عصر ایران؛ هومان دوراندیش - سیوپنجمین دورۀ نمایشگاه کتاب تهران از 19 اردیبهشت شروع شده و تا 29 اردیبهشت ادامه دارد. کسانی که اهل کتاب هستند، به خوبی واقفاند که بازار کتاب در ایران امروز پررونق است. شلوغیِ شهر کتابها و کتابفروشیهای مهم تهران و البته سایر شهرهای بزرگ، مؤید این مدعاست.
به مناسبت برگزاری نمایشگاه کتاب، به سراغ محمد محمدی، مدیر انتشارات شبگیر، رفتهایم تا از نظرات او به عنوان یکی از "ناشران کوچک" دربارۀ وضع نشر و بازار کتاب مطلع شویم.
جناب محمدی، ابتدا بفرمایید ملاکهای تفکیک ناشر بزرگ از ناشر کوچک چیست؟
تعداد عناوین و تعداد فروش کتابها ملاکهای اصلیاند. ما ناشرانی داریم که تعداد عناوین کتابهایشان زیاد است ولی تعداد فروششان چندان بالا نیست. برعکس، ناشرانی هم داریم که عناوین کتابهایش زیاد بالا نیست ولی همان تعداد کتابی که منتشر میکند، فروش خوبی دارند. هر دوی اینها مصداق ناشر کوچکاند. بالا بودن تعداد عناوین کتابهای منتشر شده از سوی یک ناشر، در بزرگ قلمداد شدن آن ناشر اهمیت زیادی دارد.
ناشر بزرگ در مجموع کتابهای زیادی روانۀ بازار میکند. در نمایشگاه کتاب، ملاک اصلی تعداد عناوین است. یعنی ناشری که کتب بیشتری منتشر کرده باشد، فارغ از اینکه فروش کتابهایش چگونه بوده، مصداق ناشر بزرگ قلمداد میشود. در حالی که ممکن است یک ناشر در طول سال 50 عنوان کتاب منتشر کند با فروش بالا، ولی یک ناشر دیگر 200 عنوان کتاب منتشر کند با فروش پایین.
شرکت در نمایشگاه کتاب برای ناشران کوچک مفید است؟
بله، اتفاقا نمایشگاه کتاب برای ناشران کوچک فایدۀ بیشتری دارد؛ چراکه کتابهای این ناشران در کتابفروشیها و شهر کتابها شاید چندان دیده نشود ولی در نمایشگاه کتاب بیشتر به چشم میآیند و فروخته میشوند.
الان نقش برندینگ در همۀ حوزهها پررنگ شده. در طول سال، مردم معمولا برای خرید کتاب به سراغ ناشرانی میروند که برند هستند. قبلا نویسندهها به ناشران اعتبار میدادند ولی برندسازی در سالهای اخیر موجب شده که ناشر به نویسنده اعتبار ببخشد. یعنی فرق میکند که کتاب شما را کدام ناشر منتشر کند. ولی قبلا نویسندگان بزرگی مثل عبدالحسین زرینکوب وجود داشتند که ناشر به صرف انتشار کتابهای این افراد، اعتبار چشمگیری به دست میآورد.
کسانی مثل دکتر شفیعی کدکنی، جزو بازماندگان آن نسل از نویسندگان و شعرا هستند. اما برای نویسندگان داخلی امروزی اهمیت زیادی دارد که کدام ناشر کتابشان را منتشر میکند.
یک علت دیگر این وضع این است که الآن بیشتر کتابها ترجمه است. کتابهای افرادی ترجمه میشود که نام پرآوازهای ندارند. یعنی افرادی مثل سارتر و برتراند راسل و غیره نیستند که وقتی کتابشان در دهۀ 1350 منتشر میشد، نام نویسنده کافی بود برای فروش بالای کتاب. الان کتابهای زیادی از نویسندگان غربی منتشر میشود که این نویسندهها ناشناخته هستند در ایران. مترجم برای اینکه کتابش فروش قابل قبولی داشته باشد، ناچار است با ناشری کار کند که برنده شده.
اگر دو تا مترجم و مؤلف برجسته با یک ناشر کوچک کار کنند، ممکن آن ناشر، ناشر بزرگی شود؟
بله، صد در صد. حتی میتوانند برای آن ناشر تیم درست کنند. تیمی که کتابهای گوناگون را به چنین ناشری تحویل دهد. مثلا آقای خشایار دیهیمی با انتشارات "ماهی" چنین کاری کرد. انتشارات "ماهی" از این طریق رشد کرد. البته نقش کتابفروشیها هم مهم است. کسانی هم که کتابها را توزیع یا پخش میکنند، میتوانند به رشد یک ناشر کوچک کمک کنند.
