ایران یکی از چهار رقیب اصلی آمریکا

افکار نیوز سه شنبه 22 مهر 1404 - 03:16
نشریه آمریکایی فارن افرز در تحلیلی نوشت اتحاد اقتصادی ایران، روسیه و چین می‌تواند پایه‌های نظام مالی تحت رهبری آمریکا را با استفاده از ارزهای محلی و توسعه مسیرهای تجاری جایگزین به چالش بکشد.

 در حالی که رقابت میان قدرت‌های بزرگ جهانی به مرحله‌ای تازه رسیده، بسیاری از تحلیلگران معتقدند نظام اقتصادی و سیاسی که آمریکا پس از جنگ جهانی دوم بر پایه تجارت آزاد و سلطه دریایی بنا کرد، اکنون با چالش‌های جدی روبه‌رو شده است.

سارا پِین، استاد استراتژی در کالج نیروی دریایی آمریکا در تحلیلی مفصل که در نشریه فارن افرز منتشر شده، این بحران را نتیجه تغییر جهت واشنگتن از مدل قدرت «دریایی» به الگوی «قاره‌ای» می‌داند؛ تغییری که به گفته او، می‌تواند بنیان‌های اقتصادی و سیاسی آمریکا را فرسوده کند.

از دید پین، تاریخ روابط بین‌الملل همواره میان دو نوع قدرت در نوسان بوده است: قدرت‌های قاره‌ای که بر تسلط بر سرزمین و منابع طبیعی تکیه دارند و قدرت‌های دریایی که محور اصلی قدرتشان تجارت، ثروت و آزادی مبادلات است.

در دو قرن گذشته، نظام مبتنی بر دریا از انگلیس تا آمریکا پیروز میدان بوده، زیرا با توسعه صنعت و تجارت جهانی توانسته رشد پایدار و ثروت انباشته ایجاد کند، در حالی که قدرت‌های زمینی، با تمرکز بر توسعه ارضی و نظامی، اغلب گرفتار جنگ، فرسایش منابع و فروپاشی داخلی شده‌اند.

 
به باور او، آمریکا پس از جنگ جهانی دوم با تکیه بر قدرت دریایی، نه از راه اشغال، بلکه از طریق بازسازی اقتصاد جهانی و گسترش تجارت آزاد، به هژمونی دست یافت. اما طی سال‌های اخیر، نشانه‌هایی از «بازگشت تفکر قاره‌ای» در سیاست داخلی و خارجی آمریکا دیده می‌شود: از شعار «اول آمریکا» تا افزایش تعرفه‌ها، تهدید متحدان تجاری، تضعیف نهادهای بین‌المللی و حتی زمزمه‌هایی درباره کنترل مناطق استراتژیک نظیر گرینلند یا کانال پاناما. از نگاه نویسنده، چنین روندی می‌تواند آمریکا را از درون تضعیف و از شرکایش جدا کند.
 
 

افول اقتصاد دریایی و چالش‌های جهانی

بر اساس این تحلیل، قدرت دریایی یعنی اتکا به جریان آزاد کالا، سرمایه و فناوری از مسیر دریاها. نزدیک به ۹۰ درصد تجارت جهانی از مسیر دریا انجام می‌شود و بیش از ۹۹ درصد ارتباطات بین‌المللی از طریق کابل‌های زیردریایی منتقل می‌شود. این زیرساخت گسترده، ستون اصلی رشد اقتصادی جهان مدرن است.اما با افزایش تنش‌های ژئوپلیتیکی و شکل‌گیری رقابت میان بلوک‌های جدید، امنیت این شبکه جهانی در خطر قرار گرفته است. چین، روسیه و حتی کشورهای کوچکتری مانند ایران و کره شمالی، تلاش می‌کنند الگوی جدیدی از همکاری اقتصادی مستقل از محور آمریکا ایجاد کنند؛ الگویی که بر مبادله منطقه‌ای، استفاده از ارزهای ملی و کنترل منابع زمینی تکیه دارد.از نظر اقتصادی، این تغییر توازن می‌تواند معادلات قدرت را دگرگون کند. کشورهایی مانند چین، با اتکا به ترکیبی از تولید صنعتی، سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های فرامرزی (نظیر طرح «کمربند و جاده») و حضور فعال در تجارت جهانی، در حال بهره‌برداری از ضعف ساختاری نظام اقتصادی غرب هستند.روسیه نیز با اتکا به منابع انرژی و موقعیت جغرافیایی، در حال بازتعریف نقش خود در اقتصاد اوراسیا است. در مقابل، آمریکا که زمانی حافظ جریان آزاد تجارت بود، اکنون با محدودیت‌های مالی، بدهی‌های سنگین و فشار سیاسی داخلی برای کاهش وابستگی به جهان مواجه است.
 
