به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین؛ چند روز پس از آنکه وحید قلیچ، دروازهبان سابق پرسپولیس، در یک برنامه تلویزیونی مدعی شد مرحوم ناصر حجازی در سالهای ابتدایی ازدواجش یک تاکسی در اختیار او گذاشته، این ادعا با واکنش و تکذیب صریح بهروز سلطانی، دروازهبان اسبق پرسپولیس و تیم ملی، همراه شد. سلطانی تأکید کرد کمک به قلیچ از سوی علی پروین انجام شده و روایت مطرحشده درباره نقش ناصر حجازی کاملاً دروغ است.
به گزارش ورزش سه، در پی این اظهارنظر، وحید قلیچ در گفتوگویی بار دیگر به این ماجرا پرداخت و در حالی که به نظر میرسید صحبتهای او عاری از حقیقت باشد، او همچنان روی این موضوع پافشاری داشت و جزئیات بیشتری از ارتباط خود با ناصر حجازی و نحوه دریافت این کمک را توضیح داد. قلیچ تأکید دارد در مقطعی که برای تأمین هزینههای زندگی ناچار به کار در آژانس بوده، این حمایت از سوی اسطوره فقید استقلال انجام شده و تأثیر مهمی در مسیر زندگیاش داشته است. او همچنین واکنش تندی نسبت به اظهارات بهروز سلطانی داشت.
این گفتگو را در ادامه میخوانید:
* چند روز پیش در یک مصاحبه گفتید که مرحوم ناصر حجازی یک تاکسی به شما داده بود؛ بیشتر درباره این ماجرا صحبت کنید.
من تازه ازدواج کرده بودم و ناصر خان این را شنیده بود که من از سر عروسی برای بازی به استادیوم رفته بودم. یک روز که بازیکنان پرسپولیس و استقلال را به یک مراسم دعوت کرده بودند، ناصر خان را دیدم؛ ایشان به من گفت شنیدم ازدواج کردی. از من پرسید کارت چیست و من گفتم فعلا کاری ندارم و میخواهم یک ماشین بخرم که در آژانس کار کنم. ایشان گفت من یک تاکسی دارم و استفاده هم نمیکنم، اگر دوست داری بیا ببر و کار کن. من هم تاکسی را گرفتم و چهار سال هم دستم بود. پس از آن خانمم از اداره وام ۸۰ تومانی گرفت و من یک پیکان پیدا کردم ۸۵ تومان بود. ناصر خان آن پنج تومان را هم داد که من این ماشین را خریدم و از آن به بعد با ماشین خودم کار میکردم. این لطفی بود که آقای حجازی نسبت به من انجام داد و من تا آخر عمرم فراموش نمیکنم. در اوج نداری ایشان به من کمک کرد و من تا ساعت یک و نیم در آژانس کار میکردم و پس از آن به تمرین میرفتم. همه زندگی من با همان تاکسی عوض شد.
* اما ما از همبازیان قدیمی شما شنیدهایم که آقای پروین یک ماشین به صورت قسطی به شما دادهاند و این ادعای شما دروغ است.
این ماجرا برای همان زمان است که میخواستم ماشین بخرم. البته من قسطی نگرفتم، پولش را دادم و با همان ماشین به آژانس میرفتم. نقد خریدم. از یک فرش فروش ماشین خریدم و پولش را دادم. مگر کسی مجانی چیزی به من داد؟ حتی هر بازیکنی به پرسپولیس آمد یک پولی گرفت اما من همان را هم نگرفتم و ۱۲ سال با جان و دل برای پرسپولیس بازی کردم و هیچ چیزی هم نگرفتم. علی آقا پروین جایش روی چشم من اما آن همبازی من دروغ گفته است. من اصلا اینهمبازیها را حساب نمیکنم، چون آدمهای خوبی نیستند. به جای اینکه از من دفاع کنند، این حرف را میزنند؟ این نانها خوردن ندارد. اینها ده نفر ده نفر جمع میشوند و یک جا بازی میکنند که پول بگیرند. این حرفها گفتن ندارد اما من همبازیهای خوبی نداشتم. البته کسانی مثل عباس کارگر و محمد مایلیکهن و محمد پنجعلی بودند که حرف نداشتند اما متاسفانه باقی آنها نه. از همینجا میگویم اگر من مردم، سر خاکم نیایند و زیر تابوت من را هم نگیرند. هر حقیقی را میخواستید بفهمید، از خودم سوال کنید، انقدر شجاعت دارم را بگویم. از هیچکس نمیترسم.
* در واقع شما میگویید آقای پروین نقشی در خرید ماشین شما نداشتند؟
علی آقا واسطه شد و من رفتم گرفتم، نه اینکه علی آقا به من داده باشد. من از یک فرش فروش به اسم جواد گلپایگانی خریدم.
