1- وانگ هونينگ ، استاد روابط بينالملل و رئيس دانشكده حقوق دانشگاه فودان بيش از 13 سال عضو دائم دفتر سياسي حزب كمونيست چين است. در زمان جيانگ زمين، هوجينتائو و شيجين پينگ سه رئيسجمهور چين در اين سمت مشاور امين رؤساي جمهور بوده است. او در سال 1988 در سفري 6 ماهه به آمريكا از 20 دانشگاه در 30 شهر بازديد كرد. محصول بازديد او كتابي است به نام آمريكا عليه آمريكا. او ميگويد كه اگر ميخواهيد بر آمريكا غلبه كنيد بايد يك كار انجام دهيد در علم و فناوري از آنان پيشي بگيريد.
او معتقد است: ترامپ محصول فرسايش فضيلت مدني آمريكا است. او اكنون در كسوت يك ايدئولوگ در ساختار تصميمگيري چين است. او معمار مدرنسازي به سبك چيني ، رؤياي چيني و ابتكار كمربند و جاده است.
من در حيرتم يك استاد حقوق و روابط بينالملل در چين چطور در ظرف 6 ماه حضور در آمريكا درك درستي از آمريكا دارد، اما محمدجواد ظريف ما با همين مدرك تحصيلي با حضور 4 دهه در آمريكا هنوز نميداند آمريكاييها در ايران دنبال چه چيزي هستند!
2- آمريكا و غرب در ايران ، پيشرفت ايران در حوزه علم و فناوري را هدف قرار دادهاند.
آنها در خطوط پيچ در پيچ و بند در بند حتي ضمائم برجام دنبال نابودي دستاوردهاي ايران نهتنها در حوزه دانش هستهاي بلكه در حوزه همه علوم بشري ازجمله دفاعي و امنيتي بودند.
ظريف همه خطوط قرمز رهبري، مجلس و شوراي امنيت ملي را ناديده گرفت با تخطئه نقد دلسوزان و باتكرار «بلدم» ، «بلدم» پاي پيماني را امضا كردكه چيزي جز خسارت محض براي كشور نبود.
با آنكه رئيس جمهور وقت براساس همين گزارههاي ظريف به مردم اعلام كرده بود كه ما چيزي را امضا نميكنيم مگر اينكه از قبل تحريمهاي ظالمانه لغو شود. معلوم شد در قرارداد اولا ؛ لغوي در كار نيست تعليق است! ثانيا ؛ آن تعليق هم قرار نيست هرگز انجام شود ! ثالثا ؛ در پايان قرارداد قرار است همه چيز به جاي اول خود برگردد. رابعا ؛ نه تنها تحريم لغو نشود بلكه سه برابر شود. خامسا ؛ حمله نظامي به عنوان چاشني پوچ بودن قرارداد، دانشمندان هستهاي ما را زير تيغ ترور ناتو ببرد. سادسا ...
ظريف با اين شيرينكاريهاي ديپلماتيك در حالي كه دستاوردهاي برجام نه به «دار» بود نه به «بار» به عنوان قهرمان و پهلوان ديپلماسي صد سکه طلا جايزه گرفت، تجليل شد. حتي بعد از رسوايي پاره كردن برجام توسط برجام و بدعهدي سه كشور اروپايي و رسوايي اسنپبك هنوز معتقد است برجام بزرگترين دستاورد ديپلماسي كشور است!
او همچنان با دوقطبيسازي در حوزه ديپلماسي كشور مشغول بازي با امنيت ملي كشور است اخیرا وی گفته است: «اجازه مذاكرات غيرهستهاي را نداشتم. اما امروز ديگر حل مشكل هستهاي با هستهاي ممكن نيست. موشك بسيار مهم است اما مردم مهمتر هستند. مردم ايران را در قرنهاي گذشته نگه داشتهاند!»
چنين اظهاراتي آنهم پس از نبرد پيروز 12 روزه ملت ايران با آمريكا و رژيم صهيونيستي اعجابآور است. او هنوز بر طبل دوقطبي «امنيت ملي» و «رفاه عمومي» ميكوبد حال آنكه يك دانشآموخته حقوق و روابط بينالملل كه يك واحد هم پاس نكرده باشد ميداند «رفاه عمومي» در گرو «امنيت ملي» است.
او هنوز نميداند و نميخواهد هم بداند كه قدرت دفاعي كشور متضمن تصميمات و بگومگوهاي ديپلماسي است. از ديدگاه وي سرنوشت عراق، ليبي و سوريه كه بدون توان دفاعي در برابر دشمن قرار گرفتند، سرنوشت خوبي است. او مبلغ مروج تئوريهايي است كه در اتاق جنگ پنتاگون و تلآويو طراحي ميشود.
او همچنان دوگانه «ميدان و ديپلماسي» را دنبال ميكند. در اينكه مردم مهم و مهمتر است حرفي نيست اما او حرف حق ميزند اراده باطل ميكند. اگر ما ميخواستيم با خط فكري ظريف و دولت كنوني مشي راهبردي و ديپلماسي كنيم اكنون تهران، مشهد ، قم ، تبريز ، اصفهان و ... ويرانهاي شبيه غزه داشتند.
هم او بود كه وقتي در اوايل تصدي خود در وزارت خارجه گفته بود : «آمريكا با فشار يك دكمه ميتواند تمام سيستم دفاعي ايران را از كار بيندازد.» معلوم شد در جنگ 12 روزه ظرف چند روز رزمندگان هواوفضاي سپاه تمام لايههاي پدافندي اسرائيل و ناتو را در منطقه از كار انداخت و موشكها و پهپادهاي سپاه سالم به اهداف مورد نظر رساند و ويراني پديد آورد كه دشمن در خواب هم نديده بود!
من كاري به ديدگاههاي ضدعلمي آقاي ظريف ندارم. اما اعجابم را نميتوانم پنهان كنم كه آقاي روحاني و ظريف هرازچندي مطالبي در حوزه ديپلماسي و امنيت ملي مطرح ميكنند كه محصول آن چيزي جز اهانت به شعور ملي نيست. اين اهانتها بايد براي هميشه در يك دادگاه حقوقي كه يك مطالبه ملي است متوقف شود.