عصر ایران؛ جواد لگزیان - اوایل قرن بیستم در یک دهکده کوچک به نام ﯾﻮﻧﮓدو در کره تحت استعمار ژاپن، ﺟﺰﯾﺮهای در ﭘﻨﺞﻣﺎﯾﻠﯽ ﺷﻬﺮ ﺑﻨﺪری ﺑﻮﺳﺎن، بر کناره دریای آبی دختری به نام سونجا به مردی به نام هانسو دل می بازد. اما وقتی از او فرزندی دارد، مرد می گوید که زن و سه فرزندش در شهر منتظر او هستند.
کشیشی به نام اسحاق در اقدامی اخلاقگرایانه با سونجا ازدواج می کند و با هم به ژاپن می روند اما هانسو که عضو یاکوزاست دورادور از سونجا محافظت می کند و مخارج نوح و برادرش موسی پسر اسحاق را هم پرداخت می کند. نوح بهسراغ ادبیات می رود و موسی با مدیریت سالنهای پاچینکو - کازینو بهسبک ژاپنی - گام در راه ثروت می گذارد.
در ابتدا ببینیم پاچینکو چیست؟ دستگاههای پاچینکوی مدرن ترکیبی از قطعات مکانیکی و الکتریکی هستند. بازیکن با پرداخت پول، گویهای فلزی کوچکی را از متصدی دریافت و در دستگاه پر سر و صدای پاچینکو وارد می کند. سپس می کوشد گویهای فلزی را در مسیر مشخصی هدایت و جایزه بگیرد. برنده شدن در بازی پاچینکو بیش از هرچیز، به شانس و اقبال بازیکن بستگی دارد.
حرفهای با بیش از سی میلیون بازیکن که درباره آن همین بس که بدانیم ﺳﺎل ۲۰۱۵ درآﻣﺪی ﺣﺪود ۱۹ ﺗﺮﯾﻠﯿﻮن ﯾﻦ اﯾﺠﺎد ﮐﺮد ﮐﻪ ﺣﺪود ۱۹۰ ﻣﯿﻠﯿﺎرددﻻر آﻣﺮﯾﮑﺎ ﯾﺎ دو ﺑﺮاﺑﺮ درآﻣﺪ ﺻﺎدرات ﺻﻨﻌﺖ اﺗﻮﻣﺒﯿﻞ ژاﭘﻦ است. بر اساس آمار گردش مالی پاچینکوی ژاپن از مجموع گردش مالی قمارخانههای لاسوگاس، ماکائو و سنگاپور بیشتر است.
رمان «پاچینکو» اثر خانم مین جین لی، نويسنده کرهای مقیم آمریکا که سالها در ژاپن زندگی کرده، با توصیفاتی تلخ از فقر خانواده سونجا آغاز می شود و با شرحی دلانگیز از عشق سونجا به مردی شیکپوش با چاشنی مناظر طبیعت در جزیرهای زیبا ادامه می یابد:
«آنها ﺑﯿﺮون از ﺟﺰﯾﺮه و در اﻣﺘﺪاد آن راه ﻣﯽ رﻓﺘﻨﺪ؛ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ هیچﮐﺲ ﻧﻤﯽ دﯾﺪﺷﺎن. ﺧﻂ ﺳﺎﺣﻠﯽ از همیشه ﺑﺴﯿﺎر ﺑﺎﺷﮑﻮهﺗﺮ ﺑﻮد. همچنان ﮐﻪ ﺑﻪ ﺟﻨﮕﻞ در آن ﻃﺮف ﺟﺰﯾﺮه ﻧﺰدﯾﮏ ﻣﯽ ﺷﺪﻧﺪ، درﺧﺘﺎن ﻋﻈﯿﻢ ﮐﺎج، اﻓﺮا و ﺻﻨﻮﺑﺮ، آراﺳﺘﻪ ﺑﻪ ﺑﺮگهای ﻃﻼﯾﯽ و ﻗﺮﻣﺰ، اﻧﮕﺎر ﮐﻪ ﻟﺒﺎسهای ﻋﯿﺪﺷﺎن را ﭘﻮﺷﯿﺪهاﻧﺪ، ﺑﻪ آﻧﻬﺎ ﺧﻮﺷﺎﻣﺪ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ». اما گویا این خوشامد دوامی ندارد و موجهای رؤیا با صخرههای سخت واقعیت برخورد می کند.
