به گزارش خبرنگار فرهنگی تابناک، سال ۲۰۰۰ میلادی کتابی بهنام «اول شخص: یکسلفی بهطرز غیرقابل باوری صادقانه» بهقلم ناتالیا گیورکیان، ناتالیا تیماکووا، آندری کالسنیکوف منتشر شد که یککتاب گفتگومحور درباره زندگی ولادیمیر پوتین رئیسجمهور فعلی روسیه منتشر شد که ترجمه مژگان صمدی از آن، تابستان ۱۳۸۰ با عنوان «ولادیمیر پوتین کیست» چاپ شد و سال ۱۴۰۱ توسط انتشارات ققنوس بازچاپ شد.
پوتین در سال ۲۰۰۰ میلادی که اینکتاب چاپ شد، چهره شناختهشدهای نبود و جایگاه امروزش را در سیاست روسیه نداشت.
صمدی بهعنوان مترجم «ولادیمیر پوتین کیست» درباره مردم روسیه و تعاملشان با سیاستمدارانشان نکات جالبی دارد که حین مرور زندگی پوتین میتوان به آنها توجه کرد؛ ازجمله اینکه اینمردم بهشدت به سیاستمداران بیاعتمادند. او میگوید نداشتن اطلاعات کافی درباره فردی که آنزمان تازه در روسیه به قدرت رسیده بود، اصلیترین انگیزهاش برای ترجمه اینکتاب در همانسال بوده است.
روسها تزار و یکنفر را در راس حکومت میخواهند
ولادیمیر پوتین در سالهای منتهی به هزاره سوم میلادی، در حالی به قدرت رسید که خطر تجزیه، روسیه را تهدید میکرد و اقتصاد، اجتماع، فرهنگ، اخلاق و ... در روسیه در خطر فروپاشی بودند. اینسیاستمدار روس درباره پدیده فروپاشی گفته: «روزگاری فکر میکردم فروپاشی کشور با رشد اقتصادی و گسترش دموکراسی در دستگاهها مهار میشود، اما تجربه نشان داد اینطور نخواهد بود.»
یکی از ویژگیهای پوتین این بود که بر حفظ تمامیت ارضی روسیه و مقابله اینکشور با تجزیه تاکید داشت. روی همینحساب بود که سرکوب جداییطلبان چچن را بهعنوان رسالت تاریخی خود دید و در جهت آن قدم برداشت. پوتین که خود را بهعنوان محصول کاملا آرمانی نظام تربیتی شوروی میداند، با حل بحران چچن، پایههای قدرت خود را محکم کرد.
مترجم کتاب «ولادیمیر پوتین کیست» میگوید تجربه کار سیاسی در دهه ۱۹۹۰ به پوتین ثابت کرد رمز محکمکردن پایههای قدرت در کشورش، داشتن مواضع خصمانه علیه غرب است. صمدی معتقد است علت محبوبیت پوتین در میان هموطنانش را میتوان در عواملی مثل موفقیتش در احیای استبداد دولت مرکزی (چیزی که روسها طالب آن هستند)، ناسیونالیسم و جلب حمایت کلیسای ارتدوکس روسیه پیدا کرد. به تعبیر اینپژوهشگر و مترجم، پوتین در آنبستر فرهنگیای، پوتین شده که مردمش نه به احزاب سیاسی اعتماد دارند نه به مراجع قانونگذاری بلکه اعتمادشان به شخص اول مملکت و قدرت نظامی و اطلاعاتیامنیتی اوست. شاهد مثال اینحرف هم، جملهای از جوزف استالین است که گفت: «فراموش نکنید ما در روسیه یعنی سرزمین تزارها زندگی میکنیم. مردم روسیه ترجیح میدهند یکفرد در راس حکومت باشد. آنها تزار میخواهند.»
