بهرغم هدف اولیه توقف فوری درگیریها، بازتابهایی عمیق در فضای سیاسی بینالمللی، مناسبات داخلی حماس و بستر محور مقاومت برجای گذاشت، نمایانگر دوره گذار و دوران آزمون بین اتحاد و تشتت مقاومت بود.پذیرش مشروط آتشبس توسط حماس همراه با واکنشهای متنوع و پراکنده در میان جبهه مقاومت، نشان داد که محور مقاومت وارد مرحله حساسی از تاریخ خود شده است؛ مرحلهای که پیچیدگیهای داخلی و فشارهای بیرونی همزمان بر آن اثر گذاشت تا مقاومت نهتنها در برابر دشمن بلکه در برابر چالشهای خودساخته نیز محک بخورد.
هوشمندی سیاسی، تقویت همبستگی جبههای و تداوم مقاومت همهجانبه تنها راه عبور از این بحرانها و تثبیت حقوق تاریخی و مشروع فلسطینیان است.این مرحله از تحولات اثبات کرد که راه عدالت و مقاومت هیچگاه ساده و هموار نبوده و نیست و برای حفظ و پیشبرد آن نیازمند صبوری، برنامهریزی دقیق و بهرهمندی از حمایتهای فراگیر داخلی و خارجی هستیم. آتشبسی که در فضای فشار و تهدید شکل گرفته، نه تنها گشایشی پایدار و اساسی ایجاد نکرد، بلکه نمادی از عمق چالشهای ساختاری و جدی در درون جبهه مقاومت به شمار میرود. برای پاسخگویی به این چالشها نیازمند طرحها و سیاستهای جامع، دقیق و کارآمد هستیم تا بتوانیم خواستههای برحق مردم فلسطین را بهدرستی تحقق بخشیم و آرمان آزادی آنان را همیشه زنده و پویا نگه داریم.