مرد شیکپوش یک عضو یاکوزاست که با جیب پر از پول تا پایان رمان حضور خود را استمرار می دهد، آنهم برخلاف بسیاری چون اسحاق و برادرش یوسف که در اتفاقات مهیب سر راه چون بیماری و بمباران ژاپن به باد فنا می روند. دیگر خوشبختهای داستان مانند موسی هم که البته نصیب کمتری از دنیا می برند، دستی در پاچینکو دارند.
فشار مهاجرت بر کرهایهای مقیم ژاپن و بحران هویت آنها در این اثر بهخوبی انعکاس یافته است؛ برای مثال در حرفهای تند از سر دلتنگی نوح به مادرش سونجا:
«ﺗﻤﺎم ﻋﻤﺮم ژاﭘﻨﯽها ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺧﻮن ﮐﺮهای دارم، ﮐﻪ ﮐﺮهایها ﻣﺠﺮﻣﺎﻧﯽ ﺧﺸﻦ، ﻋﺼﺒﯽ، ﻣﮑﺎر و ﻓﺮﯾﺒﮑﺎرﻧﺪ. همه ﻋﻤﺮم ﻣﺠﺒﻮر ﺑﻮدم اﯾﻦ ﺣﺮفها را ﺗﺤﻤﻞ ﮐﻨﻢ. ﺳﻌﯽ ﻣﯽ ﮐﺮدم ﻣﺜﻞ اﺳﺤﺎق ﺻﺎدق و ﻓﺮوﺗﻦ ﺑﺎﺷﻢ. هرﮔﺰ ﺻﺪاﯾﻢ را ﺑﺎﻻ ﻧﺒﺮدم. اﻣﺎ اﯾﻦ ﺧﻮن، ﺧﻮن ﻣﻦ ﮐﺮهای اﺳﺖ و ﺣﺎﻻ ﻓﻬﻤﯿﺪهام ﮐﻪ ﺧﻮن ﻣﻦ ﺧﻮن ﯾﮏ ﯾﺎﮐﻮزاﺳﺖ. ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﭼﻪﮐﺎر ﻣﯽ ﮐﻨﻢ، اﯾﻦ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﭼﯿﺰی اﺳﺖ ﮐﻪ هرﮔﺰ ﻧﻤﯽ ﺗﻮاﻧﻢ آن را ﺗﻐﯿﯿﺮ دهم. ﺑﻬﺘﺮ ﺑﻮد اﺻﻼ ﺑﻪ دﻧﯿﺎ ﻧﻤﯽآﻣﺪم... ﻣﻦ ﻧﻔﺮﯾﻦ ﺷﺪهام».
البته واقعیات ویرانگرتری را هم میشود در پاچینکو خواند. واقعیاتی که در سخنان هانا نامزد سلیمان، دختری بزرگشده آمریکا، خطاب به سلیمان پسر تحصیلکرده موسی طنینی هولناک یافته است.
هانا با پرخاش از او می خواهد کار در بانکهای آمریکا را رها کند و به کسب پدری برگردد، حرفهایی که در آن پیروزی پول بر اخلاق بیداد می کند: «ﺑﻠﻪ ﭘﺎﭼﯿﻨﮑﻮ. ﺗﻤﺎم اﺣﻤﻖهاﯾﯽ ﮐﻪ درﺑﺎره آن ﭼﺮتوﭘﺮت ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ، ﺣﺴﻮدﻧﺪ. ﭘﺪر ﺗﻮ آدم درﺳﺘﮑﺎری اﺳﺖ. اﮔﺮ ﻣﯽ ﺧﻮاﺳﺖ راه ﮐﺞ ﺑﺮود ﻣﯽﺗﻮاﻧﺴﺖ ﺛﺮوﺗﻤﻨﺪﺗﺮ ﺑﺸﻮد، اﻣﺎ اﻻن ﻫﻢ ﺑﻪاﻧﺪازه ﮐﺎﻓﯽ ﭘﻮﻟﺪار اﺳﺖ... ﻣﻤﮑﻦ اﺳﺖ ﯾﮏ ﯾﺎﮐﻮزا ﺑﺎﺷﺪ اﻣﺎ ﭼﻪ اهمیتی دارد؟ اﯾﻦ دﻧﯿﺎ، دﻧﯿﺎی ﮐﺜﯿﻔﯽ اﺳﺖ ﺳﻠﯿﻤﺎن. هیچﮐﺲ ﭘﺎک ﻧﯿﺴﺖ. زﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯽ ﺷﻮد ﮐﺜﯿﻒ ﺷﻮی. آدمهای ﭘﻮﻟﺪار زﯾﺎدی از ﺑﺎﻧﮏ ﺻﻨﻌﺘﯽ و ﺑﺎﻧﮏ ﻣﺮﮐﺰی ژاﭘﻦ دﯾﺪهام ﮐﻪ از ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺧﺎﻧﻮادهها ﺑﻮدﻧﺪ. ﺑﺴﯿﺎری از آﻧﻬﺎ در ﮐﺎرﺷﺎن اﻋﻤﺎل ﺑﺴﯿﺎر ﺑﺪی اﻧﺠﺎم
ﻣﯽ دهند اﻣﺎ ﮐﺴﯽ مچشان را ﻧﻤﯽ ﮔﯿﺮد. ﮔﻮش ﮐﻦ ﺳﻠﯿﻤﺎن، اﯾﻨﺠﺎ هیچﭼﯿﺰی ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﺨﻮاهد ﮐﺮد. می ﻓﻬﻤﯽ؟».
