به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، روحالله خالقی، موسیقیدان چندبُعدی و خالق ماندگارترین سرود ملیـ میهنی ایران، همچنان شصت سال پس از درگذشتش الهامبخش نسلهای موسیقیدان است؛ هنرمندی که از دل مکتب وزیری برخاست، هنرستان موسیقی ملی را بنیان گذاشت، در پژوهش و آموزش بیبدیل ماند و با «ای ایران» وجدان جمعی ایرانیان را شکل داد.
چند سالیست جایزه آهنگسازی روحالله خالقی به همت محمدرضا عزیزی پایهگذاری شده است و امسال نیز در ۲۱ آبانماه همزمان با شصتمین سالگرد درگذشت این مرد بزرگ موسیقی، در تالار رودکی به سومین دوره خود پایان داد. از این رو در نشستی با حضور محمدرضا عزیزی (آهنگساز، نوازنده تار و سهتار و دبیر جشنواره آهنگسازی خالقی) و دو تن از اعضای هیئت داوران این جشنواره کیوان ساکت (نوازنده، مدرس) و میرعلیرضا میرعلینقی (پژوهشگر و مورخ موسیقی ایرانی) درباره جشنواره و همچنین زندگی و آثار روحالله خالقی به گفتوگو نشستیم.
در بخشی از این نشست، میرعلیرضا میرعلینقی در مورد روحالله خالقی چنین گفت: «نکته شگفتآور دیگر در مورد خالقی در کنار بسیاری نکتههای شگفتآور، این که؛ هیچ اندیشه و هیچ واقعه مهمِ کوچک یا بزرگی در حوزه موسیقی نبوده که او در موردش ننوشته باشد. نوشتههای خالقی آنقدر بسیار بود که میتوانم بگویم «ای ایران» که به همت دخترشان، گلنوش خالقی منتشر شد، کتاب کاملی نیست. ضمن این که کاملتر از آن، نزد من است که سی سال است میخواهم منتشرش کنم اما نمیدانم چرا نمیشود. روحالله خالقی مقدار زیادی قلماندازی برای اینطرف و آنطرف، برای اینجا و آنجا دارد. به گونهای که از هیچ واقعهای در زمینه موسیقی بدون حساسیت و مسئولیت نگذشته است. نمونه دیگر این حساسیت و احساس مسئولیت را وقتی میبینیم که از منزل استاد محمدعلی گلشن ابراهیمی ریلهایی به رادیو آمد. خالقی پای تکتک اینها نشست و گوش داد، و گفت اینجا را اینطور بکنید و آنجا را آنطور. یعنی از کنار هیچ چیز با بیتفاوتی و بیمسئولیتی نمیگذشت.»
او ادامه داد: «همینجا باید اشاره کنم که من یک نفرم، اما اگر چندین و چند نفر باشیم و بگردیم، غیر از اسنادی که اوایل انقلاب از بین رفت، باز هم نوشتههای بسیاری از خالقی پیدا خواهیم کرد. نوشتههایی که او، به عقیده من، با آنها تمام بیدانشی و بیمسئولیتی دوره خود را جبران کرد. برای همین است که در عکسهای پنجاهوخردهای سالگیاش، یک مرد شکسته و فرتوت را میبینید. بخشی از این، به خاطر فشار کار بود و بخش دیگرش به خاطر ناملایمتیهایی که دید. مثلا از سوی تودهایهایی که پرویز محمود سمبلشان بود یا کسانی که معتقد بودند موسیقی ایرانی بیارزش است و باید از بین برود یا آنهایی که خالقی سد راهشان بودند و نمیگذاشت از کارهای مبتذلشان سود ببرند. همینها بود که موجب شد در نامهای بنویسند آقای خالقی صلاحیت اظهار نظر در مورد موسیقی را ندارد! اینها همه زهر بود، سم بود، تیرهایی بود که بر جان این مرد حساس نشست. بعد هم این که کارشکنی جزو لاینفک جامعه ماست که اتفاقا در دوره او بیشتر هم بود.»
متن کامل این کافهخبر را اینجا بخوانید.
۲۴۲۲۴۲