 
پین با مرور تاریخ از جنگ‌های ناپلئونی تا جنگ سرد، نتیجه می‌گیرد که هرگاه یک قدرت دریایی، مزیت اقتصادی خود را با درگیری‌های زمینی یا سیاست‌های انزواگرایانه جایگزین کرده، مسیر افولش آغاز شده است. او یادآور می‌شود که انگلیس در قرن نوزدهم با تمرکز بر تجارت و صنعت به ثروت جهانی رسید، اما هنگامی که وارد رقابت‌های قاره‌ای در جنگ جهانی اول شد، قدرت اقتصادی‌اش رو به زوال رفت. مشابه همین الگو، در صورت تداوم سیاست‌های انزواگرایانه در واشنگتن، می‌تواند در قرن بیست‌ویکم تکرار شود.
 

اقتصاد، سلاح اصلی قرن جدید

در جهان امروز، جنگ‌های نظامی جای خود را به جنگ‌های اقتصادی و فناورانه داده‌اند. به‌جای اشغال سرزمین‌ها، رقابت بر سر خطوط تولید، انرژی، داده و مسیرهای تجاری در جریان است. آمریکا همچنان ابزارهایی چون تحریم و کنترل صادرات را برای مهار رقبایش به کار می‌گیرد، اما اثرات بلندمدت این سیاست‌ها می‌تواند به کاهش اعتماد جهانی به دلار و تسریع روند «چندقطبی‌شدن» نظام مالی بین‌المللی بینجامد.به اعتقاد نویسنده، در حالی که اقتصادهای قاره‌ای مانند روسیه و چین از محدودیت‌های تحریم به تدریج برای بومی‌سازی فناوری و تقویت استقلال مالی استفاده می‌کنند، آمریکا در حال فرسایش تدریجی مزیت رقابتی خود است. حتی متحدان دیرینه واشنگتن در اروپا و آسیا نیز به دنبال مسیرهایی برای کاهش وابستگی مطلق به نظام مالی و امنیتی آمریکا هستند.
 
 

خطری از درون

این تحلیل با هشداری پایان می‌یابد: خطر واقعی برای آمریکا نه از سوی دشمنان خارجی، بلکه از درون می‌آید، از فراموشی همان ارزش‌هایی که باعث قدرتش شد؛ یعنی آزادی تجارت، همکاری بین‌المللی و اعتماد متحدان. اگر واشنگتن نتواند میان امنیت ملی و منافع اقتصادی جهانی تعادل برقرار کند، ممکن است همان‌گونه که امپراتوری‌های قاره‌ای در گذشته فروپاشیدند، آمریکا نیز به‌تدریج جایگاه محوری خود را در نظام جهانی از دست بدهد.به‌عبارتی، بحران امروز آمریکا بیش از آنکه نظامی یا سیاسی باشد، اقتصادی و راهبردی است، بحرانی که از محدود شدن افق جهانی آن و از دست رفتن نقش تاریخی‌اش در نگهبانی از دریاهای آزاد سرچشمه می‌گیرد.

 

منبع خبر "افکار نیوز" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.