قهرمانان رمان خانم مین جین لی زنانی سختیکشیده از طبقات محروم اجتماعی از روستاییان فقیر تا شهرنشینان تهیدستاند. همچنین تصویر یک جدال نسلی تمامعیار را نیز شاهد هستیم.
مین جین لی در مصاحبه پایان کتاب تأکید می کند: «ﻣﻦ در ﺗﻤﺎم زﻧﺪﮔﯽام اﻧﻮاع زنهایی ﮐﻪ در ﻣﺸﺎﻏﻞ ﭘﺴﺖ و ﻣﺘﻮﺳﻂ ﮐﺎر ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ، دوروﺑﺮم ﺑﻮدهاﻧﺪ؛ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﭘﻮل زﯾﺎدی ﻧﺪارﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺳﺎﻟﻦهای ورزﺷﯽ ﺑﺮوﻧﺪ، ﻣﻮهای ﺧﻮد را رﻧﮓ ﮐﻨﻨﺪ و... زﯾﺒﺎﯾﯽ ﻓﯿﺰﯾﮑﯽِ ﻣﺘﻌﺎرف ﺑﻪ زﻣﺎن، ﭘﻮل و ﺗﻼش ﻧﯿﺎز دارد و اﯾﻦ ﺑﺮای همه زنها ﮔﺮان اﺳﺖ، اﻣﺎ ﺑﺮای زنهای ﺑﺪون ﭘﻮل ﺑﯽرﺣﻤﺎﻧﻪ اﺳﺖ. ﺗﻤﺎم ﺗﺤﻘﯿﻖها ﺑﻪ اﯾﻦ واﻗﻌﯿﺖ اﺷﺎره ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ اﻓﺮاد ﺟﺬاب هم ﭘﻮل ﺑﯿﺸﺘﺮی ﮐﺴﺐ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ و هم ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺑﺎﻻﺗﺮی دارﻧﺪ. ﻧﯿﺎزی ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ اﯾﻦ ﯾﮏ حلقه داﺋﻤﯽ از ﻇﻠﻢ و ﺳﺘﻢ ﺟﻨﺴﯿﺘﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ زنها را ﺑﻪ ﭘﺮداﺧﺖ هزينه ﻧﮕﻬﺪاری ﻓﯿﺰﯾﮑﯽِ ﺧﻮد وادار ﻣﯽ ﮐﻨﺪ و ﺑﻌﺪ آﻧﻬﺎ را ﺑﻪﺻﻮرت ﻣﺎﻟﯽ ﻣﺠﺎزات ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﭼﻮن ﭘﻮﻟﯽ ﻧﺪارﻧﺪ ﺗﺎ ﺧﻮد را زﯾﺒﺎ ﻧﮕﺎه دارﻧﺪ.
واﻗﻌﯿﺖ اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺧﻼف آﻧﭽﻪ رﺳﺎﻧﻪها ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ، زنهای زﯾﺎدی در ﺗﺎرﯾﺦ و زﻧﺪﮔﯽ وﺟﻮد دارﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻪﻃﻮر ﻣﻌﻤﻮل ﺟﺬاب ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ وﻟﯽ ﺑﺴﯿﺎر دﻟﻨﺸﯿﻦاﻧﺪ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ ﻣﯽﺧﻮاﺳﺘﻢ در ﻣﻮرد زﻧﯽ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ ﮐﻪ در زﻣﺴﺘﺎن در ﻣﺘﺮو ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ ﯾﺎ در اﻧﺘﻈﺎر اﺗﻮﺑﻮس، درﺣﺎﻟﯽﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﮐﺖ ﻣﻨﺪرس ﺑﺮ ﺗﻦ دارد، ﯾﺎ زﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻪﻋﻨﻮان ﺻﻨﺪوﻗﺪار در ﻓﺮوﺷﮕﺎه ﮐﺎر ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. ﻣﻦ شيفته ﺟﺴﺎرت زنهاﯾﯽ هستم ﮐﻪ در ﻣﺒﺎرزات روزانه ﺧﻮد ﺑﺎ ﺻﺪاﻗﺖ و ﺑﺰرﮔﻮاری زﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ.
