تصور کنید، لحظهای که نوجوانی از مدرسه برگشته و به خاطر اشتباهی کوچک، تنبیه شدیدی را تجربه کرده است! این روایت، خاطرهای از دوران تحصیل حسن ریوندی است که خیلی از دهه شصتیها با آن آشنا هستند.
کودکی و روزگار سخت مدرسه
حسن ریوندی، هنرمند محبوب و مطرح عرصه استندآپ کمدی، خاطرهای از دوران مدرسه خود تعریف کرده که هم تلخ است و هم خندهدار. او میگوید: «یک روز در مدرسه، بعد از یک شیطنت کوچک، دچار تنبیه شدم، اما ماجرا به اینجا ختم نشد.»
ریوندی ادامه میدهد: «وقتی به خانه برگشتم، پدرم جوری من را تنبیه کرد که بیهوش شدم! اما داستان عجیبتر آنجا رقم خورد که در همان حال نیمههوشیاری، دیدم ناظم مدرسه با چهرهای رنگپریده به پدرم میگفت: "نه دیگه، کافیه! من خودم دیروز دعواش کردهام!"»
این خاطره ساده اما تأثیرگذار، بهنوعی یادآور تجربههایی است که اکثر دانشآموزان دهه شصتی آن را دیده یا شنیدهاند. روزهایی که تنبیه بدنی در داخل و خارج مدرسه، بخشی از روزمرگی دانشآموزان بود. البته ریوندی این ماجرا را با لحنی طنزآلود بیان کرده و توانسته ضمن برانگیختن لبخند، حس همذاتپنداری مخاطبانش را نیز جلب کند.
آیا شما هم از نسل دهه شصت یا هفتادی هستید و مشابه این تجربهها را دارید؟ نظراتتان را میتوانید با ما به اشتراک بگذارید!
حسن ریوندی در برنامه رک: بابام جوری کتکم زد که بیهوش شدم. بابام رو کرد به ناظم مدرسه یه نگا به من کرد و اون دست موزائیکی رو بلند کرد خوابوند تو گوشم افتادم زمین با کفش و لگد میزد منو ناظم مدرسه ترسید…