به گزارش خبرنگار مهر، چهاردهمین نشست از سلسله جلسات نقد کتاب مجازی، به همت انجمن ادبی «هزارداستان» و با همکاری انتشارات «کتابستان معرفت» برگزار شد. در این نشست که بهصورت آنلاین و از طریق بستر گوگلمیت برپا شد، کتاب «فادیا» مورد نقد و بررسی قرار گرفت. حدیث افخمی، نویسنده اثر، به همراه محبوبزاده و فائزه حسینخانی بهعنوان منتقدان و مسعود آذرباد در جایگاه مجریکارشناس در این برنامه حضور داشتند.
محبوبزاده، منتقد ادبی، در نشست بررسی کتاب علمی تخیلی «فادیا» نوشته حدیث افخمی، به تشریح کامل ویژگیها، نقاط قوت و چالشهای این اثر پرداخت. او در ابتدای سخنان خود بیان کرد: «یکی از کارهای نویسنده علمی تخیلی این است که یک آینده را رویاپردازی کند؛ آیندهای که دوست دارد جامعه و جهانی که در آن زندگی میکنیم به آن نقطه برسد. این خیلی اتفاق مثبتی است و ویژگی خوب کتاب «فادیا» هم همین است. متأسفانه برخی مخاطبان که تجربه یا تمایل لازم برای تصور چنین آیندهای را نداشتند، این را به عنوان نقطه ضعف در نظر گرفتهاند، اما به نظر من، این اتفاقاً یکی از نقاط قوت کتاب است که توانسته چنین مسئلهای را مطرح کند.
محبوبزاده درباره نمادهای علمی تخیلی کتاب توضیح داد: ما غالباً المانهای علمی تخیلی را در فناوریها و گجتهایی که شخصیتها استفاده میکنند میبینیم. البته بسته به خود کتاب هم ممکن است برخی آثار اصلاً سراغ چنین جزئیاتی نروند، اما «فادیا» توانسته حداقلهای لازم برای ژانر علمی تخیلی را در دل داستان داشته باشد و از فناوریها و اسامی آنها به گونهای استفاده کند که جهان داستان برای مخاطب قابل باور باشد. وقتی با چنین جهانی مواجه میشویم، قرار نیست جهان کاملاً غیرقابل دستیابی باشد؛ این یک کار فانتزی یا خیالی نیست، بلکه تلاشی است برای پیشبینی جامعه و آدمها در ۲۰ تا ۲۵ سال آینده. در اینجا ترکیبی از رویاپردازی و باورپذیری لازم است و به نظر من «فادیا» توانسته این ترکیب را به خوبی در دل خود حفظ کند.
او ادامه داد: در کتاب فناوریها و گجتهایی را میبینیم که به اندازه زمان خود پیشرفت دارند؛ از اتاقها و مقرهای شخصیتها گرفته تا مکانهایی که برای تمرین مبارزه دارند. روشهای ارتباطی بین شخصیتها هم این جهانسازی را تقویت میکند. این موارد هم مخاطب را در فضای داستان غرق میکند و هم رویاپردازی را باورپذیر میسازد، یعنی چیزی که اکنون در دسترس ما نیست، اما به شکل واقعی تصور شده است.
محبوبزاده درباره جلد اول کتاب گفت: جلد اول، سیر روایی منسجم و خوبی داشت و همه چیز سر جای خودش بود. این اثر بهعنوان کار اول نویسنده، توانسته تعادل خوبی بین رویاپردازی و واقعگرایی برقرار کند. فناوریها، گجتها و جهانسازی باعث شده خواننده بتواند به خوبی وارد فضای داستان شود.
وی در ادامه به بررسی جلد دوم پرداخت: در جلد دوم، نویسنده تصمیم گرفته تمرکز بیشتری روی مسئله نفوذ داشته باشد. با توجه به دغدغههای فعلی سیاسی و اجتماعی، این تمرکز کاملاً منطقی و ارزشمند است. با این تصمیم، تغییراتی در محتوا ایجاد شده و فرصتهای جدیدی برای شخصیتها فراهم شده است، به ویژه شهاب که قدرتش را از دست میدهد. این اتفاق باعث ایجاد درگیریهای درونی شخصیت و تعاملات پیچیده او با دیگر شخصیتها شده و فرصتهای خوبی برای توسعه محتوا فراهم کرده است.
