به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، لیورپول در فصل ۰۹-۲۰۰۸ تنها چهار امتیاز کمتر از منچستریونایتد قهرمان کسب کرد و نایب قهرمان شد. چند سال بعد در فصل ۱۴-۲۰۱۳، تیم تحت هدایت برندان راجرز دوباره برای قهرمانی تلاش کرد. اما در حالی که سرنوشت قهرمانی در دستان خودشان بود و این باشگاه پس از سال ۱۹۹۰ به دنبال کسب اولین جام در لیگ برتر بود، در تاریخ ۲۷ آوریل ۲۰۱۴ در آنفیلد با نتیجه ۰-۲ برابر چلسی شکست خورد.
دیداری که اشتباه از روی بدشانسی جرارد نقش مهمی در آن داشت. در حالی که قرمزها مالک توپ و میدان بودند و مقابل تیم سرسخت ژوزه مورینیو فشار میآوردند، جرارد هنگام کنترل توپ لغزید و تعادلش را از دست داد. همین لغزش باعث شد دمبابا از فرصت استفاده کند و دروازه لیورپول را باز کند. در دقایق پایانی هم ویلیان گل دوم چلسی را به ثمر رساند تا لیورپول کنترل کورس قهرمانی را از دست بدهد و منچسترسیتی تحت هدایت مانوئل پیگرینی در نهایت عنوان قهرمانی لیگ را از آن خود کند.
جرارد در گفتگو با پادکست Rio Ferdinand Presents درباره اشتباهاتی که در دوران بازیاش مرتکب شده است اظهار داشت: «نمیدانم کدامشان بیشتر در ذهنم میماند. وقتی درباره اتفاقات خوب صحبت میکنم، احساس خیلی خوبی دارم، استانبول، المپیاکوس، جام حذفی... میدانی، همه آنها باعث احساس غرور میشوند.
اما وقتی مصاحبهای دارم یا کلیپی در تلویزیون از آن پاس رو به عقب افتضاحی که دادم میبینم، یا زمانی که در تیم ملی انگلیس عملکرد ضعیفی داشتم یا پنالتیای را از دست دادم، حالم بد میشود. ماجرای چلسی هم دقیقاً همینطور است. باعث میشود حالم بد شود اما همین است که هست. باید با آن زندگی کنم، آن را مدیریت کردهام، تحت کنترل دارم.
آیا هر روز در ذهنم تکرار میشود؟ نه، اینطور نیست. آیا باید آن را بپذیرم و مردانه با آن روبرو شوم؟ بله، چون نمیتوانم گذشته را تغییر دهم. اما تمام لحظات افتضاح دوران حرفهای فوتبالم هر از گاهی دوباره به ذهنم برمیگردند. همانطور که لحظات خوب هم برمیگردند. باید تلخیها و شیرینیها را با هم بپذیرم. اما از باختن مسابقات فوتبال متنفرم. از کمکاری و دست نیافتن به هدف بیزارم.
و هنوز هم، امروز که اینجا نشستهام، در حالی که هرگز قهرمانی لیگ برتر را به دست نیاوردهام، احساس کمبود میکنم. چون در لیورپول، به عنوان کاپیتان، احساس میکردم باید آن جام را به باشگاه هدیه میدادم. پس باید مسئولیتش را بپذیرم و به آن اذعان کنم. اما زیاد درباره لحظات خاص، چه خوب و چه بد، فکر نمیکنم. فقط وقتی دوباره در ذهنم ظاهر میشوند، با آنها کنار میآیم. ولی بله، هر از گاهی سر و کلهشان پیدا میشود.»