خواستگار مذهبی پوتین؛ صلیبی که در سفر به فلسطین اشغالی همراهش بود
اما بد نیست به گذشته اعتقادی مردم روس و پوتین هم توجه داشته باشیم. روسهای ارتدوکس از زمان سقوط امپراتوری روم شرقی (بیزانس) در قرن پانزدهم بر این باور بودند که وارثان حقیقی حضرت مسیح (ع) هستند و مسئولیت نجات بشر و آشناکردن انسانها با حقیقت بر عهده آنهاست. اینباور مذهبی در کلیسای ارتدوکس روسیه اساس هویت ملی روسها را تشکیل داده و میتوان گفت هویت ملی روسها بر هویت مذهبی آنها استوار است. از نظر کلیسای ارتدوکس وظیفه از جان گذشتن در راه رهبر و سرزمین مقدس روسیه، موهبتی الهی است که به روسها بهعنوان ملتی منتخب اعطا شده است.
یکنظرسنجی انجامشده در ژانویه ۲۰۲۲ نشاندهنده جایگاه عمیق هویت مذهبی و کلیسا در میان روسهاست. بیشترین اعتماد روسها بعد از سه نهاد ارتش، ریاست جمهوری و نهادهای اطلاعاتی امنیتی به کلیسا و سازمانهای مذهبی است. نیمی از مردم روسیه خود را مذهبی مینامند و ارتدوکسبودن امروز هم، اساس هویت ملی روسها را تشکیل میدهد.
پوتین هم خلاف تصور برخی که شاید کمونیست باشد، یکمسیحی ارتدکس است و غسل تعمید داده شده است. او سال ۱۹۹۳ که در شورای شهر لنینگراد کار میکرد، در یکسفر رسمی به فلسطین اشغالی، صلیب غسل تعمید خود را بهخاطر خواسته مادرش، با تابوت منسوب به حضرت مسیح (ع) تبرک کرد و به گردن انداخت. پس از آن هم هرگز آنصلیب را از خود جدا نکرده است.
من لات بودم نه پیشاهنگ
پوتین در پاسخ به یکی از سوالات مصاحبهکنندگان کتاب جملهای درباره کودکی و نوجوانی خود دارد و میگوید «من لات بودم نه پیشاهنگ» او میگوید اگر دنبال ورزش نمیرفت، معلوم نبود چه آیندهای در انتظارش است. طبق روایت پوتین، مربی جودو بوده که او را از توی کوچهوخیابان جمع کرد و مسیر زندگیاش را تغییر داد.
معلم مدرسهاش هم که یکی از آدمهای حاضر در کتاب است و از او درباره پوتین سوال شده، میگوید او بهنظر آدم مهربانی است اما خیانت و رذالت هیچکس را هرگز نمیبخشد.
یکی از اساتیدش هم درباره شخصیت او میگوید پوتین در کل، آدمی احساساتی است اما اصلا بلد نیست احساساتش را به زبان آورد.
عشق آقای سیاستمدار به جودو
پوتین ورزش جودو را ستایش میکند و معتقد است، جودو فقط یکورزش نیست بلکه فلسفه است؛ احترام به بزرگتر و احترام به حریف است. پوتین جمله جالب و مهم دیگری هم درباره جودو دارد: «در آن جایی برای ضعیفها نیست.»
رئیسجمهور فعلی روسیه میگوید ورزش، وقتی ورزش است که با عرق و خون و سختی همراه باشد.
چرا جاسوس شدم؟
پوتین مدرسه را تمام نکرده بود که تمایل به کارکردن در شبکه اطلاعاتی شوروی (کا.گ.ب) را در خود احساس کرد. چون به اینبرداشت و جمعبندی رسیده بود یکجاسوس سرنوشت هزاران انسان را تعیین میکند.
پس از مدرسه، پذیرش و قبولی در دانشکده حقوق پیش آمد و در دوران دانشجویی بود که در رشته ورزشی سامبو به درجه استادی رسید. ۲ سال بعد هم در رشته جودو استاد شد.