نمایشگاه کتاب امسال را چطور دیدهاید تا الان؟
به نظرم فاجعهآمیزترین دورۀ نمایشگاه کتاب بوده. تعداد بازدیدکنندگان فوقالعاده کاهش داشته. دو روز پایانی هفتۀ قبل، برخلاف سالهای گذشته، بازدیدکنندۀ چندانی در نمایشگاه نبود. حتی ناشران بزرگ هم، برخلاف همیشه، بازدیدکنندۀ زیادی نداشتهاند.
اصلا ضرورت برگزاری نمایشگاه کتاب چیست؟ مردم اگر بخواهند، در طول سال از کتابفروشیها کتاب میخرند.
همۀ کتابها در کتابفروشیها پیدا نمیشود. ثانیا هیچ کتابفروشی نمیتواند این تعداد کتاب را به مشتریانش عرضه کند. در هر کتابفروشی، شما با تعداد نه چندان زیادی از کتابها مواجهاید. ثالثا موزعان یا پخشکنندگان کتاب با ناشران خاصی کار میکنند و بسیاری از ناشران، از خدمات آنها محروماند.
نمایشگاه کتاب برای این ناشران فرصتی است که کتابهایشان به مردم ارائه شود. البته باید افزود که الان سایتها و حتی دستفروشان تا حدی کار پخشکنندگان یا موزعان کتاب را انجام میدهند و میتوانند به فروش بالاتر ناشرانی که برند نیستند، کمک کنند. خرید اینترنتی اهمیت نمایشگاه کتاب را کمتر از قبل کرده. الان دیجیکالا پرفروشترین منبع ارائۀ کتاب در ایران است. هیچ جا به اندازۀ دیجیکالا کتاب نمیفروشد.
دستفروشها زیاد در سطح شهر تهران دیده نمیشوند. البته به غیر از اطراف میدان انقلاب.
بیشتر به صورت منطقهای و محلی است. مثلا جلوی متروهای پرتردد یا در میدان هفتتیر یا میدان توپخانه و یا در خیابان میرداماد هستند. قیمت کتاب بالا رفته و دستفروشان سعی میکنند با 50 درصد تخفیف مشتری را جذب کنند. ضمنا کتابهایی را میفروشند که اکثرا ممنوعالانتشارند. مثلا کتابهای صادق هدایت و علی دشتی در بساط دستفروشان راحتتر پیدا میشود و فروش زیادی هم دارند.
به عنوان یک ناشر، ارزیابیتان از میزان سانسور در حوزۀ کتاب چیست؟
وزارت ارشاد میگوید ما (یعنی وزارتخانه) اگر به مسائل اخلاقی حساسیت نشان ندهیم، بخشهایی از جامعه اعتراض میکنند. همین طور نهادهای گوناگون. این ملاحظه شامل مسائل سیاسی خاص هم میشود. ولی چون مطالب سانسور نشدۀ زیادی در فضای مجازی در دسترس جوانان و سایر اقشار جامعه است، سختگیری ارشاد بر سر مسائل اخلاقی با ناشران، از سوی جامعه پذیرفته نمیشود؛ ولی وزارت ارشاد میگوید ضوابط مد نظر ما باید رعایت شود.
حالا همین ضوابط، به نظر شما، مصداق یک ممیزی غلیظ است یا نه؟
در مسائل اخلاقی، بله. تا حدی هم در مسائل اعتقادی و موضوعات سیاسی خاص، بله. ولی در سایر حوزهها با ضوابط سختگیرانهای مواجه نیستیم.
تیراژ کتاب الان حداکثر چقدر است در هر چاپ؟
تیراژها واقعی نیستند. مثلا ناشر تیراژ یک کتاب را 500 نسخه درج میکند اما 15هزار نسخه از همان کتاب را میفروشد.
کتابی که تیراژ رسمیاش 500 نسخه درج شده، در چاپ اول 500 نسخهاش راهی بازار میشود؟
نه، در همان چاپ اول 5هزار نسخهاش وارد بازار میشود.
