به گزارش مشرق، عباس سلیمینمین کارشناس مسائل سیاسی طی یادداشتی در روزنامه جام جم نوشت:
در باب جلسه اخیر اصلاحطلبان با رئیس جمهور و اصرار برخی از آنها بر مذاکره با آمریکا باید گفت که بخشی از جریانهای اصلاحطلب بهوضوح به لحاظ الگوی حکمرانی، تمایل جدی به غرب دارند و آشکارا سبک حکمرانی غربی را تبلیغ میکنند. طبیعی است که این جریانها مایل نباشند الگوهای عملی غرب در ذهن و ضمیر جامعه ایرانی مخدوش شود.
این درحالیاست که غرب، هم الگوهای تئوریک دارد و هم الگوهای عملی. در حوزه نظری، تلاش میشود غرب برتر و جذاب نشان داده شود، اما هنگامی که بحث به عرصه عمل میرسد، ماجرا جلوهای کاملا متفاوت پیدا میکند. آنچه در عمل از سوی جریان غربگرا بهخصوص در حوزه سیاست خارجی برای ایران تجویز میشود، واجد ویژگیهایی است که بههیچوجه مطلوب هیچ جامعه مستقلی نیست.
از همین رو، طرفداران الگوی غربی ناگزیرند مسائل را به گونهای پیگیری کنندکه وجه عملی حکمرانی غرب درجامعه مامکشوف وآشکار نشود.چراکه درتئوری،ازحقوقبشر،شأن انسانی و پلورالیسم و چندصدایی سخن میگویند، اما در عمل، تکصدایی را دنبال میکنند وهیچ ارزشی برای حقوق انسانها قائل نیستند؛ بهگونهای که اصولی را که قرار است زندگی بهتر برای انسان رقم بزند، بهراحتی زیر پا میگذارند. بنابراین غرب دو چهره دارد: یک چهره تئوریک و یک چهره عملی.
طرفداران غرب در ایران میخواهند هرچه سریعتر دریچهای را که وجه عملی غرب را روشن میکند ببندند، حتی اگر این بستن با تحقیر خود ما محقق شود. آنها حاضرند ما در برابر غرب زانو بزنیم تا تنشها به این شکل برطرف شود؛ زیرا همین تنشهاست که ماهیت واقعی غرب را آشکار میکند. اینکه آیا غرب در عمل به حقوق دیگران پایبند است یا خیر، دقیقا در همین موقعیتها روشن میشود.
ما پای میز مذاکره نشستهایم؛ واکنش عملی غرب به این رفتار، ماهیت واقعی آن رانشان میدهد، نه شعارهای تئوریکش.درعرصه نظری، غرب میتواند بسیار جاذب باشد، چراکه شعارهای جذابی را برگزیده و با همین شعارها توانسته ظاهر حکمرانی خود را بزک کند. اما منافع ملی حکم میکند که از آمریکا تضمین گرفته شود. آیا آمریکا تضمین خواهد داد؟ پاسخ روشن است: خیر. منافع ملی همچنین اقتضا میکند که تجربیات گذشته مذاکرات مورد توجه قرار گیرد. آیا آمریکا چنین فرصتی به ما خواهد داد؟ پاسخ بازهم روشن است. بااینحال، این جریانها عموما به شکلی شتابزده در برابر هرگونه انتقاد به غرب گذشته خود ما را زیر سؤال میبرند، اما اکنون راهی جز حل مسأله نیست؛ حتی اگر مجبور شویم از همه اصول خود عدول کنیم.
استدلال آنها این است که طرف مقابل زور دارد و ما نمیتوانیم در برابر او بایستیم؛ فشار اقتصادی میآورد، پس باید کوتاه آمد، حتی اگر این به معنای پذیرش زورگویی و رفتن زیر بار ظلم باشد. این درحالیاست که همین افراد، در مباحث داخلی، زیر بار ظلم رفتن را خطا و رفتاری غیراصولی میدانند، اما در برابر زورگویی جهانی نسخهای کاملا متفاوت میپیچند. با توجه به اینکه آمریکا انتظارات فرابرجامی دارد و شروط تحقیرآمیزی را مطرح میکند، اساسا چنین مذاکرهای چه معنایی میتواند داشته باشد؟ از نگاه طرفداران غرب، باید این مسأله هرچه سریعتر به نفع آمریکا حلوفصل شود، چراکه به زعم آنها تداوم این وضعیت، ماهیت واقعی و عملی غرب را بیش از پیش روشن میکند و آنها نمیخواهند الگویی که تبلیغ میکنند، در عمل بیاعتبار شود.
با وجود آنکه رئیسجمهور بارها تصریح کرده که آمریکا زیر بار قانون مذاکره به معنای واقعی کلمه نمیرود و و درواقع خواهان تحقیر و زورگویی است، باز شنیده شده که در جلسه با ایشان این دسته از اصلاحطلبان استدلال کردهاند که «زور دارند و باید کوتاه آمد». اینجاست که تناقض در مواضع آنها آشکار میشود: اگر در داخل کشور معتقدند حتی در برابر صاحبان زور باید از مظلوم دفاع کرد، چرا در سطح بینالملل چنین باوری ندارند؟ اگر زور داشتن مجوز ظلم نیست، این قاعده چرا فقط در داخل کشور معتبر است؟ بسیار روشن است که این جریانها در پی نفی الگوی حکمرانی جمهوری اسلامی و جایگزینی آن با الگوی حکمرانی غرب هستند. از همین رو، نمیپسندند که الگوی حکمرانی غرب در عمل، در ایران رسوا و بیاعتبار شود.