اواخر سال چهارم دانشکده حقوق بود که یکروز مردی مرموز به پوتین گفت میخواهد با او صحبت کند اما خودش را معرفی نکرد. پوتین میگوید طریقه برخورد اینفرد با او، باعث شد خودش همهچیز را بفهمد. چون آنمرد به او گفت «موضوع استخدام شما، بعد از فارغالتحصیلی است.»
پوتین همانطور که پیشتر اشاره شد، خود را یکدانشآموخته کاملا ایدهآل و موفق در نظام تربیتی میهنپرستانه شوروی میداند. او در ۱۸ سالگی وارد دانشگاه شد و در ۲۳ سالگی فارغالتحصیل شد.
در مدرسه عالی اطلاعات و دانشکده پرچم سرخ
پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه، پوتین وارد مدرسه عالی اطلاعات شد تا در آینده جاسوس یا یکمامور اطلاعاتی شود. یکی از اظهارنظرها درباره او در مدرسه عالی اطلاعات، این بود که «آستانه احساس خطر»ش بالاست و این، یکنقطهضعف جدی به شمار میآمد. براساس همینخاطره است که پوتین در کتاب «ولادیمیر پوتین کیست» میگوید مهم است که خودت را بیشتر از حد معمول، در حالت آمادهباش قرار دهی!
در بدو ورود پوتین به مدرسه جاسوسی، ابتدا در دبیرخانه ثبتنام شد و سپس به واحد ضداطلاعات منتقلش کردند که مدت ۵ ماه در اینواحد مشغول به کار بود. چندماه هم به انجام کارهای معمول و روزمره مانند تشکیل پرونده و کارهای اداری معمول بود. تا اینکه ۶ ماه بعد از ورود، برای کسب آمادگی لازم برای عضویت موثر، مشغول به تحصیل شد. اینمرحله هم ۶ ماه طول کشید و پس از پایان آن، پوتین در واحد ضداطلاعات مشغول به کار شد. اینطی مدارج مربوط به اواخر دهه ۱۹۷۰ میلادی است.
ماموریت در آلمان شرقی
ولادیمیر پوتین حدود ۴ سال و نیم در اداره اطلاعات لنینگراد کار کرد و بعد به دانشکده پرچم سرخ آندروپف یا آکادمی اطلاعات خارجی در مسکو رفت. او با درجه سرگردی به ایندانشکده معرفی شد و میگوید از همانابتدای تحصیلش در ایندانشکده، معلوم بود برای کار اطلاعاتی در آلمان آمادهاش میکنند. پس از پایان دوره آموزشی مورد نظر هم به آلمان شرقی اعزام شد. اما پیش از اعزام به اینماموریت، دختر بزرگش ماشا متولد شد.
خروج از کا.گ.ب و ورود به کارهای اجرایی
پوتین سال ۱۹۹۰ بهعنوان معاون رئیس دانشگاه دولتی لنینگراد در زمینه ارتباطات بینالمللی استخدام شد. او که سال ۱۹۷۵ وارد کا.گ.ب شده بود، سال ۱۹۹۱ برای همیشه از اینسازمان بیرون آمد و وارد شورای شهر لنینگراد شد. او در واقع معاون سابچاک شهردار لنینگراد (سنپترزبورگ) بود و پیش از فروپاشی شوروی هم دو بار از اینسمت استعفا داد.
وقتی اتحاد جماهیر شوروی از هم پاشید، پوتین از شهرداری لنینگراد بیرون آمد و برای چندماه بیکار بود تا اینکه در اوت ۱۹۹۶ به معاونت رئیس دفتر ریاستجمهوری روسیه رسید و پست نظارت بر اداره حقوقی و اموال دولت در خارج از کشور را به عهده گرفت. او در دومین انتخابات ریاستجمهوری روسیه در ستاد انتخاباتی بوریس یلتسین در سنپترزبورگ فعال بود.
