به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، علیرضا معزی، محمد قوچانی و محمد مهاجری در بخشی از یادداشت مشترک خود در روزنامه سازندگی نوشتند؛
در روزهای اخیر، نگاه جامعه به وزارت خارجه با ترکیبی از واقعگرایی و انتظار همراه شده است. انتظاری که نه محصول هیجان سیاسی بلکه برآمده از تجربهای طولانی و چندلایه با مسیرهای سخت مذاکره است. جایگاه عباس عراقچی در این میان بیش از آنکه محصول تغییر صحنه باشد حاصل انباشتی از تجربههایی است که مردم طی سالها از او و همکارانش دیدهاند.
در روایتهای مختلف از مذاکرات ازجمله در خاطرات ویلیام جی. برنز- دیپلماتی که نه از منظری دوستانه بلکه از جایگاه «طرف مقابل» سخن میگوید- چند نکته برجسته است. برنز میان هیاتهای ایرانی تفاوت قائل میشود: برخی مذاکرهها در بنبست میماند و راهی به پیش نمیبرد؛ برخی مذاکرهکنندگان نیت حل مسئله داشتند اما ابزار کافی در اختیارشان نبود؛ اما وقتی به عراقچی و روانچی میرسد، تصویری از دو دیپلمات ایرانی ارائه میدهد که در عین سختگیری و بدبینی محتاطانه نسبت بهطرف مقابل، در یافتن راهحلها، خلاق و منعطف بودند. آنان بهزعم او «هم متعهد و وطندوست بودند و هم در چارچوب دیپلماسی پیچیده، توان باز کردن گرهها را داشتند».
تجربه زیسته مردم از سالهای پرتنش گذشته و این نوع شهادتهای غیرقابل انکار از سوی مقاماتی چون برنز، امروز انتظاری روشن و منطقی ساخته است: اگر کسی قرار است، سیاست خارجی ایران را وارد دور تازهای کند، او باید بتواند بار این انتظار را به دوش بکشد.
بر همین مبنا چهار مطالبه اساسی را میتوان به عنوان نقشه ذهنی جامعه ترسیم کرد:
۱. معاملهگری مؤثر؛ نه صرفاً حضور در مذاکره
مردم از عراقچی انتظار دارند، ظرفیت چانهزنی که در مذاکرات پیشین نشان داده شد اکنون در مقیاسی وسیعتر و سازمانیافتهتر به کار گرفته شود. انتظار این است که مذاکره تنها به «فرآیند» تبدیل نشود و ابزار حل مساله باشد با خروجی ملموس و سنجشپذیر: کاهش هزینههای سیاست خارجی، کاهش تنشهای غیرضروری و بازگرداندن بخشی از ثبات اقتصادی که مستقیم از روابط خارجی تأثیر میگیرد. مردم به تجربه دریافتهاند که دیپلماسی مؤثر الزاماً به معنای نرم بودن نیست؛ بلکه هنر تبدیل کردن فشارها و اختلافها به فرصت مذاکره است.
۲. تحول در زبان دیپلماسی
جامعه امروز نسبت به زبان سیاست خارجی، حساستر از گذشته است. انتظار عمومی نه تغییر ادبیات بلکه شفافیت بیشتر است: بیانی که از اغراق فاصله بگیرد، از دوپهلوگویی پرهیز کند و تصویری دقیقتر از مسیر مذاکرات به مردم بدهد. تحول در زبان، بازتاب تحول در ذهنیت دیپلماسی است؛ و اگر قرار است اعتماد عمومی احیا شود، نخست باید زبان سیاست خارجی به شهروندان آرامش و پیشبینیپذیری بیشتری منتقل کند. این همان حوزهای است که مردم تصور میکنند عراقچی، با توجه به تجربهاش، توان ایجاد آن را دارد.
۳. بازسازی اعتماد عمومی
در سالهای گذشته، اعتماد اجتماعی نسبت به فرآیندهای مذاکره آسیب دیده است؛ نه فقط به دلیل نتایج یا بنبستها بلکه به دلیل ناهماهنگی روایتها و فقدان توضیح روشن درباره محدودیتها. انتظار مردم از وزیر خارجه جدید این است که تصویر شفافتری از مسیر دیپلماسی ارائه کند؛ مرز توان و اختیار دستگاه سیاست خارجی را روشن سازد؛ و فضایی برای گفتوگوی صریح با افکار عمومی ایجاد کند. گاهی حقیقت ترسناک است اما هراسانگیزتر از بیان حقیقت نامطلوب، کتمان حقیقت، دمیدن در «ابهام» و ارسال «پیامهای متناقض» است. بازسازی اعتماد دقیقاً از همین نقطه آغاز میشود.
۴. انتظار عقلانیت؛ نه انتظار معجزه
جامعه امروز واقعبینتر از همیشه است. هیچکس انتظار ندارد، سیاست خارجی در مدتی کوتاه از تمام چالشهایش عبور کند. اما یک انتظار مشترک وجود دارد: حرکت در مسیر عقلانیتر، قابل محاسبهتر و کم ریسکتر. عقلانیت در سیاست خارجی یعنی تصمیمهایی که هزینههای آن سنجیده باشد و مسیر کلی کشور از دام واکنشهای لحظهای و سیاستهای غیرقابل پیشبینی دور شود. این همان انتظاری است که مردم به درستی به توان تجربه شده عراقچی نسبت میدهند. درمجموع، انتظارات مردم از وزیر خارجه جدید نه رمانتیک است و نه فراتر از توان. آنچه جامعه میخواهد، ترکیبی است از تجربه، شفافیت، عقلانیت و توان چانهزنی؛ مجموعهای که عراقچی در سالهای گذشته، نشانههایی از آن را بروز داده است. اکنون پرسش اصلی نه درباره امکان این مسیر که درباره نحوه سازماندهی آن در سطح وزارت خارجه است.
این لحظه برای سیاست خارجی ایران، بزنگاهی است برای بازتعریف نقش و تصویر خود؛ نقشی که با کارآمدی و توان حل مساله سنجیده شود و تصویری که در تکاپو و تمنای بهبود کیفیت زندگی، تأمین منافع ملت ایران و پیشبینیپذیر کردن آینده ایران دیده شود.
هفتم. گرچه هر کس پرونده هستهای ایران را به ساحل آرامش برساند، درخور عنایت ملت ایران است اما به نظر میرسد که سیدعباس عراقچی، انگیزهای برای دوختن کلاهی از این نمد برای خود ندارد. این نکته را میتوان از حجب سیاسی و پرهیز او از نزدیکی به جناحهای سیاسی فهمید که موجب اعتماد نظام هم شده است. چراکه شرایط کشور چنان خطیر است که پروراندن چنین خیالات خامی دور از فتوت و فتانت است.
با وجود این بدونشک دعای ملت ایران بدرقه راه سیاستمداری خواهد بود که ایران را از این دوگانه «نه صلح، نه جنگ» عبور دهد و این کم توفیقی نیست. به شرط آنکه همه از این دوگانههای «راست و چپ»، «اصولگرا و اصلاحطلب» و «حاکمیت و دولت» عبور کنیم و فقط به یک دیپلماسی ملی فکر کنیم. باید از سیاست داخلی به سیاست خارجی بازگردیم …
29215









