دونالد ترامپ و کشاندن منطق «نظم یالتا» به داخل آمریکا

مشرق نیوز دوشنبه 28 مهر 1404 - 19:13
تظاهرات «نه به پادشاه» که با حضور میلیون‌ها نفر در سراسر ایالات متحده شکل گرفت، نه تنها واکنشی به سیاست‌های مهاجرتی و تعطیلی دولت، بلکه مقاومتی بنیادین علیه تلاش‌های دونالد ترامپ برای احیای منطق «نظم یالتا» در داخل و خارج از آمریکا است.

به گزارش مشرق، ایالات متحده تحت ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ شاهد تحولاتی است که نه تنها نظم بین‌المللی پس از جنگ جهانی دوم را به چالش می‌کشد، بلکه ساختارهای داخلی این کشور را نیز تهدید می‌کند.

تظاهرات گسترده «نه به پادشاه» که دو روز پیش در بیش از ۲۷۰۰ نقطه در تمام ۵۰ ایالت آمریکا برگزار شد، نمادی از این مقاومت مردمی است. بر اساس گزارش‌های رسانه‌هایی مانند گاردین و نیویورک تایمز، میلیون‌ها نفر – تخمینی حدود ۷ میلیون – با شعار «نه پادشاه، نه استبداد» به خیابان‌ها آمدند و علیه سیاست‌های مهاجرتی، تعطیلی دولت و آنچه «گرایش‌های اقتدارگرایانه» ترامپ می‌نامند، اعتراض کردند.

بسیاری از تحلیلگران معتقدند که سیاست‌های ترامپ در عرصه سیاست خارجی، تلاشی برای احیای منطق موسوم به «نظم یالتا» در عرصه بین‌المللی است. حال به نظر می‌رسد که او در داخل هم رویکردی در همین جهت در پیش گرفته است یعنی اجرای این منطق برای مسائل داخلی آمریکا.

نظم یالتا چیست و چرا اقدامات ترامپ مصداق آن است؟

کنفرانس یالتا در فوریه ۱۹۴۵ (بهمن ۱۳۲۳)، یکی از کلیدی‌ترین اجلاس‌های دوران جنگ جهانی دوم بود که رهبران متفقین – فرانکلین روزولت از آمریکا، وینستون چرچیل از بریتانیا، و جوزف استالین از اتحاد جماهیر شوروی – در آن شرکت کردند.

هدف ظاهری این کنفرانس، ترسیم نقشه پساجنگی اروپا و آسیا برای برقراری صلح پایدار، تأسیس سازمان ملل متحد و تضمین خودمختاری ملت‌های آزادشده بود. اما در عمل، یالتا نماد «تقسیم نفوذ» شد: قدرت‌های بزرگ بدون مشورت با ملت‌های کوچک، اروپا را به مناطق نفوذ شرقی (تحت سلطه شوروی) و غربی تقسیم کردند. استالین قول داد در ازای ورود به جنگ علیه ژاپن، نفوذ شوروی در منچوری، ساخالین، و جزایر کوریل را تضمین کند و در اروپا، لهستان و کشورهای بالتیک را به عنوان «مناطق حائل» تحت کنترل خود درآورد.

روزولت و چرچیل، با تمرکز بر پیروزی نظامی، چشم بر نقض اصول دموکراتیک بستند که بعدها به جنگ سرد منجر شد.

این نظم بر پایه اصل «قدرت‌های بزرگ حق تعیین سرنوشت مناطق ضعیف‌تر را دارند» استوار بود – اصلی که با منشور سازمان ملل (تأکید بر خودمختاری و ممنوعیت الحاق ارضی) در تضاد است.

ترامپ در دوره دوم ریاست‌جمهوری خودش به صورت آشکار پیگیری اهدافی در همین راستا را به عنوان سیاست خارجی خودش قرار داده است.

او نه تنها از سازمان ملل و ناتو انتقاد می‌کند، بلکه به طور مستقیم به دنبال الحاق اراضی کشورهای دیگر است و طوری رفتار می‌کند که گویی ایالات متحده از حقی ذاتی برای گسترش مرزهای خود برخوردار است.

او در ماه‌های گذشته به عنوان مثال اظهارات و اقدامات زیر را مطرح کرده است:

تلاش برای الحاق گرینلند: ترامپ در ژانویه ۲۰۲۵ (دی ۱۴۰۳)، صراحتاً پیشنهاد خرید یا ضمیمه کردن گرینلند را مطرح کرد و آن را «ضرورت امنیتی و اقتصادی» نامید. وی حتی گفت اگر لازم باشد حاضر است برای دستیابی به اهداف خود از اقدام نظامی استفاده کند.