ارتقای باورنکردنی
موقعیت شغلی پوتین پس از آمدن به مسکو به طرز باورنکردنی ارتقا پیدا کرد و هرسال یک ارتقا گرفت. سال ۱۹۹۷ رئیس اداره کل بازرسی، ۱۹۹۸ معاون اول رئیس دفتر ریاست جمهوری، سال ۱۹۹۸ رئیس اف.اس.ب و کمی بعد هم دبیر شورای امنیت شد. پوتین در اوت ۱۹۹۹ نخست وزیر و در ۳۱ دسامبر همانسال، رئیسجمهور روسیه شد.
چند روز پس از انتصاب پوتین به مقام نخستوزیری، پدرش فوت کرد. او هرهفته برای دیدن پدرش از مسکو به سنپترزبورگ میرفت و خیلی نگران بود نتواند پیش از مرگ پدرش کنارش باشد. اما موفق شد چندساعت پیش از مرگ پدرش خود را به خانه او رسانده و چندساعت پیش از مرگش را با او باشد.
مدل واکنش پوتین درباره چچن/یکلحظه هم شک نکردم
در فرازی از کتاب «ولایمیر پوتین کیست» از پوتین درباره شیوه حکمرانیاش و چرایی سرکوب شورشهای جداییطلبان چچن سوال میشود و او میگوید درست است که او را سختگیر و خشن میخوانند و القاب ناخوشایندتری هم به او نسبت میدهند اما برای یکلحظه هم درباره اتخاذ رویکردش در اینزمینه شک نکرده است. او میگوید «نه تنها من، بلکه تمام افراد آگاه در زمینه سیاسی شک نداشتیم استقلال چچن به خودش محدود نخواهد شد. بلکه از آن به مثابه عرصه عملیات استراتژیک برای حملات بعدی به روسیه استفاده خواهد شد.»
پوتین میگوید اگر چچن از روسیه جدا میشد، بلافاصله نوبت رهبران سایر مناطق بلند میشد که نمیخواهند جزیی از روسیه باشند و استقلال میخواهند. پوتین درباره چچن جمله مهم دیگری دارد: «ما حمله نکردیم. بلکه از خود دفاع کردیم.» اینجمله تفسیر و معانی مهمی دارد؛ ازجمله اینکه جدایی چچن و جدایی دومینووار دیگر مناطق روسیه، از سیاستها و طرحوبرنامههای غرب بوده است.
نگاه پوتین به فرار مغزها
فرازی از کتاب «ولادیمیر پوتین کیست» هست که در آن، مصاحبهکنندگان درباره مساله فرار مغزها و مهاجرتشان سوال میکنند. پوتین در پاسخ میگوید «در غرب به آنها ۵ هزار دلار حقوق میدهند. اگر ما ۲ هزار دلار بدهیم اکثر قریب به اتفاقشان مهاجرت نخواهند کرد.»
باید با فحشا مبارزه کرد
ولادیمیر پوتین با اشاره سوال مصاحبهکنندگان به آلمان و وضع خوب مردمش و قانونیبودن فحشا در اینکشور میگوید: «تصور نمیکنم فحشا نیاز به مجوز داشته باشد. بلکه باید با روشهای اجتماعی اقتصادی با آن مبارزه کرد. در آنصورت در هیچکس چنینتمایلی باقی نخواهد ماند.»
معتقد به قاعده برائت متهم تا اثبات جرم هستم
نظر پوتین درباره قانون این است که باید رعایت شود و اگر از موضوعات و اتفاقات روز عقب افتاد، باید به روزش کرد. چون یکی از پیشفرضهای نظری علم حقوق این است که قانون همیشه از زندگی عقب میماند. پوتین میگوید مثل مندرجات قانون معتقد است در اصول بنیادی هر سیستم دموکراتیکی، یکقاعده طلایی وجود دارد به قاعده «برائت متهم تا اثبات جرم» معروف است.
بهجای قدرتمند بگویید کارآمد!