چرا ناشر چنین کاری میکنند؟
اول به خاطر مالیات، دوم اینکه ناشر نمیخواهد حقالتالیف یا حقالترجمۀ بیشتری به نویسنده یا مترجم بدهد.
نویسنده یا مترجم متوجه نمیشوند که 5هزار نسخه از کتابشان وارد بازار کتاب شده و آن تیراژ 500 نسخه ظاهری است؟
نویسنده یا شاعر مرده که متوجه نمیشود طبیعتا! اما نویسندگانی که در قید حیات هستند، بعضا متوجه میشوند و بر سر همین موضوع با ناشر اختلاف پیدا میکنند. مثلا مرتضی مؤدبپور (م.مأدبپور)، که رماننویس است، به همین دلیل با برخی ناشران دچار اختلاف شده.
پس ما با کتابهایی مواجهایم که تیراژشان هزار نسخه درج شده، ولی ممکن است دههزار نسخه از کتاب وارد بازار شده باشد.
بله، دقیقا. و اگر این کتابها حقالتالیف یا حقالترجمه داشته باشند، ممکن است مایۀ دعوای نویسنده یا مترجم با ناشر شوند.
الآن وقتی وارد کتابفروشیهای بزرگ یا شهر کتابها میشویم، به نظر میآید بازار کتاب پررونق است.
بله، هم عناوین و هم فروش کتابها چند برابر شده است. رشد عناوین که وحشتناک است.
بسیاری از این کتابها نیز کتابهایی جدی در حوزههای تاریخ، فلسفه، جامعهشناسی، ادبیات، مارکسیسمشناسی، لیبرالیسمشناسی و ... حتی بعضا علماند. پس چرا گفته میشود مردم ایران کتابخوان نیستند؟
وضع موجود نشان میدهد مردم ایران قطعا خیلی بیشتر از گذشته اهل مطالعۀ کتاباند. تازه به غیر از رشد آمار کتابهای چاپی، الان کتابهای صوتی هم در دسترس مردم است. کتب موسوم به ebooks را هم باید حساب کنیم. یعنی کتابهایی که از طرف ناشران در اختیار موسساتی نظیر فیدیبو و کتابراه و باغچه قرار میگیرند و این موسسات کتابها را به صورت pdf به مردم میفروشند. استقبال زیادی هم از این کتابها میشود ولی هنوز راه زیادی هست برای اینکه بازار ebooks کاملا پررونق شود. فروش پیدیاف کتاب برای ناشر هم بهصرفه است؛ چون هزینۀ چاپ و صحافی منتفی میشود. به هر حال رشد کتابخوانی در جامعۀ ایران نسبت به دو سه دهه قبل، اصلا قابل قیاس نیست. مثلا اگر قبلا کتاب 1984 جرج اورول در 10هزار نسخه فروخته میشد، الان باید آن 10هزار را ضربدر 20 کنیم.
ظاهرا کتابهای ضد رژیمهای غیردموکراتیک فروش قابل توجهی دارند در ایران.
بله، مثلا کتابهای آقای بیژن اشتری فروش خیلی خوبی دارند. با اینکه قیمتشان هم بالاست. الآن بخش اعظم بازار نشر در اختیار ناشرانی است که عمرشان به پانزده سال یا حتی ده سال هم نمیرسد. این ناشران، افراد فرهیختهای بودند که به دلیل تحصیلات دانشگاهی و سواد بالا، وارد بازار نشر شدند و توانستند در حوزههای گوناگون مخاطبان زیادی جذب کنند. این یکی از علل رشد فروش کتاب در ایران است.
البته این نکتۀ مهم را نباید نادیده گرفت که متاسفانه کتابهای مربوط به "موفقیت" یا کتابهای انگیزشی، بخش اعظم بازار کتاب را در اختیار گرفتهاند. یعنی رشد مطالعۀ مردم تا حد زیادی محصول این کتابها بوده است. تیراژ کتب جدی در حد این کتابها نیست. کتب جدی مخاطب خاص دارند. البته افزایش عناوین و فروش کتب جدی در حوزۀ علوم انسانی، نشانۀ افزایش رشد نخبگان است ولی رشد فروش این کتابها قابل مقایسه با فروش کتب انگیزشی نیست. اما اگر منظورتان این است که الان نسبت به گذشته، تعداد کتاب غنی در حوزۀ علوم انسانی بیشتر شده و اقشار نخبه هم این کتابها را میخرند، بله، این درست است. ضمنا الان ترجمۀ این کتابها تکبعدی هم نیست. چند دهه قبل، عمدتا کتب مارکسیستی در حوزۀ علوم انسانی منتشر میشدند ولی الان دیگر آن نگاه چپ صرف وجود ندارد و در نقد مارکسیسم و یا کتب مربوط به لیبرالیسم و سایر مکاتب و ایدئولوژیها نیز زیاد منتشر میشوند. در مجموع چون کتب علوم انسانی و فروش این کتابها در ایران بیشتر شده، باید گفت مطالعۀ کتب جدی، الان به مراتب بیشتر از دهۀ 1360 است.