محبوب زاده درباره تأثیر این تغییر بر فرم داستان توضیح داد: با وجود مزیتهای محتوایی، این تغییر ضربهای به فرم داستان زده است. بار ژانری علمی تخیلی که در جلد اول روی شهاب و قدرتهایش بوده، در جلد دوم کاهش پیدا کرده و تمرکز اصلی داستان به درگیریهای ذهنی و شکها و تردیدهای شخصیت منتقل شده است. این بخشها لازم است، اما در جلد دوم بیش از حد پررنگ شده و بخش زیادی از داستان را به خود اختصاص داده است.
او درباره تعلیق و غافلگیری جلد دوم گفت: تعلیق در دو سوم ابتدایی جلد دوم قابل قبول است، اما غافلگیری نهایی که نتیجه این تعلیق را نشان میدهد، هم از نظر باورپذیری و هم از نظر فرم، چندان رضایتبخش نیست. این مسئله، به ویژه با توجه به اهمیت محور نفوذ در داستان، میتواند رضایت مخاطب را کاهش دهد.
محبوبزاده درباره تأثیر جلد اول بر جلد دوم بیان کرد: اتفاقی که در جلد دوم میافتد، یعنی از دست رفتن قدرت شهاب، محصول اتفاقات جلد اول است. شهاب در جلد اول قدرتی را به دست آورده و تلاش میکند آن را تقویت کند، اما در جلد دوم این قدرت از دست میرود.
این تصمیم، از جهت محتوایی فرصتهای بسیاری ایجاد کرده و نویسنده توانسته از آن برای پرداخت درگیریهای درونی شخصیت و روابط او با دیگران استفاده کند، اما به فرم داستان ضربه زده و ژانر علمی تخیلی داستان تا حد زیادی کاهش یافته است. ما در جلد دوم صرفاً تکنولوژیهای فرعی داریم که دیگر بار اصلی ژانر را به دوش نمیکشند.
او افزود: داستان در جلد دوم بیشتر حول درگیریهای ذهنی شهاب میچرخد؛ شکها، تردیدها و سوالاتی مانند «کی دوست من است؟ کی دشمن من است؟ من باید چه کنم؟» اینها بخش لازم داستان هستند، اما بیش از حد برجسته شده و بخش زیادی از داستان را به خود اختصاص دادهاند.
محبوبزاده در جمعبندی اظهار داشت: جلد اول کتاب «فادیا» تجربه موفقی در ژانر علمی تخیلی ارائه کرده است و توانسته تعادل خوبی بین رویاپردازی و باورپذیری ایجاد کند. جلد دوم با تمرکز روی نفوذ و درگیریهای درونی شخصیتها، محتوای غنی و فرصتهای تازهای برای بررسی مسائل اجتماعی و انسانی ارائه میدهد، اما تغییر فرم و کاهش بار ژانری داستان ممکن است تجربه خواندن را برای برخی مخاطبان متفاوت کند. با این حال، هر دو جلد توانستهاند مخاطب را با جهان داستان همراه کنند و فرصتهایی برای پرداخت به آیندهنگری، فناوری و مسائل اجتماعی فراهم آوردهاند.
نوجوانان با جهان داستان علمیتخیلی «فادیا» همزادپنداری میکنند
فائزه حسینخانی، منتقد ادبی، به تحلیل کامل جلدهای مختلف این مجموعه پرداخت و درباره تعامل نوجوانان با جهان داستان، فناوریها و جزئیات روایت سخن گفت. او در ابتدای سخنان خود بیان کرد: به نظرم نوجوانها میتوانند با شخصیتهای داستان کنار بیایند؛ هم با نوجوان بزرگواری که کتاب را میخواند و مدیریت زمان میکند و هم با خود من که وقتی داشتم کتاب را میخواندم، متوجه شدم برخلاف بسیاری از کتابهای نوجوانان معروف، شاید نتوانم تصور دقیقی از برخی المانها داشته باشم، دنیا دیگر آنقدر عجیب و غریب نیست و تصویر کلی از ماجرا ایجاد شده است؛ ممکن است جزئیات را کودکان نتوانند توضیح دهند، اما تصویر کلی قابل درک است.
