نوید احمدپور - این مطلب نقدیست بر یادداشت «انتخاب سخت روزنامهنگاران» که چند روز پیش در کانال باشگاه روزنامه روزنامه نگاران ایران در تلگرام منتشر شده است.
به عنوان یک روزنامه نگاری که تاریخ این حرفه و بلوغ آن در دوره های گوناگون و ورود تکنولوژی های مختلف به صنعت را خوانده ام و خود نیز در بخشی از این تاریخ به بلوغ در این حرفه رسیده ام باید بگویم که هر تکنولوژی به نوعی باعث نه نابودی بلکه تحول و تکامل این صنعت شده است . روزنامه نگاران نیز در تمامی دوره ها نه از جایگاه انکار بلکه از موضع پذیرش یک واقعیت جدید و غیر قابل انکار و تعریف مجدد نقش روزنامه نگاری به آن نگریسته اند و این کاری است که ما باید با پدیده هوش مصنوعی انجام دهیم.
ترس و اظطرابی که در کلمات موج میزند بسیار آشنا بوده وهمه روزنامه نگاران در هر پیچ تاریخی با آن مواجه بوده اند: ترس از بیارزش شدن مهارتها، نگرانی از سقوط استانداردها و هراس از مرگِ اصالت.
این نقد که یک حمله کاملا تمام عیار به روزنامه نگاران استفاده کننده از هوش مصنوعی است با یک استعاره پنهان همراه است و آن «کالای تقلبی» است .
هوش مصنوعی یک جاعل محتوا نیست که بدون توجه به روح کلمات شروع به نوشتن جملات برای افرادی فاقد صلاحیت کند.هر چند با بخش افراد فاقد صلاحیت موافقیم اما باید در نظر داشته باشید که تا روش استفاده از هوش مصنوعی را بلد نباشید قطعا متن های تولیدی نیز با همان کیفیتی در خروجی خواهند بود که شما میگویید.
بله، افراد فاقد صلاحیت از این ابزار برای تولید محتوای سطحی و فریبنده استفاده خواهند کرد. این اتفاق جدیدی نیست. پیش از این، آنها با کپیکاری از منابع دیگر، سرقت ادبی و بازنویسیهای ناشیانه همین کار را میکردند. ابزار تغییر کرده است، اما نیت متقلبانه باقی است.
حالا باید از شما پرسید آیا یک دوربین عکاسی پیشرفته در دست یک فرد ناوارد، او را به یک عکاس خبری چیرهدست تبدیل میکند؟ خیر.
آیا یک نرمافزار تدوین حرفهای، یک شهروند عادی را به یک مستندساز تبدیل میکند؟ خیر.
بیاد داشته باشید که این ابزارها تنها تواناییهای یک فرد حرفهای را تسریع و تقویت میکنند.
هوش مصنوعی برای روزنامهنگار واقعی، یک «جاعل» نیست؛ بلکه یک «دستیار تحقیق» فوقالعاده قدرتمند است.
نقد شما بر این باور است که میتوان بهسادگی متن ماشینی را از متن انسانی تشخیص داد. شاید امروز اینطور باشد، اما فردا چطور؟ تکیه بر این فرض، ما را از پرداختن به پرسش اصلی باز میدارد. مسئله این نیست که «چه کسی متن را نوشته است؟»، بلکه این است که «این متن محصول چه فرآیند و طرز فکر و تفکری است؟»
روزنامهنگاری واقعی، آنطور که بهدرستی اشاره کردید، در «کنار هم چیدن کلمات» خلاصه نمیشود. روح روزنامهنگاری در جای دیگری است:
کنجکاوی و پرسشگری: ماشین کنجکاو نیست. او به سراغ منابع پنهان نمیرود، با یک افشاگر در کافهای دورافتاده قرار نمیگذارد و شهامت پرسیدن سؤالی که یک مقام مسئول را به چالش میکشد، ندارد.
