در این مدت کوتاه چند بنبست را شکست؛ از جمله آزادسازی ویدیو و اجازه کار به هنرمندانی که فعالیت آنان پیشتر با معیارها یا احساسات ١٣-١٢ سال قبلتر ممنوع شده بود. کسانی که امروز میانسالی را طی کرده یا میکنند از ماجراهای مضحک ممنوعیت ویدیو در آن سالها خاطرات جالبی دارند.
او در سازمان صدا و سیما هم همین رویه را پیش گرفت. صرفنظر از گسترشهای کمّی و نوآوریهای چشمگیر، اقداماتی ساختار شکنانه کرد. از جمله آزادسازی موسیقی پاپ. یادمان باشد در آن سالها اولا موسیقی، حوزهای ممنوعه بود و ثانیا حتی اگر به عنوان اکل میته هم مورد قبول بود فراتر از ردیف- دستگاهی و اصطلاحا سنتی نمیرفت و موسیقی پاپ نزد سیاستگذاران و مجریان حکومتی، چیزی در حد شیطانپرستی یا تجاوز به عنف بود!
آقای لاریجانی به هِرم جمعیتی توجه داشت و استدلالش این بود که باید ذائقه و نیاز جوانان را کشف کرد و به آن احترام گذاشت. ضمنا رویکردش انفعالی و ناچارْمحور نبود و سیاستگذاری و تولید محتوای سالم هم را بنیان گذاشت. یعنی صرفا به آزادسازی اکتفا نکرد بلکه با جذب بزرگان شعر کشور در مرکز موسیقی سازمان، ترانههایی با مضامین عمیق بیرون آمد. همین روش را در آزادسازی ویدیو هم به کار بسته بود. یعنی با شبکهسازی و تاسیس مؤسسه رسانههای تصویری، ویدیو کلوپها در سراسر کشور پا گرفت تا نوارهای ویدیویی از فیلمهای سالم، فروخته یا اجاره داده شود. ضمنا در آن زنجیرهی توزیع، برای هزاران نفر کارآفرینی شد و اقتصاد سینما هم با فروش رایت، تکان خورد.
ما امروز با پدیدههایی مواجهیم که ظاهرا تابو هستند اما لازم است برای آنها چارهاندیشی کنیم وگرنه در صورت انکار یا تعلل میتوانند مخاطرهآمیز باشند. مخاطرهآمیز ضرورتا به معنای سرنگونی یا فروپاشی نیست بلکه زیرزمینی شدن یا بیگانه شدن یا تنفر بخش قابل توجهی از جمعیت هم مخاطرهای بزرگ است برای اهل تأمل و تعقل.
به نظر میرسد موسیقی رپ یکی از آنها باشد. وظیفه مدیر فرهنگی، تکرار گذشته نیست. او حقوق میگیرد تا آینده را ببیند، بنبستشکن باشد، چارهاندشی کند و پدیدهها را جهت بدهد.