این در حالی است که فعال شدن مکانیسم ماشه -بهعنوان بازگشت رسمی تحریمهای چندجانبه شورای امنیت علیه ایران- در نگاه نخست میتوانست سیگنالی منفی برای بازار سرمایه تلقی شود. با این حال، برخلاف انتظار عمومی، بازار با واکنش مثبت و رشد قابلتوجهی مواجه شد.
برای درک این رفتار متناقض، باید از سطح تحلیل سیاسی فراتر رفت و جنبه روانی و ساختاری بازار را بررسی کرد. واقعیت آن است که ریسک فعال شدن مکانیسم ماشه از ماهها قبل در قیمت سهام لحاظ شده بود؛ فشار فروش سنگین شهریور و مهرماه در حقیقت واکنش زودهنگام بازار به همین نگرانی بود. بنابراین در روز اعلام رسمی، دیگر شوکی برای تخلیه باقی نمانده بود. در مقابل، تعیینتکلیف این مساله نوعی پایان تعلیق ذهنی برای فعالان بازار به شمار میرود.
در ادبیات مالی رفتاری از این پدیده با عنوان رالی ناشی از آسودگی روانی (relief rally) یاد میشود؛ وضعیتی که در آن، بازار پس از مشخص شدن نتیجه یک ابهام بزرگ، حتی اگر خبر به ظاهر منفی باشد، به دلیل رفع نگرانی، واکنش مثبت نشان میدهد. به این ترتیب میتوان گفت رشد بورس نه ناشی از خوشبینی، بلکه حاصل «رفع ابهام» و بازگشت اعتماد نسبی به جریان معاملات بود.
از منظر بنیادی نیز بازار در موقعیتی قرار گرفته که پس از اصلاح شدید تابستان، نسبت قیمت به سود (P/E) به محدودههای جذاب تاریخی بازگشته است. همزمان، حجم بالایی از نقدینگی در صندوقهای درآمد ثابت و حسابهای بانکی در انتظار فرصت ورود به بازار قرار دارد. از سوی دیگر، تجربه گذشته نشان داده است که رشد قیمتها در بازارهای موازی مانند طلا و ارز، معمولا با تاخیر منجر به افزایش اسمی ارزش داراییهای بورسی میشود. بهویژه شرکتهایی که دارای داراییهای فیزیکی مانند مستغلات و تجهیزات هستند، از رشد نرخ دلار منتفع میشوند.
در چنین شرایطی، بهنظر میرسد بازار سهام به تعادل نسبی رسیده و در وضعیت نیمهمثبت قرار دارد. از منظر چینش پرتفوی، توصیه میشود ترکیب سرمایهگذاری بهگونهای طراحی شود که بازتابدهنده هوشمندی و میزان ریسکپذیری سرمایهگذار باشد. بر این اساس، حدود یکسوم پرتفوی میتواند به صنایع صادراتمحور نظیر پتروشیمی، فلزات اساسی، معدنی و پالایشی اختصاص یابد. این گروهها نقش «سپر ارزی» را ایفا میکنند و در برابر کاهش ارزش پول ملی، عملکرد دفاعی دارند.
در بخش دیگر، صنایع داراییمحور و تورمپذیر مانند سیمان، ساختمانی، بیمه و برخی بانکها میتوانند حدود یکسوم دیگر پرتفوی را تشکیل دهند. این صنایع در دورههای تورمی عملکرد مناسبی داشتهاند، بهویژه آنکه نرخ تسعیر ارز در بانکها نیز میتواند بر سودآوری آنها تاثیر مثبت بگذارد.
یکسوم باقیمانده بهتر است به صورت وجه نقد یا از طریق سرمایهگذاری در صندوقهای درآمد ثابت نگهداری شود تا در صورت اصلاحهای مقطعی، امکان تصمیمگیری و ورود مجدد وجود داشته باشد. این انعطافپذیری بهویژه در فضای پرابهام سیاسی، اهمیت ویژهای دارد.
در بخش دیگری از تحلیل، باید به وضعیت بازارهای موازی نیز اشاره کرد. در بازار ارز، دولت با استفاده از ابزارهای بانکی، عرضه در بازار متشکل و سیاستهای نظارتی در تلاش است نرخ ارز را در محدوده ۱۰۵ تا ۱۱۵هزار تومان حفظ کند. با این حال، در صورت ناتوانی در کنترل شرایط و با تداوم فضای تنش ژئوپلیتیک، امکان رشد فصلی نرخ ارز و عبور از این کانال نیز وجود دارد.
در بازار جهانی طلا نیز بهدلیل تداوم نااطمینانیهای سیاسی و احتمال کاهش نرخ بهره در ایالات متحده، روند صعودی اونس ادامه یافته است. در داخل کشور، ترکیب دو عامل «کاهش ارزش ریال» و «افزایش نرخ جهانی طلا» موجب شده است این بازار بالاترین بازدهی را نسبت به سایر بازارهای موازی ثبت کند.
در مجموع، به نظر میرسد در فضای فعلی، کنترل هیجان، تکیه بر تحلیل و پرهیز از تصمیمهای احساسی، کلید موفقیت سرمایهگذاران است.
اگرچه هنوز ابهامات سیاسی قابلتوجهی بر فراز بازار وجود دارد، اما واکنشهای هوشمندانه و متناسب با اخبار میتواند مسیر مناسبی برای حفظ سرمایه و بهرهگیری از فرصتهای آینده فراهم کند.
* تحلیلگر بازار سرمایه