تهدید به ضمیمه کردن کانادا: ترامپ در کنفرانس مطبوعاتی مار-آ-لاگو در ژانویه ۲۰۲۵، کانادا را «بخشی طبیعی از آمریکا» توصیف کرد و از «فشار اقتصادی» برای الحاق آن سخن گفت.

این ایده، که ریشه در آرمان‌های امپریالیستی قرن نوزدهم دارد، کانادا را به عنوان «منطقه نفوذ» آمریکا می‌بیند و مرزهای مشترک را نادیده می‌گیرد – دقیقاً مانند تقسیم اروپا در یالتا بدون مشورت با لهستانی‌ها.

بازپس‌گیری کانال پاناما: ترامپ پیشنهاد بازگرداندن کنترل کانال پاناما (که در ۱۹۹۹ به پاناما واگذار شد) را داد و از «اقدام نظامی» برای آن سخن گفت. این اقدام، نقض معاهده‌های بین‌المللی است و پاناما را به عنوان «منطقه نفوذ» آمریکا می‌بیند.

این سیاست‌ها، طبق تحلیل نشریه فارین افرز و اندیشکده کارنگی، نشان‌دهنده بازگشت به «امپریالیسم قرن نوزدهمی» است که یالتا آن را تثبیت کرد. ترامپ با تهدید متحدان ناتو (مانند دانمارک) و تمرکز بر «امنیت اقتصادی»، نظم لیبرال پساجنگی را نابود می‌کند و جهان را به عصر قدرت‌های بزرگ بازمی‌گرداند.

اجرای نظم یالتا در داخل ایالات متحده

ترامپ منطق یالتا را نه تنها در خارج، بلکه در داخل آمریکا نیز اعمال می‌کند؛ او آشکارا اقداماتی انجام داده که به دنبال تقسیم جامعه به «مناطق نفوذ» وفادار (ایالت‌های قرمز) و مخالف (ایالت‌های آبی) است و می‌خواهد قدرت را در دست یک شخص متمرکز کند. این رویکرد، شبیه به استالینیسم یالتا، بر پایه «وفاداری مطلق» و «الحاق ارضی داخلی» (کنترل ایالت‌ها) استوار است. مصداق‌ها عبارتند از:

الحاق ارضی داخلی و تمرکز فدرال: ترامپ با اعزام گارد ملی به شهرهای دموکرات‌نشین (مانند لس‌آنجلس و نیویورک) بدون اجازه فرمانداران، ایالت‌ها را به «مناطق نفوذ» فدرال تبدیل کرده است.

سرکوب مخالفان و رسانه‌ها: ترامپ با اخراج مقامات مستقل (مانند بازرسان کل)، تعقیب قضایی مخالفان (مانند جیمز کومی و لتیشیا جیمز)، و تهدید دانشگاه‌ها (مانند هاروارد با قطع بودجه)، «مناطق نفوذ وفادار» ایجاد کرده است.

سیاست‌های مهاجرتی: طرح‌های ترامپ برای اخراج انبوه (تا ۱۰ میلیون نفر) و اردوگاه‌های بازداشت، جامعه را به «داخل» (شهروندان وفادار) و «خارج» (مهاجران به عنوان تهدید) تقسیم می‌کند.

تظاهرات «نه به پادشاه» که با حضور میلیون‌ها نفر در سراسر ایالات متحده شکل گرفت، نه تنها واکنشی به سیاست‌های مهاجرتی و تعطیلی دولت، بلکه مقاومتی بنیادین علیه تلاش‌های دونالد ترامپ برای احیای منطق «نظم یالتا» در داخل و خارج از آمریکا است. در عرصه بین‌المللی، اقدامات او مانند تلاش برای الحاق گرینلند، تهدید به ضمیمه کردن کانادا، و بازپس‌گیری کانال پاناما، بازگشت به امپریالیسم مبتنی بر تقسیم نفوذ را نشان می‌دهد که یالتا آن را تثبیت کرد. در داخل، با تمرکز قدرت، سرکوب مخالفان، و تقسیم جامعه به «وفاداران» و «دشمنان»، او همان منطق اقتدارگرایانه را دنبال می‌کند.

منبع: تسنیم

منبع خبر "مشرق نیوز" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.