به غیر از کتابهای انگیزشی، دیگر چه کتابهای فروش قابل توجهی دارند؟
رمانهای خارجی. رمان خارجی در ایران، قبلا محدود شده بود به رمانهای کلاسیک. ولی الان با سیل ترجمۀ رمانهای خارجی مواجهیم که فروش بسیار خوبی هم دارند. نویسندگان این رمانها لزوما نویسندگان کلاسیک یا رماننویسهای برجستۀ زمانۀ کنونی نیستند اما مردم ایران آثارشان را میخوانند و دوست دارند. در حوزۀ کودک هم کتب خارجی متعددی در بازار وجود دارد و مردم از این آثار استقبال میکنند. کتابهای پرفروش حوزۀ کودک، عمدتا ترجمهاند نه تالیف نویسندگان داخلی.
همین یکی از دلایل تشدید غربگراییِ ذهنیت کودکان و نوجوانان ایرانی طی یک دهۀ اخیر نبوده؟
بله، دقیقا همین یکی از دلایل این تحول بوده. مثلا الان در حوزۀ کودک و نوجوان، کتابهای مانگا (رمان گرافیکی) بیشترین طرفدار را در جامعۀ ایران دارد. حتی در کشورهایی مثل کرۀ جنوبی و ژاپن، کتابهای مانگا با استقبال زیاد کودکان و نوجوانان مواجه شده و به سهم خودشان موجب رشد غربگرایی بچههای کرهای و ژاپنی میشود.
دربارۀ آیندۀ بازار نشر در ایران چه نظری دارید؟
به نظرم در آینده فروش پیدیاف کتابها بیشتر میشود چراکه قیمت کتاب در ایران به شدت رو به افزایش است. بازار دستفروشان هم باید پررونقتر شود چون آنها کتاب را زیر قیمت میفروشند.
ولی با اینکه قیمت کتاب به شکل سرسامآوری در حال بالا رفتن است، باز شهر کتابها شلوغاند. انگار اقشار فرهیخته، کتاب هم در سبد خرید ماهانهشان قرار دارد و کلا در جامعۀ ایران آن قدر آدم فرهیخته داریم که ناشران کتب گرانقیمت ورشکست نشوند.
بله، کتاب جزو کالاهایی است که مردم فرهیخته ماهانه میخرند. دست کم این طور به نظر میرسد. علاوه بر این، عامۀ مردم هم اگر احساس کنند به چیزی نیاز دارند، آن را میخرند. الان کتابی در بازار هست که متعلق به ژانر "روانشناسی موفقیت" است. این کتاب در حال شکستن رکورد فروش همۀ کتابها است. اسم این کتاب " 48 قانون موفقیت" است. قیمت این کتاب 500 هزار تومان است ولی مردم آن را به راحتی میخرند.
ظاهرا به دلیل شرایط اقتصادی جامعۀ ایران، بسیاری از مردم احساس میکنند آدمهای موفقی نیستند و برای کسب موفقیت، حاضرند 500 هزار تومان بابت یک کتاب بپردازند.
بله، این کتاب به شکل عجیبی دارد فروخته میشود. با این حال باید گفت که کتابهای پرفروش صرفا از این سنخ نیستند. مثلا انتشارات سایان که کتابهای دایرهالمعارفوار چاپ میکند، با کیفیت عالی. یعنی کاغذ گلاسه و رنگی. قیمت هر یک از کتابهای انتشارات سایان بالای سه میلیون تومان است ولی با این حال بعضی از کتابهایش پیشفروش میشود. یعنی بسیاری از نسخههای کتاب قبل از چاپ فروخته میشوند. مثلا یکی از کتابهای گرانقیمتش را سه هزار نفر پیشخرید کردند.