به گزارش خبرنگار مهر، تاریخ انقلاب اسلامی با تأثر از کنشگریهای پیامبرگونه زن مسلمان ایرانی، توانست موضع تهاجمی ملت ایران در برابر تسلط قوای طاغوتی شرق و غرب را مستحکمتر و پایدارتر از هر زمانی شکوفا کند.
زن مسلمان ایران در پرتو طلیعه انقلاب اسلامی دارای کنشگری اجتماعی و گفتمان رسمی زنده و پویایی است که در عرصه انجام تکلیف جهادی خود بروز و ظهوری خلاقانه و نوآورانه دارد مصداق این خلق بدیل زنانه خانم مرضیه حدیدچی دباغ است.
رویداد «دباغ؛ واقعیت زن مجاهد مسلمان» توسط دبیرخانه زن مجاهد مسلمان و به همت دفتر مطالعات جنسیت و جامعه با هدف بازشناسی گفتمان انقلاب اسلامی از دریچه مواجهه با واقعه خانم مرضیه حدیدچی دباغ و شناخت روایات غیر رایج حول محور روابط دوسویه این شخصیت والای جهادی با قوای سیاسی و اجتماعی جامعه ایران، برگزار شد.
مهدی تکلو، مدیر دفتر مطالعات جنسیت و جامعه، در این رویداد در تبیین جایگاه مرضیه دباغ و نسبت این تجربه با الگوی ولایت و نقش زن در اندیشه انقلاب اسلامی، تأکید کرد: مسئله اصلی در بررسی شخصیت دباغ نه «او که بود و چه کرد»، بلکه «دیگران با او چگونه رفتار کردند» است. به گفته او، دو تجربه متفاوت در مواجهه با دباغ وجود دارد: نخست، تجربه عملی جمهوری اسلامی و نهادهای آن، و دیگر، تجربهای که در سطح امام خمینی (ره) و رهبر انقلاب شکل گرفته است. تکلو این دو تجربه را قابل مقایسه و تحلیل در یک چارچوب نظری واحد نمیداند.
وی تجربه عمومی جامعه و ساختارهای جمهوری اسلامی در برخورد با زنانی همچون دباغ را در یک کلمه خلاصه میکند: «بیمهری». تکلو گفت: بخش بزرگی از این بیمهری، ناشی از ناتوانی دستگاه نظری و فکری نهادهای رسمی در فهم موقعیت زنانی چون دباغ بوده است. به بیان او، دستگاه نظری رایج درباره زن چنان محدود بود که امکان درک شخصیت و جایگاه دباغ در آن نمیگنجید. در مقابل، سبک تعامل امام خمینی (ره) و رهبر انقلاب با مرحومه دباغ، واجد یک چارچوب الهیاتی ویژه و قابل تحلیل است.
تکلو تصریح کرد: در برخی مقاطع، حتی از سوی نیروهای انقلابی این انتظار وجود داشت که ایکاش امام و رهبری تا این اندازه بر شخصیت و نقش خانم دباغ تأکید نمیکردند؛ زیرا این تأکیدها برای برخی جریانهای فعال در حوزه زنان ایجاد چالش میکرد. وی توضیح داد که برخی نیروها معتقد بودند با برجسته شدن دباغ، «زنان دیگر ممکن است بخواهند شبیه او شوند» و این امر میتواند به نظر آنان به «ابهام در نقشهای خانوادگی یا مادری» بینجامد. با این حال، به گفته او، این پرسش وجود دارد که چگونه و در چه سازوکار فکری، رهبران انقلاب بر شخصیت دباغ تأکید کردهاند و چرا این تأکید در سالهای اخیر نیز تکرار شده است.
