معاملات ارز دیجیتال فقط به نمودار و کندل نیست، بلکه جنگی خاموش در ذهن شماست. پشت هر کندل سبز، یک نفر غرق در سرخوشی است و پشت هر کندل قرمز، یک نفر در حال وحشت. در هر چرخه بازار، تریدرها میلیاردها دلار برنده میشوند یا از دست میدهند، نه به این دلیل که تحلیلشان اشتباه بوده، بلکه به این دلیل که روانشناسی آنها معیوب بوده است.
در این یادداشت، براساس مطلبی در وبسایت مدیوم (Medium)، ۱۰ تله روانی را که بیصدا سبد سرمایهگذاری شما را را نابود میکند و نحوه جلوگیری از آنها را بررسی کنیم.
همه ما این وضیعت را تجربه کردهایم. توییتر یا تلگرام را باز میکنید و میبینید که همه در حال جشن گرفتن برای کوینی هستند که «همین الان ۲۰۰٪ پامپ شد». ضربان قلب شما بالا میرود. به خودتان میگویید: «اگر الان وارد نشوم، جا میمانم.»
با این استدلال خرید میکنید و در عرض چند دقیقه، قیمت سقوط میکند. این فومو (FOMO) یا ترس از دست دادن است. این تله، مغز منطقی شما را مختل میکند و آن را با ذهنیت یک قمارباز جایگزین میکند. در کریپتو، زمانی که فومو را احساس میکنید، معمولاً دیگر خیلی دیر شده است.
یک موقعیت سود را از دست میدهید و به جای استراحت، پوزیشن خود را دو برابر میکنید تا ضرر را جبران کنید. چند دقیقه بعد، یک ضرر دیگر. ناامیدی اوج میگیرد، اما شما به معامله ادامه میدهید. به این کار معامله انتقامی میگویند و یکی از سریعترین راهها برای نابود کردن حساب معاملاتی است. این اِیگوی شماست که سعی دارد ثابت کند حق با او بوده، به جای اینکه بپذیرد اشتباه کرده است.
یک کوین را در قیمت ۲ دلار میخرید. قیمت به ۰.۴۰ دلار سقوط میکند، اما از فروش امتناع میکنید، چون فکر میکنید که قیمت «بالاخره برمیگردد». اما اگر برنگردد چه؟ این ضررگریزی (Loss Aversion) است؛ یک سوگیری ذهنی که باعث میشود ارزهای بازنده را بیش از حد نگه دارید، زیرا پذیرش ضرر دردناکتر از خود ضرر کردن است. در کریپتو، پروژههای شکستخورده به ندرت بازیابی میشوند.
شما میخواهید بیت کوین بالا برود، بنابراین فقط تحلیلگران صعودی را دنبال میکنید. هشدارها را نادیده میگیرید. آنقدر اسکرول میکنید تا کسی را پیدا کنید که با شما موافق باشد و دوباره احساس «اطمینان» میکنید. این سوگیری تأیید (Confirmation Bias) است که یکی از کشندهترین تلههای ذهنی است. این تله شما را نسبت به هشدارها کور نگه میدارد.
احساس میکنید که باید همیشه «کاری انجام دهید». هر حرکت کوچکی شبیه یک سیگنال به نظر میرسد. به زودی در یک روز ده پوزیشن باز کردهاید که نیمی از آنها دلیل مشخصی نداشتهاند. معاملهگری بیش از حد معمولاً از روی کسالت یا اعتیاد به هیجان ناشی میشود. اما معامله بیشتر به معنای سود بیشتر نیست، به معنای چند برابر کردن اشتباهات است.
یک ستاپ عالی پیدا میکنید، احساس اطمینان میکنید و همه سرمایه خود را وارد موقعیت میکنید. ناگهان قیمت یک سایه بلند (wick) روی چارت میاندازد و نیمی از حساب شما دود میشود. در چنین وضعیتی، شما مدیریت ریسک را فراموش کردهاید و همه سرمایه خود را در خطر قرار دادهاید.
مدیریت ریسک جذاب نیست، اما همان چیزی است که حرفهایها را زنده نگه میدارد. آنها به دنبال بردهای بزرگ نیستند، آنها به دنبال بقای کنترلشده هستند.
اتریوم را در ۳,۰۰۰ دلار خریدهاید. اکنون ۲,۵۰۰ دلار است و شما حاضر به فروش نیستید تا زمانی که «به نقطه سر به سر برگردد». به این کار لنگر انداختن احساسی (Emotional Anchoring) میگویند. معنایش این است که ارزش سرمایه خود را به یک سطح قیمتی گره زدهاید. اما بازار اهمیتی به این چیزها نمیدهد و کاری ندارد که شما در چه قیمتی وارد شدهاید. وظیفه شما این نیست که حق با شما باشد، وظیفه شما پول درآوردن است.
وقتی همه میگویند «این کوین نمیتواند شکست بخورد»، دیگر خیلی دیر شده است. زمانی که هیجان به جریان اصلی میرسد، پول هوشمند معمولاً در حال خروج بیصدا است. جمعیت احساس راحتی ایجاد میکند، اما در بازارها، راحتی کشنده است.
همه تحلیلها را در نظر گرفتهآید. میانگینهای متحرک، مکدی، شاخص قدرت نسبی، فیبوناچی، باندهای بولینگر و پروفایل حجم را بررسی کردهاید، اما هنوز نمیتوانید دکمه خرید را فشار دهید. این وضعیت همان فلج تحلیلی (Analysis Paralysis) است.
فلج تحلیلی زمانی پیش میآید که اطلاعات بیش از حد، جلوی تصمیمگیری را میگیرد. اندیکاتورهای زیاد باعث میشوند به غریزه خود شک کنید.
سه معامله موفق پشت سر هم داشتهاید. احساس میکنید دیگر هیچ چیزی جلودار شما نیست. شروع به استفاده از اهرم بیش از حد میکنید، حد ضرر را نادیده میگیرید و همه جا فخرفروشی میدهید. در همین لحظه، ناگهان بازار برمیگردد و سود چند هفته را در چند ساعت نابود میکند.
در اینجا شما دچار سرخوشی شدهاید که مرحله نهایی قبل از فاجعه است. هر بازار گاوی زمانی به پایان میرسد که اعتماد به نفس تبدیل به استکبار میشود.
در بازار ارزهای دیجیتال، بزرگترین نبرد شما علیه نهنگها یا نوسانات نیست، بلکه علیه خودتان است. نمودارها را یک بار برای همیشه یاد میگیرید، اما کنترل احساسات را باید هر روز تمرین کنید. هنگامی که این تلهها را درک کنید، کمکم چیزهایی را میبینید که اکثر فعالان کریپتو نمیبینند. بازار دشمن شما نیست، احساسات شما دشمن شما هستند.
اکثر تریدرها فکر میکنند به ابزارهای بهتری نیاز دارند. در واقع، آنها به یک چارچوب روانی بهتر نیاز دارند. هر بازار گاوی میلیونرهای جدیدی میسازد و به همان اندازه افرادی را که هرگز انضباط عاطفی را یاد نگرفتند، دفن میکند. اگر بتوانید ذهن خود را مدیریت کنید، بازار متحد شما میشود نه دشمن شما.