تحقیق میدانی و مشاهده: ماشین هرگز بوی دود را در یک منطقه جنگزده حس نکرده، اشک مادری داغدیده را ندیده و در یک بایگانی غبارآلود به دنبال یک سند فراموششده نگشته است. روزنامهنگاری، روایت تجربه زیسته است، چه تجربه خودمان و چه تجربه منابعمان.
اخلاق و قضاوت انسانی: ماشین نمیتواند تصمیم بگیرد که آیا انتشار یک نام، به قیمت حفظ جان یک منبع میارزد یا نه. او درک نمیکند که چه زمانی باید سکوت کرد و چه زمانی باید فریاد زد. این قضاوت اخلاقی، قلب تپنده حرفه ماست.
تحلیل و یافتن «معنا»: کار ما صرفاً ارائه اطلاعات نیست، بلکه اتصال نقاط به یکدیگر و خلق معناست. هوش مصنوعی میتواند هزاران صفحه گزارش مالی را در چند ثانیه خلاصه کند، اما این روزنامهنگار است که با تکیه بر تجربه و شناخت زمینه، الگوی پنهان فساد را در آن گزارشها کشف میکند.
پس نقش جدید ما چیست؟
ما نباید در جایگاه مبارزه با این ابزار قرار بگیریم. این یک نبرد از پیش باخته است. در عوض، باید به «اپراتورهای هوشمند» این فناوری تبدیل شویم. روزنامهنگار آینده، کسی نیست که از هوش مصنوعی میترسد؛ کسی است که بهتر از دیگران میداند چگونه از آن برای رسیدن به حقیقت استفاده کند.
ما از هوش مصنوعی برای تحلیل کلاندادهها استفاده میکنیم تا سرنخهایی را پیدا کنیم که دیدنشان با چشم غیرمسلح ناممکن است.
ما از آن برای شکستن بنبستهای اطلاعاتی استفاده میکنیم و ساعتها مصاحبه و سند را به خلاصههایی قابل مدیریت تبدیل میکنیم تا زمان بیشتری برای کار میدانی داشته باشیم.
ما از آن برای بررسی سریع پیشینه یک موضوع استفاده میکنیم تا بتوانیم سوالات عمیقتر و دقیقتری بپرسیم.
اما نوشتن روایت نهایی، تحلیل، و دمیدن روح انسانی در کلمات، همچنان و همیشه کار ما خواهد بود. این مرز مقدس ماست.
وظیفه سردبیران و رسانهها چیست؟
کاملاً موافقیم. وظیفه سردبیران سنگینتر از همیشه است. آنها دیگر فقط دروازهبانان کیفیت متن نیستند؛ آنها باید دروازهبانان اصالت فرآیند باشند. آنها باید از روزنامهنگاران خود بپرسند: «این سرنخ را از کجا پیدا کردی؟ با چند منبع صحبت کردی؟ آیا این تحلیل صرفاً برآمده از دادههای موجود است یا حاصل تامل و تجربه توست؟»
شفافیت با مخاطب نیز، همانطور که اشاره کردید، یک اصل خدشهناپذیر است. رسانههای معتبر باید سیاستهای روشنی برای استفاده از هوش مصنوعی داشته باشند و در صورت لزوم، به مخاطب اعلام کنند که بخشی از جمعآوری دادهها به کمک ماشین انجام شده است، اما تحلیل نهایی همیشه محصول اندیشه انسانی است.
همکار گرامی، آینده روزنامهنگاری به انتخاب ما بستگی دارد، اما این انتخاب یک دوگانه ساده میان «اصالت» و «تقلب» نیست. این یک انتخاب میان «رکود» و «تکامل» است.
کسانی که امروز به لطف هوش مصنوعی خود را «روزنامهنگار» مینامند، همانهایی هستند که فردا با آمدن ابزاری جدیدتر، به سراغ آن خواهند رفت. آنها رهگذرند. اما ما که ریشه در این حرفه داریم، باقی میمانیم. وظیفه ما نه طرد فناوری، بلکه رام کردن آن در خدمت حقیقت است.