او افزود: خود تحقیری و تخیلات عجیب شخصیتها همیشه سوالبرانگیز است؛ آیا ما میتوانیم تصور کنیم چنین کارهایی برای چند هزار سال بعد انجام شود؟ تخیلات شخصیتها مانند همه جا در روند اتفاقات داستان نقش دارد. نمونههایی که مشخص کردهام، پررنگ هستند. تغییراتی که در تونلها و مکانها رخ داده، بخشی از واقعیت است؛ مقاومت سالهاست با مسئله تونلها درگیر است و آنها توانستهاند با واقعیت این موضوع را به شکل تونلهای بزرگتر و درگاههای مختلف جهانی تبدیل کنند. مخاطب پیشزمینه دارد و به راحتی با این دنیا همراه میشود. به عبارت دیگر، مخاطب نمیماند که ناگهان با چیزی کاملاً ناآشنا مواجه شود.
حسینخانی درباره تاثیر پیشزمینههای واقعی گفت: استفاده از برخی نقلقولهای بزرگان و اشاره به جوانان مذهبی باعث میشود مخاطب با داستان همراه شود. مسائل مرتبط با لباسها و اسلحههای نیروهای ما نیز از آنجا که سالها مستند پخش شده، برای نوجوان قابل پذیرش است. تنها بخشی که برای من قابل هضم نبود، زیرزمینها و فضاهای زیر صحرا بود. با این حال، چون ما شهر زیرزمینی داریم، قابل پذیرش است که مقر زیرزمینی هم داشته باشیم.
او درباره تجربه خود از شروع جلد دوم اظهار کرد: همین که جلد دوم را شروع کردم، از همان قسمت اول که شبیه خواب بود یا بعداً متوجه شدیم خاطره است، کاملاً با شخصیت همراه شدم. دلیل اصلی این همراهی این بود که کسی در چنین شرایطی توصیف حالش را کرده بود؛ فردی زیر سکوی ایستاده بود و آسیب دیده بود. جزئیات دقیق و واقعی بودن توصیف، حس و حال داستان را منتقل میکرد.
او درباره تفاوت جلد اول و دوم گفت: در جلد دوم، با وجود سرعت اتفاقات، ۲۵ صفحه اول مشابه جلد اول است، اما لحن متفاوتی دارد و تغییرات اولیه برای من کمی اذیتکننده بود. در جلد اول، اتفاقات پشت سر هم رخ میداد و باعث افزایش هیجان و درگیریهای روانی میشد؛ ضربان قلب مخاطب بالا میرفت و لحظهای نفست حبس میشد. در بعضی جاها گیجکننده بود و پاسخ سوالات شخصیتها کامل داده نمیشد، اما این روند جذاب بود. در جلد دوم، شکاکیت و تردید شخصیتها بیشتر دیده میشود که طبیعیتر و واقعیتر است. این تفاوت مشخص است؛ حس میکنم انگار آدم دیگری جلد دوم را نوشته است، یا نویسنده تغییر کرده و قصد داشته لحن متفاوتی ایجاد کند.
او افزود: بازگشت به مسئله نفوذ در جلد دوم بسیار خوب است. این بحران مهم باعث میشود نوجوانان همزادپنداری کنند و با داستان ارتباط برقرار کنند. اگرچه سرعت اتفاقات نسبت به جلد اول پایینتر است، اما اهمیت محتوا قابل درک است و نوجوان میتواند با آن همراه شود.
حسینخانی درباره فناوریها و شگفتیهای داستان گفت: جلد اول سرشار از شگفتی و فناوریهای جدید بود؛ حتی جشنها و رفتارهای خانوادگی به شکل نوآورانه و جذاب توصیف شده بود، مثل جشن غدیر یا جشن سعید قربان و تعامل رباتها با گلدانها. در جلد دوم، با وجود سرعت بالا، چیز جدید زیادی اضافه نشده است. انتظار داشتیم شهاب که حالا میتواند در شهر تنها زندگی کند، با فناوریها و امکانات بیشتری مواجه شود، اما این بخش محدودتر ارائه شده است.












