نخستینِ این مضامین، از ناپایداری جهان و گذار عمر و پوچی قدرتها و آرزوها حکایت میکرد: «گفتم گل بستان را چنان که دانی، بقایی و عهد گلستان را وفایی نباشد و حکما گفتهاند هر چه نپاید، دلبستگی را نشاید.»
همهچیز گذران است: «شرق، عظمت خود را از دست داده است و غرب نیز بهزودی از دست خواهد داد.» پس چه باید کرد؟ همان کاری که سعدی شیراز کرده است. باید «گلستانی» ساخت که «باد خزان را بر ورق او دست تطاول نباشد و گردش زمان، عیش ربیعش را به طیش خریف مبدل نکند» زیرا که «گل همین پنج روز و شش باشد/وین گلستان همیشه خوش باشد.»
و هوگو نیز بر آن میشود که گلستانی اینچنین بسازد:
روضة ماء نهرها سلسال
دوحة سجع طیرها موزون
آن پر از لالههای رنگارنگ
وین پر از میوههای گوناگون
باد، در سایه درختانش
گسترانیده فرش بوقلمون
هوگو، هر یک از این شواهد سهگانه را در آغاز یکی از چکامههای شرقیات آورده است، بهگونهای که محتوای آن چکامه، تفسیری بر این مضمون است. هوگو فارسی نمیدانست و مستقیماً به آثار سعدی و دیگر شاعران ایرانی دسترسی نداشت، اما به محافل خاورشناسی رفتوآمد میکرد و دوستانی مانند ارنست فوئینه و ژول مل او را در این کار یاری میدادند.
نکتهای که بهخصوص در شرقیات جلبتوجه میکند این است که در نسخه خطی بازمانده از کتاب، هوگو پس از درج عنوان کلی، نخست مضامین برگرفته از سعدی را آورده و سپس فهرست اشعار را، امری که نشان میدهد تأثیر سعدی در او چیزی بیش از اقتباسی ساده و یا همنوایی دو شاعر بزرگ در مورد موضوعی معین بوده است.
نکته دیگر این است که در چاپ اول شرقیات در سال ۱۸۲۹، عبارت «باد خزان را بر ورق او دست تطاول نباشد و گردش زمان، عیش ربیعش را به طیش خریف مبدل نکند» در آغاز قطعهای به نام «نوامبر» (=ماه خزان) آمده و این خواهناخواه، عنوان برگهای پاییزی، مجموعه اشعار دیگر هوگو را که در سال ۱۸۳۱ منتشر شد، به یاد میآورد. برگهای پاییزی چنان که هوگو خود میگفت، «نگاهی است افسرده و تسلیم آمیز، جستهوگریخته بر آنچه هست و بهخصوص، بر آنچه بوده است» یادی است از کانون خانوادگی، از پدر و مادر و از روزگاری که دیگر آن را بازگشتی نیست. برگهایی است که باد خزان آنها را «به تطاول» برده و گردش روزگار «عیش ربیعش را به طیش خریف» مبدل کرده است. یعنی آن که در اینجا هم تأثیر مطالعات ایرانی هوگو در اشعارش مشهود است.
اصولاً، جاذبه دیباچۀ گلستان و آنچه سعدی در وصف باغ و بوستان آورده چنان بود که رفتهرفته، مضامینی مانند گلوبلبل و نسیم سحری در اشعار فرانسویان راه مییافت و داستانهای بسیاری را به شاعران رمانتیک الهام میبخشید.
منبع: کتاب از سعدی تا آراگون، نوشتۀ جواد حدیدی که سال ۱۳۷۳ از سوی مرکز نشر دانشگاهی منتشرشده است.
انتهای پیام