مدیر دفتر مطالعات جنسیت و جامعه در ادامه بیان کرد: برای فهم رفتار امام و رهبر انقلاب، باید چارچوبی الهیاتی در نسبت میان «زن، مرد و نهاد ولایت» صورتبندی شود. بر اساس این چارچوب، در حرکت تاریخی انسان و بر پایه منطق زوجیت، هر یک از نیروهای زنانه و مردانه تکالیف و نقشهای مشخصی دارند و در کنار آنها، «نهاد ولایت» بهعنوان بازیگر سوم وارد میشود. تکلو گفت: در این منطق، نهاد ولایت زن را «واسطه فیض» میبیند؛ موجودی که توانایی حمل حقیقت و تفصیل آن در جامعه را دارد. از اینرو، ولایت برای جاری ساختن حقیقت در تاریخ، نیازمند زن بهعنوان «مفسر حقیقت» است. به همین دلیل، امام یا ولی الهی همواره دو دعوت همزمان دارد: دعوت عام برای قیام عمومی جامعه و دعوت خاص برای احیای نیروی زنانه و رسمیتبخشی به نقش زن در جامعه.
تکلو توضیح داد: در هر دورهای که زن تضعیف شده، جریان نبوی نیز تضعیف شده است. اما در مقابل، هر گاه جریان انبیا قدرت یافته، نخستین اقدام آن اصلاح موقعیت زن بوده است؛ همانگونه که پیامبر اکرم (ص) در مقابله با پدیده زندهبهگور کردن دختران رفتار کرد. او همچنین یادآور شد که امام خمینی (ره) در برابر دیدگاههای متحجرانهای که خواهان حذف زن از مقدرات جامعه بودند، با صراحت ایستاد و آن تفکر را گونهای دیگر از زندهبهگور کردن زن دانست.
تکلو همچنین گفت: پروژهای که از سوی امام و نهاد ولایت نسبت به زن دنبال شده، پروژهای برای «به رسمیت شناختن اراده زن و جاری ساختن آن در جامعه» است. وی در ادامه تأکید کرد که ماجرای مرضیه دباغ واجد اختصاصات ویژهای است و نقش امام و رهبری در برجسته کردن او معنایی فراتر از تکریم یک شخصیت فردی دارد. وی بیان کرد: در تحلیل رابطه امام و رهبر انقلاب با دباغ، باید توجه داشت که خداوند در تاریخ نیز گاه از طریق نمونههایی خلاف انتظار کلیشهها را میشکند؛ همانگونه که در ماجرای حضرت مریم (س) و مفهوم کوثر مشاهده میشود.
وی در ادامه میافزاید: شما کسانی هستید که اراده زن را به رسمیت نمیشناسید و او را در چارچوبهای محدود میبینید. خداوند اما خانم دباغ را میآورد که بیرون از تمام پیشفرضهای ذهنی است. دباغ در حقیقت تبر امام برای شکستن بتهای مربوط به زن بود.» امام با اعتماد حداکثری به دباغ حتی در عرصههای نظامی، قصد داشت نشان دهد که زن میتواند در بالاترین سطح جهادی حاضر شود و این امر باید باب آزادی حقیقی زن را باز کند.
وی اظهار کرد: امروز، برخی زنان جهادگر و فعال که خود از الگوهای شناخته شده انقلاب محسوب میشوند با انواع فشارها و محدودیتها مواجهاند. در حالیکه به جای فراهمسازی زیرساختهای حضور آنان، نوعی وسواس، هشدار و عذاب وجدان بر آنان تحمیل میشود. به گفته تکلو، «در طرح ولایت، زن باید بتواند اراده کند و جامعه او را تکریم کند؛ این معنای زن شکوفا و زن جهادگر است.»
وی در ادامه یادآور شد که حتی در مواجهه با شخصیتهایی مانند حضرت معصومه (س) نیز نوعی تردید و احتیاط نابجا بروز یافته است؛ زیرا برخی نگران تأثیر این الگو بر تصمیمات زنان هستند. تکلو این وضعیت را ناشی از کلیشههایی میداند که اراده زن و تنوع موقعیتهای زنانه را به رسمیت نمیشناسد.
مهدی تکلو در پایان تأکید کرد که ماجرای دباغ میتوانست زمینهساز تغییر پارادایم در مواجهه با زن باشد، و امام و رهبر انقلاب با برجسته کردن او قصد داشتند این تغییر را رقم بزنند. اما به گفته او، «ما این فرصت را درک نکردیم، دچار تردید شدیم و از ظرفیت رویکرد امام و رهبری بهدرستی بهره نبردیم.»












