احساس آزادی، خطرناک‌ترین بی‌آزادی است/حامیان اسرائیل گوش خود را می‌بندند

تابناک شنبه 01 آذر 1404 - 14:15
اسلاوی ژیژک در کنفرانس بین‌المللی «آینده جهان و مسائل نوین فلسفی» گفت: خطرناک‌ترین نوع بی‌آزادی آن است که انسان احساس کند آزاد است، درحالی‌که تحت سلطه سازوکارهای ایدئولوژیک قرار دارد.

احساس آزادی، خطرناک‌ترین بی‌آزادی است/حامیان اسرائیل گوش خود را می‌بندند

به گزارش خبرنگار فرهنگی تابناک، کنفرانس بین‌المللی «آینده جهان و مسائل نوین فلسفی» به مناسبت روز جهانی فلسفه با سخنرانی جمعی از متفکران معاصر جهان توسط دانشگاه تبریز و رایزنی فرهنگی ایران در اتریش (خانه حکمت ایرانیان در وین) برگزار شد.

اسلاوی ژیژک فیلسوف، نظریه‌پرداز و منتقد فرهنگی اسلوونیایی، سخنرانی خود را با عنوان «امروز برای بقا به‌عنوان انسان، به فلسفه نیاز داریم» ارائه کرد و با اشاره به نظر آلن بدیو گفت: رسالت دیرینه فلسفه، از زمان سقراط، «بیگانه‌سازی انسان از نظم مسلط» بوده است؛ یعنی افشای سازوکارهایی که آزادی را تنها در ظاهر به ما می‌نمایانند، در حالی که در عمق، ما را در آزمایشگاهی از کنترل نامرئی نگاه می‌دارند.

وی افزود: خطرناک‌ترین نوع بی‌آزادی آن است که انسان احساس کند آزاد است، درحالی‌که تحت سلطه سازوکارهای ایدئولوژیک قرار دارد.

این‌فیلسوف اسلوونیایی با اشاره به بحران فکری جهان معاصر گفت: بسیاری از مفاهیمی که امروز در سیاست و رسانه‌ها به‌کار می‌روند—از آزادی و برابری گرفته تا حقوق بشر، عدالت و همبستگی—معنای اصیل خود را از دست داده و به کلیشه‌های بی‌محتوا تبدیل شده‌اند. جامعه جهانی برای عبور از بحران‌های محیط‌ زیستی، فناوری‌های نو و هوش مصنوعی، نیازمند احیای سنت «پرسش سقراطی» است: اینکه از خود بپرسیم دقیقاً منظورمان از انسان، تفکر، طبیعت یا آزادی چیست؟

ژیژک با مقایسه سنت سقراطی و نگاه کنفوسیوسی گفت: فلسفه اصیل باید «در زبان علیه زبان» بیندیشد؛ یعنی قواعد تثبیت‌شده واژگان را بشکند و اجازه ندهد زبان، اندیشه را زندانی کند. ژیژک با مثال‌هایی از دموکریتوس و لکان نشان داد که تفکر ناب گاه نیازمند ساختن واژگان نو و عبور از محدودیت‌های زبان عادی است. این‌روزها بسیاری از حامیان سیاست‌های اسرائیل، در برابر شواهد آشکار جنایت و رنج انسانی، عملاً گوش خود را می‌بندند و هر نقدی را به «دروغ ضدیهودی» تقلیل می‌دهند. این رویکرد، نمونه‌ای نگران‌کننده از تبدیل عدالت به «منافع قدرتمند» است.

وی در پایان سخنانش گفت: فلسفه تنها یک رشته دانشگاهی نیست؛ آخرین سپر دفاعی ما برای حفظ انسانیت است. بدون آن، عدالت به سودجویی قدرت‌ها تقلیل می‌یابد و چیزی از معنای “انسان بودن” باقی نخواهد ماند.