اﻣﺮوزه همه ﻣﺎ در ﻋﺼﺮ ﻧﺎﺑﺮاﺑﺮی ﻣﺎﻟﯽ، آﻣﻮزﺷﯽ و اﻃﻼﻋﺎﺗﯽ زﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ. آﻧﭽﻪ هر روز ﺷﺎهدﯾﻢ اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﺴﯿﺎری از ﻣﺮدم ﻋﺎدی ﺑﺎ اﯾﻤﺎن و ﺑﺨﺸﺶ ﺑﺎ ﻣﺮاﻗﺒﺖ از ﺧﺎﻧﻮاده، دوﺳﺘﺎن، همساﯾﮕﺎن و ﺟﻮاﻣﻊ ﺧﻮد، درﺣﺎﻟﯽﮐﻪ در ﺗﻼش ﺑﺮای اهداف ﻓﺮدی ﺧﻮد هستند، در ﺑﺮاﺑﺮ ﻧﻮﻣﯿﺪی از زﻧﺪﮔﯽ و ﺗﺎرﯾﺦ ﻣﻘﺎوﻣﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. ﻣﺎ ﻧﻤﯽ ﺗﻮاﻧﯿﻢ ﮐﻤﮑﯽ ﺑﮑﻨﯿﻢ اﻣﺎ ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﯿﻢ ﺑﺎ ﻋﻼﻗﻪ ﺑﻪ داﺳﺘﺎنهای ﻣﺮدﻣﯽ ﮔﻮش ﮐﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﺗﺎرﯾﺦ ﭼﻨﯿﻦ ﺑﺎ ﺑﯽﻓﮑﺮی آﻧﻬﺎ را ﻧﺎدﯾﺪه ﮔﺮﻓﺘﻪ است».
بااینهمه باید اثر خانم مین جین لی را خوشبین دانست، چراکه هرچند مصیبتها از مهاجرت و تحقیر تا جنگ و بمباران و پیروزی پول صفحات تلخ رمان را رقم می زنند، اما زنی چون سانجو همچنان پایدار است و با تمام توان برای انسانخوببودن تلاش می کند:
«ﻓﺮاﺗﺮ از دﻏﺪﻏﻪﻫﺎی روزﻣﺮه، اﻧﺪک ﻟﺤﻈﺎت ﺑﺎﺷﮑﻮه و زﯾﺒﺎﯾﯽ هم وﺟﻮد داﺷﺖ حتی در زﻧﺪﮔﯽ اﯾﻦ زن. و حتی اﮔﺮ ﮐﺴﯽ هم ﻧﺪاﻧﺪ، ﺑﺎز ﯾﮏ ﺣﻘﯿﻘﺖ اﺳﺖ. ﯾﮏ دﻟﺨﻮﺷﯽ وﺟﻮد داﺷﺖ: آﻣﻮﺧﺘﻪ ﺑﻮد ﮐﻪ اﻓﺮادی را ﮐﻪ دوﺳﺖ داری همیشه همهﺟﺎ ﺑﺎ ﺗﻮ هستند. ﮔﺎهی اوﻗﺎت ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﺴﺖ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺑﺎجه اﯾﺴﺘﮕﺎِه ﻗﻄﺎر ﯾﺎ وﯾﺘﺮﯾﻦ ﮐﺘﺎبﻓﺮوﺷﯽ ﺑﺎﯾﺴﺘﺪ و دﺳﺖ ﮐﻮﭼﮏ ﻧﻮح را وﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﭘﺴﺮبچه ﮐﻮﭼﮑﯽ ﺑﻮد اﺣﺴﺎس ﮐﻨﺪ».
بهتازگی سریال پاچینکو مجموعهٔ تلویزیونی درام کرهای به کارگردانی و تهیهکنندگی کوگونادا و جاستین چون با ایفای نقش یون یوجونگ، لی مینهو، کیم مینها و جینها تولید و پخش شده است.
پاچینکو نوشته مین جین لی با ترجمه منصوره وحدتی احمدزاده را در ۵۹۱ صفحه و با قیمت ۶۰۰۰۰۰ تومان انتشارات اختران رهسپار بازار کتاب کرده است.