* پس شما با مرحوم حجازی در ارتباط بودید؟
صد درصد. هر کسی میتواند هر چیزی بگوید، آزاد است. ناصر خان زیر خروارها خاک است و اینها زنده هستند. آدم زنده هم هر چه از دهانش درمیآید میگوید. من دو ماه یکبار سر خاک ناصر حجازی میروم و به او ادای احترام میکنم. شما کی از این کارها کردهاید؟
* در دوره شما همه فوتبالیستها مجبور بودند برای مخارج زندگی کار کنند؟
نه، خیلیها هم این دغدغه را نداشتند، چون از همان اول پدر و مادر پولدار بودند.
* یعنی فوتبال باعث نمیشد کسی درآمد داشته باشد؟
چرا، به کسانی که بادمجان دور قاب چین بودند میگرفتند اما ما هیچ چیزی نگرفتیم و همیشه هم سرمان بلند است که نگرفتیم. حتی سر بازیهای استقلال و پرسپولیس قول پاداش میدادند و هیچ چیزی نمیدادند. این حرفها را دور بریزید.
* یکی از همبازی سابقتان گفته بود هنوز برایش سوال است که چرا آقای پروین او را به عنوان یک دروازهبان ملیپوش روی نیمکت میگذاشت تا به شما بازی بدهد؛ شما فکر میکنید دلیل این اتفاق چه بود؟
مطمئن باشید اگر من خوب بازی نمیکردم، هیچوقت وارد چارچوب نمیشدم، پس خوب بودم که ۱۲ سال آنجا بودم. اگر بد بودم مثل همان فرد نهایتا چهار سال بازی میکردم، اما انقدر خوب بودم که وقتی به آقای پروین گفتم بگذارید آخر فوتبال به تیمی بروم که پول بگیرم و بتوانم سرپناهی داشته باشم، گفت به پورا برو. پدرشوهر دختر علی آقا، آقای صوفیانی بود و به من گفت برو آنجا. رفتیم یک پولی هم گرفتیم و یک خانهای گرفتیم که آن هم سه چهار نفر در خانه بودند و دستمان هم کوتاه ماند و خانه هم رفت.
* کلاهبردار بودند؟
بله. اما به همان همبازی بگویید من انقدر خوب بودم که از همه چیزم گذشتم تا در چارچوب بایستم. شما کجا بودید؟ آن موقع رفته بودی دارایی و از آنجا هم بیرون انداختنت. تو هیچوقت همبازی من نبودی و حالا هم ببینمت، رویم را آنطرف میکنم. شما هنوز هم میسوزید که بازی نکردید. تمام شد، خجالت بکش. مطمئن باش اگر خوب بودی تو در چارچوب میایستادی، چرا من ۹ دربی بازی کردم؟ چرا ۱۸۰ بازی کردم؟ چرا ۱۲ سال آنجا بودم؟ تو میرفتی بازی میکردی. علی آقا اول خودش را دوست داشت و بعد بازیکنش را. علی آقا آبرویش نمیگذاشت که به من میدان بدهد. چطور پنج سال به عنوان مربی هر کجا رفت کنارش بودم؟ چرا تو را نخواست؟ چون شما را میشناخت. آن روز که در رختکن جوان علی آقا را دادی و دستت را زدی به فایبرگلاس بالای سرت و سر دو گلی که از اکباتان خورده بودی فحش دادی، فکر این چیزها را میکردی.
* ماجرای درگیری رختکن چه بود؟
من میخواهم کتاب بنویسم و همه اینها را در کتابم مینویسم. همین همبازی سابق دو گل بد خورد و در رختکن علی آقا یقهاش را گرفت و گفت چه گل خوردنی است؟ فحش داد و دستش را زد و سقف را خراب کرد. رفت و دیگر پیدایش نشد. باز هم دم علی آقا گرم که آنها را استعدادیاب باشگاه کرد تا ۵۰-۶۰ میلیارد پول بگیرند. چون دستمال دستتان است، پول اینطوری هم گیرتان میآید اما من دستمال دستم نیست. من خود پرسپولیس هستم، همه چیزش را دیدم و میدانم چه خبر است. اگر بیشتر از این هم پا روی دم من بگذارید، خیلی چیزها را میدانم که میگویم. باز هم میگویم هر حقیقتی را خواستید بفهمید، از خودم بپرسید. همبازیان قدیمی چشم ندارند من را ببینند. من حقیقت را میگویم و دنبال پست و مقام و شغل هم نیستم. آن همبازی قدیمی خودش را مدعی دروازه پرسپولیس میدانست منتها وحید قلیچ ۱۸۰ بازی کرد.
* واقعا میخواهید کتاب بنویسید؟
بله، میخواهم با همکاری آقای کامران نجفزاده کتابی درباره دروازهبانها و تاریخچه دروازهبانی بنویسم، چون اسم و خاطرات همه همدورهایهای خودم را دارم. میخواهم از همان دوره تا الان صحبت کنم.
258 258












