عصر ایران؛ فرشاد قوشچی*- در مجادلهای که با آشنایی نزدیک در شب اول آذرماه بر سر ارسال پُستی از 27 امین سالگرد قتل فروهرها که در منزلشان برگزار شده، داشتم.
او هم پُستی را از شخصی که گویا مشق سیاست بازی در اینستاگرام میکند برایم فرستاد که در آن داریوش فروهر را چاقوکش خوانده بود.
در پُست ارسالی من از شبکههای مجازی که البته همان شب فراگیر هم شد پرستو فروهر متنی خواند بر این سیاق: ( 27 سال پس از قتل او جماعتی دریده سر بر آورده که برای انتقام گیری از پنجاه و هفتی ها، برای جسدش خط و نشان می کشد و وعده نبش قبر می دهد تا استخوان هایش را بسوزاند. جماعتی که از هیچ توهین و ناسزا به او ابا ندارد. کینه توزی ودریدگی و جهل آدم را در بُهت فرو می برد، شرم میآورد و من امسال تا عمق جان شرمسار اویم که پس از عمری جان نثاری برای آزادی و آبادی ایران پس از مرگی چنان فجیع و دردناک، جسدش نیز نمیتواند آرام گیرد بر خاک میهناش).
البته غرض ام از این یادداشت بیان جدل کلامیام با آن آشنای نزدیک و اهل اندیشه نیست، لیکن در پی آن گفت و شنود مجازی، پُست ارسالی را با دقت خواندم و در عجب شدم که هرکه، هرچه را در اینستاگرام از تاریخ و سیاست آنطور که میخواهد، بدون کمترین سند و مدرکی منتشر کرده و عدهای هم به دفعات آن را بازنشر می کنند و لابد چون به مذاقشان خوشایند است، مانند آیه ای دربست بدون هیچ تحقیقی میپذیرند.
این معضل فراگیر در شبکههای مجازی چون آفتی بزرگ در قلب وقایع تاریخی عمل میکند و با گذشت زمان و تکرار مکرر احتمالاً بر این نوع جعلیات هم صحه گذارده خواهد شد که امری بسیار زیان بار و غیرقابل قبول است.
در بخشی از پُست مذکور آمده بود: ( میراث سیاسی وی [ داریوش فروهر] فاجعه بار بوده است. نوعی لُمپنیسم سیاسی دنبال می کرد که چاقوکشی و قداره کشی وجه شاخص آن بود).
ملاحظه می کنید چگونه کُنش سیاسی فردی را که رگ و پی او در ایران ریشه داشت، حزب ملت ایران را بنیان نهاد، قریب چهارده سال را در زندان گذراند و وطن دوستیاش شهره عام و خاص بود را به نوعی لُمپنیسم سیاسی بدون ارائه هیچ دلیل و مدرکی تقلیل داده و چاقو کش و قداره بند مینامند.
البته که حرف باد هواست و هیچ مالیاتی هم ازآن نمیگیرند تا گوینده در برابر آن مسئول باشد، اما گاهی اندکی انصاف هم سبب آرامش وجدان میشود که برای همگی لازم و ضروری است.
اینک تصور می کنید چه مستمسک مستندی از داریوش فروهر در تاریخ معاصر موجود است که مخالفان او را با چنین القاب و الفاظی می نوازند؟
اگر تاریخ معاصر را حتی به روایت آنان که کودتای 28 مرداد را قیام ملی مینامند، زیرورو کنید از این فراتر چیزی دستگیرتان نمیشود: داریوش فروهر در جریان ملی شدن صنعت نفت و وقایع 28 مرداد جوانی 25 ساله، ورزشکار و قوی بوده است، او در حمله اوباش به میتینگ ها و گردهمایی های حزبی و جبهه ملی از خود و دوستان هم مسلک دفاع می کرده، در روز 28 مرداد پس از آنکه اراذل و اوباش به سرکردگی امثال شعبان جعفری [معروف به بی مخ یا تاج بخش ، البته این القاب بین مخالفان و طرفداران محل مناقشه است] ، حسین رمضان یخی و ....به کلوپ حزب ملت ایران حمله کرده و آن را تخریب می کنند در برابر این حملات با جانفشانی مقاومت میکند .
در نیمه شب همان روز او را با سر و وضعی خونین به بیمارستان نجمیه می برند که تصویری از فروهر با دست و صورت باندپیچی شده مربوط به همین واقعه در دست است.
ای کاش اندکی پُستهای اینستاگرامی را که به ظاهر حاوی مطالب جدی و در حوزه اندیشه سیاسی و روایت وقایع پیشیناند با تأمل بخوانیم و در قضاوت تاریخی انصاف را آنگونه که صحیح و منطقی به نظر میآید نه آنگونه که مطابق میل ما و بر وفق مراد باشد، رعایت کنیم و سپس آنها را بازنشر کنیم.
------------------
*روزنامهنگار و دانشیار دانشگاه