باشگاه پرسپولیس، با همه پیشینه پرافتخار، نام درخشان و سرمایه عظیم هواداری، این روزها در شرایطی بهسر میبرد که نمیتوان آن را صرفاً یک افت مقطعی قلمداد کرد. آنچه امروز در پرسپولیس میگذرد، محصول سالها مدیریت پرنوسان، تصمیمگیریهای غیرکارشناسی، تغییرات شتابزده و گسست ساختار فنی است. تیمی که میتوانست با حفظ ثبات و نگاه حرفهای به یکی از قطبهای آسیا بدل شود، اکنون در بحران هویتی قرار گرفته است؛ بحرانی که نهتنها در زمین، بلکه در اتاقهای تصمیمگیری باشگاه نیز کاملاً مشهود است.
تغییرات مکرر در کادرفنی؛ آغاز سقوط آرام
یکی از مهمترین دلایل وضعیت ناپایدار امروز پرسپولیس، تغییرات بیوقفه و پرهزینه در کادر فنی در سالیان اخیر است. پس از جدایی برانکو ایوانکوویچ به عنوان یکی از موفقترین مربیان تاریخ باشگاه، پرسپولیس وارد چرخهای خطرناک از جابهجاییهای پیاپی در نیمکت شد. مربیانی با سبکها و نگرشهای متفاوت، در فواصل کوتاه جایگزین یکدیگر شدند، بدون آنکه فرصت برنامهریزی بلندمدت یا تثبیت یک سیستم فنی فراهم شود.
پیامد این ناپایداری، بیهویتی تاکتیکی، افت کیفیت تیمی، نارضایتی بازیکنان و از همه مهمتر، سلب اعتماد هواداران به تصمیمات فنی بود. هوادار پرسپولیس که به ثبات، شخصیت تیمی و نتیجهگیری عادت کرده بود، حالا تیمش را گرفتار تصمیمات لحظهای و غیرمنسجم میبیند.
ناکارآمدی در جذب و حفظ بازیکن؛ فقدان استراتژی مشخص
در ادامه این بحران، پرسپولیس در نقلوانتقالات نیز عملکردی ضعیف و پرسؤال از خود بهجای گذاشت. جذب بازیکنانی بدون ارزیابی دقیق فنی، بدون توجه به نیازهای پُستبهپُست تیم، و از آن سو، کنار گذاشتن بازیکنان تأثیرگذار یا نادیده گرفتن مطالبات آنها، توازن تیم را بر هم زد. در حالی که برخی از نفرات جذبشده حتی فرصت حضور در ترکیب اصلی را هم پیدا نکردند، بازیکنان کلیدی با کمترین تعامل یا پشتوانه روانی از ترکیب کنار گذاشته شدند. این آشفتگی نتیجهای جز تخریب ساختار تیمی و افت کیفیت بازیها نداشت.
سرمربی کمتجربه در میدان پرفشار
انتخاب سرمربی فعلی، آن هم بدون سابقه قابل اتکا در سطح اول فوتبال ایران یا آسیا، یکی دیگر از تصمیمات بحثبرانگیز مدیریتی بود. در تیمی چون پرسپولیس، که کوچکترین افت، تبعات رسانهای و روانی گسترده دارد، واگذاری هدایت فنی به چهرهای کمتجربه، تصمیمی پرریسک و در تضاد با اصول حرفهایگری بود. بهویژه زمانی که این سرمربی، فاقد تیم فنی مجرب و هماهنگ است و در چینش ترکیب، تعویضها و مدیریت بحران، ضعفهای فاحشی نشان داده است.
مدیرعاملی بدون پاسخگویی و با فاصله از هوادار
در کنار تمام ضعفهای فنی، آنچه بیش از پیش بر بحران فعلی دامن زده، مدیریت غیرپاسخگو و بیتوجه به مطالبات هواداری است. مدیرعامل باشگاه طی ماههای اخیر، بدون کوچکترین شفافسازی نسبت به اتفاقات فنی، نقلوانتقالات، هزینههای سنگین باشگاه و حاشیههای ایجادشده، در پشت درهای بسته تصمیم گرفته و عمل کرده است. این رویکرد، نهتنها بدنه هواداری را بیاعتماد کرده، بلکه شائبه حیفومیل منابع مالی و غیبت نظارت مؤثر بر بیتالمال را نیز برجستهتر ساخته است.
نادیدهگرفتن تخصص؛ استفاده اشتباه از ظرفیت بازیکنان
یکی دیگر از موارد اساسی که فریاد کارشناسان و هواداران را بلند کرده، استفاده اشتباه از بازیکنان در پستهای غیراختصاصی است. بازیکنانی که در نقشهای اصلی خود بدرخشیدهاند، در ترکیبهای جدید مجبور به ایفای نقشهایی شدهاند که هیچگونه سنخیتی با مهارتهای آنها ندارد. نتیجه این تصمیمات، سردرگمی تاکتیکی، کاهش انگیزه، و افت چشمگیر بهرهوری فردی در تیم بوده است.
هوادار؛ سرمایهای که شنیده نمیشود
پرسپولیس بدون تردید یکی از هوادارمحورترین باشگاههای دنیاست، اما متأسفانه خواست و صدای هوادار در هیچیک از تصمیمات کلان باشگاه لحاظ نمیشود. تجمعات اعتراضی، واکنشهای گسترده در فضای مجازی و هشدارهای صریح پیشکسوتان، بارها نادیده گرفته شدهاند. این در حالی است که هوادار نه اهل دخالت در تصمیمات فنی است و نه مطالبهای جز شفافیت، احترام و عملکرد حرفهای دارد.
اگر بازنگری نشود، فروپاشی محتمل است
پرسپولیس اکنون در نقطهای ایستاده که ادامه مسیر با همین ساختار مدیریتی و فنی، جز آسیب بیشتر، دستاوردی نخواهد داشت. مالک باشگاه، وزارت ورزش، و مدیران ارشد، باید در اسرع وقت به بازنگری جدی در ساختار، تصمیمگیری و پاسخگویی اقدام کنند.
باشگاهی با این سطح از هوادار، نباید قربانی نگاههای مصلحتاندیش، انتصابات غیرفوتبالی، یا پروژههای کوتاهمدت باشد.
پرسپولیس بیش از همیشه نیازمند ثبات، تخصص، شفافیت و مدیریت حرفهای است.
هوادار سکوت نمیکند. وسکوها باز شروع به حیاکن رها کن مدیران وکادرفنی را سرمی دهند چون فوتبال جای آزمون و خطا نیست.