در ادامه این‌برنامه، فرانک رودا فیلسوف اسکاتلندی، مخاطبان را به مواجهه‌ای عمیق و جسورانه با بنیادهای وجود انسانی و پیچیدگی‌های جهان معاصر فراخواند و با اشاره به فجایع قرن بیستم و فقدان جایگزین‌های سیاسی مؤثر برای نظام‌های سرمایه‌داری جهانی، گفت: اکنون بیش از هر زمان دیگری، نیازمند شجاعتی هستیم که بتواند انسان را در برابر اضطراب بنیادین زندگی هدایت کند و فلسفه را از حاشیه به متن زندگی بازگرداند. این شجاعت فراتر از مقابله با ترس‌های روزمره است؛ زیرا ترس همواره به یک شیء مشخص مربوط است، اما اضطراب فاقد چنین شیءی است و انسان را با بی‌اساسی تجربه‌ها، فقدان معنا و خلأ بنیادین هستی مواجه می‌کند.

وی به اهمیت «شجاعت فلسفی» پرداخت و افزود: فلسفه، تنها با ایجاد شجاعت فکری و تشویق به مواجهه با اضطراب، می‌تواند انسان را قادر سازد تا در جهان پیچیده و پرچالش امروز، آزادی، خلاقیت و معنای انسانی را حفظ کند.

جرمی شیرمور فیلسوف استرالیایی، به عنوان سومین سخنران این‌همایش، به بررسی عمیق آموزه‌های فلسفه علم و نقد رویکرد تحلیلی در فلسفه پرداخت و توجه مخاطبان را به اهمیت عقلانیت انتقادی و گفت‌وگوی چندصدایی جلب کرد. 

وی گفت: در نگاه پوپر، انسان با مسائلی مواجه است که ناشی از تضاد میان انتظارها و واقعیت‌های عینی جهان است. تلاش برای حقیقت همواره با خطاپذیری همراه است و تجربه‌های شخصی و احساسات اطمینان فردی به خودی خود ارزش معرفتی ندارند. بنابراین، آنچه اهمیت دارد، بررسی انتقادی ادعاهای افراد در مواجهه با آزمون‌های تجربی و پذیرش موقت آن‌ها در صورت عبور از نقد همگانی است. فلسفه نباید به جستجوی واحدهای تحلیلی «بی‌طرف» محدود شود، بلکه باید با آگاهی از محدودیت‌های خود و پذیرش ضرورت بازبینی و اصلاح مداوم، نقش خود را در هدایت علم و فهم جهان ایفا کند.

سخنران بعدی، دونالد گیلیز فیلسوف انگلیسی علم و فناوری بود که با تحلیل انقلاب هوش مصنوعی از سال ۲۰۱۲ تا ظهور ChatGPT در نوامبر ۲۰۲۲، توجه مخاطبان را به پیامدهای اخلاقی و اجتماعی این فناوری جلب کرد و گفت: شبکه‌های عصبی پیشرفته و یادگیری عمیق، طی دهه اخیر کاربردهای گسترده‌ای در صنعت، تجارت و حتی زندگی روزمره پیدا کرده‌اند، اما بسیاری از این کاربردها، به ویژه در زمینه تبلیغات هدفمند، از نظر اخلاقی مورد انتقاد قرار گرفته‌اند. به گفته او، فلسفه هوش مصنوعی امروز نمی‌تواند بدون بررسی اخلاق این کاربردها کامل باشد.

گیلیز با برجسته کردن چالش‌های اخلاقی و اجتماعی ناشی از انقلاب هوش مصنوعی، از جمله جمع‌آوری و استفاده تجاری از داده‌های شخصی، مخاطبان را به تفکر عمیق درباره محدودیت‌ها و مسئولیت‌های فناوری در زندگی روزمره و آینده جامعه فراخواند و زمینه‌ای برای بحث‌های جدی درباره حقوق دیجیتال و تدوین استانداردهای اخلاقی فراهم کرد.