بزرگترین خطر برای روزنامهنگاری، ماشینهای هوشمند نیستند؛ بلکه روزنامهنگارانی هستند که کنجکاوی، شهامت و وجدان خود را از دست میدهند. تا زمانی که این سه اصل زنده باشند، حرفه ما نیز زنده خواهد ماند، قدرتمندتر از همیشه.
یادداشت منتشر شده کانال باشگاه روزنتمه نگاران به شرح زیر است:
انتخاب سخت روزنامهنگاران
هیچکس دوست ندارد کالای تقلبی بخرد. حتی اگر کالایی بهطور رایگان به فردی داده شود، باز هم کسی راضی نیست چیزی را دریافت کند که اصل و واقعی نباشد. ارزش هر کالا و هر اثر هنری، در اصالت آن است.
این روزها با گسترش هوش مصنوعی، نوع تازهای از تقلب رواج یافته است. مقالات و گزارشهایی بهنام روزنامهنگار یا نویسنده منتشر میشود که در حقیقت ساخته و پرداخته ماشین است نه اندیشه و تجربه انسانی. این نوشتهها در ظاهر حرفهای و پر از واژههای درست و جملهبندیهای منظماند، اما تهی از روح و نگاه انسانی هستند.
قسمت بد ماجرا این است که این تحلیلها را بعضا افرادی مینویسند که زمانی از نوشتن یک متن کوتاه عاجز بودند اما این روزها در دو روزنامه، تحلیل و گزارش به نامشان منتشر میشود.
البته تمیز دادن متنهایی که حاصل فکر و اندیشه روزنامهنگار است با متنهایی که از مغز ماشینها خارج میشود، زیاد سخت نیست و آنها که دنبال واقعیت هستند، مسیر کشف حقیقت را آموختهاند.
امیدواریم سردبیران و دبیرانی که دلشان برای روزنامهنگاری میتپد، حواسشان را بیشتر جمع کنند و آدمهای متقلب را از محیط خود دور کنند.
روزنامهنگاری فقط کنار هم چیدن کلمات یا بازنویسی اطلاعات نیست. روزنامهنگاری یعنی مشاهده، تحلیل، پرسشگری و شهامت روایت حقیقت. وقتی جای این فرایند انسانی را متنهای ماشینی بگیرد، مخاطب در نهایت با چیزی روبهرو میشود که گرچه ممکن است شبیه خبر یا تحلیل باشد، اما اصالت و عمق ندارد.
اگر این روند ادامه پیدا کند، اعتماد عمومی به رسانهها آسیب میبیند. مردم نمیخواهند صرفاً کلماتی بخوانند که الگوریتمها ساختهاند؛ آنها به دنبال صدای انسان هستند، صدایی که درد، امید، دغدغه و تجربه واقعی در آن جریان داشته باشد. همانطور که هیچکس حاضر نیست ساعت تقلبی را بهجای ساعت اصل بخرد، جامعه نیز نباید به متنهای تقلبی بهجای روزنامهنگاری واقعی راضی شود.
اکنون بیش از هر زمان دیگر، وظیفه روزنامهنگاران حفظ مرز میان اصالت و تقلب است. آنها باید نشان دهند که ارزش نوشتههایشان نه در چیدمان منظم جملهها که در حقیقتی است که روایت میکنند. رسانهها نیز لازم است شفاف باشند و به مخاطب بگویند چه چیزی کار انسان است و چه چیزی ساخته ماشین. تنها در این صورت میتوان از تخریب اعتماد جلوگیری کرد.
آینده روزنامهنگاری به انتخاب امروز ما بستگی دارد. یا به اصالت پایبند میمانیم و برای آن مبارزه میکنیم، یا میدان را به متنهای تقلبی و ماشینی میسپاریم که تنها وسیلهای برای خودنمایی افراد شکست خوردهاند.