ولادیمیر پوتین درباره دولت هم نظرات جالبی دارد و میگوید اگر دولت نمیتواند، همانبهتر که تسهیلات غیرقابل اجرا حذف شوند. او میگوید دولتی که نمیتواند بهوظایفی که به عهده گرفته عمل کند، اصلا دولت نیست.
رئیسجمهور روسیه میگوید ترجیحاش این است که در صحبت درباره دولت و حکومت، بهجای واژه «قدرتمند» از لفظ «کارآمد» استفاده کند.
پوتین معتقد است مردم روسیه تا حکومت قدرتمندی نداشته باشند، اوضاعشان به ذخایر استراتژیک این و آن وابسته است.
چرا قضات باید پول زیاد بگیرند؟
در صفحه ۱۹۰ کتاب «ولادیمیر پوتین کیست» صحبت قاضیها و افراد با درآمد بالا در دولت روسیه مطرح میشود که پوتین اینگونه دربارهاش پاسخ میدهد:
«مردم ما هنوز هم تصور میکنند که کار قضاوت آنقدرها هم مهم نیست؛ پس لزومی ندارد حقوق قضات یا دارندگان دفاتر ثبت اسناد از سطح متوسط بالاتر باشد. در سیستم فرانسه مهری که مسئول در دفتر ثبت اسناد میزند فقط انجامدادن وظیفه قانونی نیست، بلکه تصمیمی آهنین است. اینفرد حق اشتباه ندارد وگرنه مجبور میشود خسارت وارده را جبران کند و دوتا اشتباه یعنی ورشکستگی. بهدلیل همین بالا بودن ریسک کاری حقوقشان هم خیلی بالاست. مردم ما باید اینمساله را درک کنند که دولت موظف است به یکاقلیت مشخص حقوق بسیار بالایی بپردازد تا آنها منافع اکثریت را در جامعه تامین کنند.»
اصول شخصی آقای سیاستمدار/هرگز پشیمان نباش!
ولادیمیر پوتین تعدادی اصول شخصی دارد و یکی از آنها این است: «هرگز پشیمان نباش!» او بهمرور به اینآموزه رسیده و معتقد است پشیمانی آدم را به عقب برمیگرداند و باعث میشود درجا بزند. بنابراین باید همیشه به آینده فکر کرد و به جلو نگاه کرد.
راوی کتاب «اول شخص» معتقد است همیشه به تحلیل نیاز هست چون در عملکردهای گذشته احتمال اشتباه وجود دارد اما تحلیل فقط به ایندلیل خوب است که موقعیت امروز را بهتر درک کنی نه اینکه حسرت گذشته را بخوری!
پوتین هر روز ۲۰ تا ۳۰ دقیقه ورزش و روزانه دوبار شنا میکند.
پوتین و همسر سابقش
پوتین در نگاه همسرش/ صحبت کردن درباره دیگران را دوست ندارد
لودمیلا الکساندرووْنا اوچِنِتنایا همسر سابق پوتین درباره شخصیت شوهرش میگوید نمیشود او را فردی کمحرف دانست چون دوست دارد درمورد موضوعات مورد علاقهاش با فراد مورد علاقهاش حرف بزند. اما صحبتکردن درباره دیگران را بهویژه اگر آنها همکارانش باشند، اصلا دوست ندارد.
پوتین بهگفته همسرش با صدای بلند حرف نمیزند ولی میتواند با جوابهای تند، آدمها را بسوزاند.
لودمیلا الکساندرووْنا از سال ۱۹۸۳ تا ۲۰۱۴ همسر پوتین بود.
یکتوصیه برای زمان جنگ
ولادیمیر پوتین معتقد است در تمام جنگها اشتباهاتی رخ میدهد، ولی اگر در میانه جنگ به این فکر کنی که اطرافیانت دارند اشتباه میکنند، هیچوقت پیروز نمیشوی!
صادق وفایی