در ادامه محمد اصغری استاد فلسفه دانشگاه تبریز ایران، به اهمیت گفت‌وگوی میان فلسفه‌های شرق و غرب برای درک تحولات بی‌سابقه جهان امروز پرداخت و گفت: فلسفه شرق با تکیه بر شهود، معنویت و تجربه‌های عرفانی، و فلسفه غرب با تمرکز بر علم، عقلانیت و روش‌های تجربی، هر یک ابزارهایی ارزشمند در تحلیل جهان ارائه می‌دهند. اما در دنیای امروز، این دو نیازمند گفت‌وگو و تبادل فعال‌اند تا بتوانند مسائل جهانی را از دریچه‌ای جامع و بین‌رشته‌ای بررسی کنند. 

وی سخنرانی خود را با تأکید بر ضرورت ایجاد فضایی برای بازاندیشی فلسفی در سطح جهانی به پایان رساند و گفت: هیچ کس نمی‌تواند به تنهایی نسخه کامل حقیقت را ارائه دهد؛ تنها از طریق گفت‌وگوی فلسفی میان اندیشمندان می‌توان به آینده‌ای انسانی و معنادار دست یافت.

رضا غلامی رایزن فرهنگی ایران در اتریش هم در بخشی از این‌نشست از وضعیت فعلی فلسفه انتقاد کرد و گفت: این رشته علمی در «انزوای آکادمیک» گرفتار مانده و با غرق‌شدن در صنعت مقاله‌نویسی، از جامعه و مسائل واقعی انسان فاصله گرفته است. فلسفه نمی‌تواند تماشاگر باشد. فلسفه باید در دل جامعه حضور داشته باشد و برای هدایت انسان در بحران‌های آینده نقش ایفا کند. در غیر این صورت، به حرفه‌ای بی‌اثر تبدیل می‌شود.

وی افزود: احیای نقش فلسفه در حل مسائل جهانی، هدفی است که در دهه‌های اخیر به شدت کمرنگ شده و نیاز به تلاش‌های جدی دارد. برای ورود دوباره فلسفه به حضور غیر تشریفاتی عرصه عمومی، فیلسوفان به آزادی بیان واقعی نیاز دارند؛ آزادی‌ای که در بسیاری از نقاط جهان تحت فشار دولت‌ها، شرکت‌های بزرگ و ساختارهای قدرت قرار دارد. او هشدار داد که «وقتی فیلسوف از آزادی محروم شود، فلسفه در خدمت قدرت‌ها قرار می‌گیرد و از قلب مردم می‌میرد.

رایزن فرهنگی ایران در اتریش، هوش مصنوعی را «متغیری تعیین‌کننده در سرنوشت بشر» خواند و گفت: این فناوری می‌تواند توان انسان برای تحلیل، خلاقیت و نگاه کلان را تضعیف کند. بحران کار هم یکی از بزرگ‌ترین بحران‌های وجودی آینده است و حذف گسترده انسان از عرصه اشتغال تنها یک مشکل اقتصادی نیست، بلکه چیزی را تهدید می‌کند که هسته معنای زندگی انسان است. این‌روزها فرهنگ خلاق در برابر تجاری‌سازی و تولید انبوه الگوریتمی در معرض فروپاشی قرار دارد. 

غلامی گفت: علوم تجربی نمی‌توانند جای فلسفه را بگیرند. علم تنها درباره کارکردها و قوانین جزئی اشیاء سخن می‌گوید، اما فلسفه باید به سؤالات بنیادی پاسخ دهد: «چه کاری درست است؟» و «چه کاری باید انجام داد؟» علوم انسانی و اجتماعی بدون فلسفه به «ابزارهایی تهی» تبدیل می‌شوند. آینده انسان و حتی معنای انسان‌بودن، وابسته به پاسخ‌هایی است که امروز به این مسائل می‌دهیم.

