با تقدیم لایحه پیشنهادی بودجه سال ۱۴۰۵ از سوی رئیسجمهور به مجلس شورای اسلامی، فرایند بررسی یکی از مهمترین اسناد حکمرانی کشور آغاز شده است؛ سندی که صرفاً بیانگر دخلوخرج دولت نیست، بلکه آیینهای از اولویتها، درک تهدیدات و نوع مواجهه حاکمیت با آینده اجتماعی، فرهنگی و امنیتی کشور به شمار میآید. در این میان، نحوه توجه به بودجه حوزه فرهنگ و هنر، معیاری جدی برای سنجش میزان اهتمام سیاستگذاران به امنیت نرم، انسجام ملی و پایداری روانی جامعه ایرانی است.
تحولات سالهای اخیر و بهویژه تجربه جنگ تحمیلی ۱۲ روزه نشان داد که تهدیدات علیه کشور، دیگر صرفاً در میدان نظامی تعریف نمیشوند. جنگهای ترکیبی، شناختی و روانی بهصورت مستقیم ذهن، ادراک و احساس امنیت شهروندان را هدف قرار دادهاند و در چنین شرایطی، فرهنگ و هنر به یکی از اصلیترین خطوط دفاع ملی تبدیل شدهاند. حفظ آرامش روانی جامعه، تقویت امید اجتماعی، جلوگیری از فرسایش سرمایه اجتماعی و مدیریت افکار عمومی، بدون اتکا به زیرساختهای فرهنگی و هنری کارآمد، عملاً امکانپذیر نیست.
در ادبیات نوین حکمرانی، هزینهکرد در حوزه فرهنگ و هنر نهتنها اتلاف منابع تلقی نمیشود، بلکه نوعی سرمایهگذاری بلندمدت و پیشگیرانه محسوب میگردد. کشورهایی که فرهنگ را به حاشیه راندهاند، ناگزیر هزینههای آن را در قالب افزایش نارضایتی، بیاعتمادی اجتماعی، بحرانهای هویتی و شکنندگی روانی جامعه پرداخت کردهاند. در مقابل، نظامهایی که نگاه سرمایهای به فرهنگ داشتهاند، توانستهاند تابآوری اجتماعی و ثبات ادراکی خود را حتی در شرایط بحران حفظ کنند.
بر اساس لایحه بودجه ۱۴۰۵، مجموع اعتبارات جاری و عمرانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی حدود ۱۵ هزار و ۳۳۱ میلیارد تومان پیشبینی شده است که نسبت به سال گذشته رشدی در حدود ۱۱ درصد را نشان میدهد. هرچند این افزایش در نگاه نخست مثبت ارزیابی میشود، اما در مقایسه با گستره مأموریتها، تنوع نهادهای تابعه و سطح تهدیدات فرهنگی و شناختی موجود، همچنان فاصله معناداری با نیازهای واقعی این حوزه دارد. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مجموعههای وابسته به آن، مسئول صیانت از سرمایه نمادین، هویتی و معنایی جامعهاند؛ سرمایهای که تضعیف آن، پیامدهایی فراتر از محاسبات عددی بودجه به دنبال خواهد داشت.
فرهنگ و هنر در جهان امروز، به خط مقدم جنگ روایتها و معناها تبدیل شدهاند. سینما، کتاب، رسانه، موسیقی، هنرهای نمایشی و سایر اشکال بیان هنری، نقش تعیینکنندهای در شکلدهی ادراک عمومی و جهتدهی به احساس تعلق ملی دارند. هر میزان که این حوزهها از حمایت مؤثر و هدفمند محروم شوند، فضا برای روایتهای رقیب و بعضاً معارض بازتر خواهد شد. از این منظر، افزایش بودجه فرهنگی نه یک انتخاب سلیقهای، بلکه پاسخی عقلانی به الزامات میدان جنگ شناختی است.
نکته نگرانکننده آن است که با وجود رشد کلی بودجه، در لایحه سال ۱۴۰۵ برای برخی حوزههای اثرگذار فرهنگی و هنری ردیفهای مستقلی پیشبینی نشده است؛ حوزههایی که بیشترین ارتباط را با بدنه اجتماعی، بهویژه نسل جوان، دارند. این خلأ میتواند به تضعیف زنجیره تولید و توزیع پیام فرهنگی بومی و کاهش قدرت اثرگذاری فرهنگی کشور منجر شود؛ ضعفی که جبران آن در آینده، بهمراتب پرهزینهتر خواهد بود.
به طور کلی، اگر نگاه حاکم بر بودجهریزی فرهنگی همچنان حداقلی و مبتنی بر منطق کوتاهمدت باقی بماند، کشور ناگزیر هزینههای آن را در قالب آسیبهای اجتماعی، نارضایتی ادراکی و کاهش انسجام ملی پرداخت خواهد کرد. در مقابل، تقویت و افزایش هدفمند بودجه فرهنگ و هنر، بهویژه بودجه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، میتواند نقش تعیینکنندهای در ارتقای تابآوری اجتماعی، تثبیت امنیت نرم و حفظ پایداری روانی جامعه ایفا کند. دفاع از افزایش بودجه فرهنگ، در واقع دفاع از آینده ایران است؛ آیندهای که بدون فرهنگ قدرتمند، نه امن خواهد بود و نه پایدار.
*استاد دانشگاه و پژوهشگر عرصه مدیریت و حکمرانی فرهنگی