عصر ایران ؛ افسانه پرچکانی - حضور یک تبهکار سابقهدار در یک تاکشو، شوکی ایجاد کرد که لحظهای با دقت بیشتری به تولیداتی از این دست نظر کنیم. آیا در مسیر تولید تا دیدهشدن این آثار، فکرکردن به عنوان یک عمل اخلاقی جریان دارد؟ این وضعیت را چگونه میتوان با ایده «پیش پا افتادگی شر» یا همان «ابتذال شر» هانا آرنت توضیح داد؟
هانا آرنت در کتاب «آیشمن در اورشلیم» با طرح مفهوم «پیش پا افتادگی شر» نشان میدهد که شر همیشه از دل هیولاها نمیجوشد و گاهی عامل شرارتهای هولناک، آدمهایی معمولی هستند که مهارت اندیشیدن را کنار گذاشتهاند.
از نگاه آرنت، آیشمن بین اطاعت کورکورانه و فکر کردن به نتیجه عمل، راه آسان اطاعت را برگزید و با تعطیلی قوه تحلیلی خود، به یکی از عوامل جنایتی بزرگ در تاریخ تبدیل شد.
آرنت اگرچه درباره جنایت سیاسی حرف میزند اما الگویی به دست میدهد که «بیفکری» را به عنوان نقطه آغاز فساد در هر حوزهای قابل تأمل میکند. از همین منظر و بدون ورود به ماهیت، صرفاً در سطح ساختاری، میتوان فرسایش فرهنگی امروز را نتیجه تداوم غفلت از اندیشیدن دانست.
نگاهی به اکوسیستم رسانهای کشور با انواع تاکشوها و مسابقهها و فیلمها حکایت از هجوم سرگرمیهای آسانمصرف، روایتهای فوری و جنجالی و گاه ساختگی در شبکههای اجتماعی و محتوای زرد و زودگذر دارد. کار به جایی رسیده که یک تبهکار شناختهشده به یک برنامه دعوت میشود.
زمانیکه ذهن جامعه با چنین محتواهایی مشغول شود، به تدریج قوه تحلیلی و داوری و درک جمعی تضعیف خواهد شد. فرسایش قوه داوری عمومی در یک نقطه به آرنت نزدیک میشود: جابهجایی فکرکردن با مصرفکردن.

این روزها سرعت، فرصت فهم را میبلعد و محتوای زرد به سرعت فراگیر میشود چون کمترین زحمت ذهنی را میخواهد و جای آنکه میدان تأمل باز شود، خط تولید واکنشها شروع به کار میکند.
وقتی عادت به اندیشیدن و پیچیدگی از دست برود و ذهن مدام در معرض سیل اطلاعات ناکارآمد قرار گیرد، حس دانایی کاذب تقویت میشود.
توهم دانایی فرد را از نیاز به خواندن، درککردن و فکرکردن دور میکند و ابتذال دقیقاً در همین زمین رشد میکند؛ وقتی فکر کردن جای خود را به راحتیِ مصرفکردن میدهد؛ و این همه در خدمت اقتصاد توجهاند.
اقتصاد توجه از ما واکنشگر میسازد، نه پرسشگر. این اقتصاد، محتوایی ارائه میدهد که فقط برای توقف چندثانیهای انگشت طراحی شده که نمیتواند ذهن را وادار به مکث و تفکر کند.
تمامیتخواهان، چنین شرایطی را نهتنها خطرناک نمیدانند، بلکه از طریق محدود کردن آزادی اندیشه و بیان، در تشدید این وضعیت سود میجویند زیرا جامعهای که ذوقش تنبل شده و فکرش ورز نخورده، راحتتر مدیریت میشود. آنها به جای مدیریت خود شبکه اطلاعرسانی، کاربران مصرفکننده آن را مدیریت میکنند.
تشویق به سطحیبودن، برجستهکردن چهرههای کممایه، نمایشی یا مدروز کردن هنر، رویافروشی با صنعت خوشبختی و مشغولکردن مردم به هیجانهای کوتاهمدت، همگی راههایی برای خاموشکردن تفکرند.
زمانیکه ایران مورد هجوم اعراب قرار گرفت، فرهنگ فارسی و ایرانی از سطوح رسمی کنار زده شد و به قول زرینکوب، دو قرن سکوت پدید آمد؛ اما در لایههای مختلف جامعه، مردم عادی با روایتگری داستانها، آیینها و انتقال سینهبهسینه اندیشه پیشینیان خود، حافظ فرهنگ ایران باستان شدند. اگر مردمان امروز با همین عادت مصرفکنندگی در آن روزگاران یا روزگار مغولان زیست میکردند، آیا نشانی از تاک و تاکنشان باقی میماند؟
زاویه دید هانا آرنت در دادگاه آیشمن یعنی نشاندادن اینکه یک جنایت علیه بشریت چگونه از سادهترین شکلِ فکر نکردن به پیامد عمل شروع میشود، به ما الگو و معیاری حتی برای زندگی روزمره میدهد. جایی که تفکر خاموش میشود، امکان رشد هیولا وجود دارد.
در زمانه رواج ابتذال، مکث و تأمل و فکر کردن یک عادت روشنفکری نیست؛ نوعی ایستادگی است.