در ادامه این‌نشست، رابرت هانا فیلسوف کانادایی به بررسی چالش‌های بنیادین هوش مصنوعی و فناوری دیجیتال پرداخت و گفت: هیچ سامانه دیجیتالی یا فناوری رایانه‌ای، حتی پیشرفته‌ترین آنها، هرگز قادر به برابری یا فراتر رفتن از ظرفیت‌های ذاتی، متعقل و متجسم انسان نیست. فلسفه باید پیشگام حرکت حفاظت از کرامت انسانی باشد و با اطلاع‌رسانی و هدایت جامعه، از توسعه فناوری‌هایی که انسان‌ها را به ابزار وابسته تبدیل می‌کنند جلوگیری کند. به این ترتیب، بشر می‌تواند آینده‌ای را تجربه کند که هم با کرامت انسانی همسو باشد و هم ظرفیت‌های عقلانی و تصمیم‌گیری مستقل خود را حفظ کند.

توماس باور، فیلسوف و نظریه‌پرداز اتریشیِ رسانه و فرهنگ هم در این‌نشست تصویری هشداردهنده از تحول دیجیتال ترسیم کرد و دیجیتال‌شدن را نه فقط یک جهش فنی، بلکه یک بازسازی فرهنگیِ کامل واقعیت خواند؛ فرآیندی که در آن جامعه نه تنها ابزارهایش را عوض می‌کند، بلکه شیوه فهم خود از زمان، هویت، اعتماد و حقیقت را از نو می‌سازد.

وی با ارجاع مداوم به دیرک بائوکر، جامعه‌شناس اتریشی-سوییسی، افزود: امروز در آستانه یک تغییر پارادایمی قرار داریم. رسانه دیگر فقط کانالی برای انتقال پیام نیست؛ رسانه «زبان جامعه» شده است. همان‌طور که زبان صرفاً ابزار سخن گفتن نیست، بلکه خودِ فکر را شکل می‌دهد، رسانه دیجیتال نیز دیگر فقط وسیله نیست، بلکه شیوه بودن ما در جهان است.

این‌فیلسوف در پایان گفت: اگر می‌خواهیم آینده‌ای معنادار بسازیم، باید از سه معیار جدا نشدنی عبور کنیم: هر چیزی باید همزمان «کاربردی»، «اخلاقی» و «زیباشناختی» باشد. هیچ‌کدام از این سه بدون دیگری ممکن نیست. تنها در این صورت است که دیجیتال‌شدن از یک طوفان کور تکنولوژیک به فرصتی برای بازاندیشی عمیق در «بودن با هم» تبدیل می‌شود.

آخرین‌سخنران این‌نشست هم موریس همینگتون فیلسوف آمریکایی بود که با استناد به گزارش مؤسسه «گونه‌های دموکراسی» (V-Dem 2024) گفت: جهان برای اولین بار پس از سال ۲۰۰۱ دوباره بیشتر خودکامه است تا دموکرات: تنها ۲۹ دموکراسی لیبرال باقی مانده، ۷۲ درصد مردم جهان در رژیم‌های اقتدارگرا زندگی می‌کنند و حتی ایالات متحده، که زمانی الگوی دموکراسی بود، در آستانه تبدیل شدن به «شبه‌خودکامگی» قرار گرفته است.

وی در برابر این تاریکی، یک جایگزین رادیکال و در عین حال کاملاً ملموس پیشنهاد کرد: دموکراسیِ مراقبت‌محور؛ نظامی که در آن مراقبت نه یک سیاست رفاهی حاشیه‌ای، بلکه اصل اول و غیرقابل مذاکره پیمان اجتماعی باشد.

این‌فیلسوف آمریکایی در پایان گفت: وظیفه فیلسوف در دوران تاریک، نه فقط مقاومت بلکه ارائه امید است. مراقبت می‌تواند مبنای یک «پوپولیسم خیرخواه» باشد؛ چیزی که حتی مخالفان سیاسی هم نمی‌توانند آن را رد کنند، چون همه ما در زندگی‌مان مراقبت را تجربه کرده‌ایم.

منبع خبر "تابناک" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.