در ادامه این گزارش ۴۲ صفحهای (همراه با فهرست، چکیده و ضمایم ۵۷ صفحه) که احتمالاً «علی واعظ» رئیس پروژه ایران در این مؤسسه، نقش ویژهای در نگارش آن داشته، راهکارهایی برای عبور از مناقشه کنونی ارائه، و چشماندازی از سناریوهای پیش رو ترسیم شده است.
گروه بحران بر این باور است که «برجام هنوز بهترین راه برای رسیدن تهران به لغو تحریمها و تأمین اهداف غرب در جهت عدم اشاعه تسلیحات هستهای است. بنظر میرسد فرصت پیشآمده آخرین بخت نجات برجام باشد و طرفین نباید آن را از دست بدهند».
گزارش گروه بحران در ۵ فصل مجزا تدوین شده است که اکوایران ترجمه آن را در مجموعه گزارشهایی که از امروز منتشر میشود، تقدیم مخاطبان میکند. در ادامه بخش اول شامل یافتههای اساسی و چکیده گزارش را بخوانید.
- تحولات اخیر: آمریکا و ایران چندین ماه است که در قالب گفتوگوهای غیر مستقیم در صدد احیای برجام هستند. هنوز هیچ توافقی بر سر چارچوب بازگشت مشترک به توافق هستهای حاصل نشده است. برنامه هستهای ایران روز به روز وسیعتر و پیشرفتهتر میشود درحالیکه تحریمهای دوران ترامپ همچنان پابرجا هستند.
- اهمیت موضوع: اگر در مذاکرات پیشرفت معناداری حاصل نشود و یا سرعت توسعه برنامه هستهای ایران کاهش نیابد، برجام به زودی به نقطه غیر قابل بازگشت میرسد. بنبست در هفتههای پیش رو ممکن است آمریکا و متحدانش را به سمت دیپلماسی قهرآمیز و یا حتی اقدامات نظامی، و ایران را به سمت تنشزایی منطقهای و هستهای بکشاند.
- راهکارها: ایران و آمریکا باید از آخرین فرصت برای حفظ برجام استفاده کنند. اختلافات بر سر معکوس کردن پیشرفتهای هستهای ایران و لغو تحریمهای آمریکا قابل حل هستند؛ اگر واشنگتن بتواند تحقق منافع اقتصادی رفع تحریم را برای تهران تأمین کند و تهران اقدامات قابل راستیآزمایی لازم را برای محدود کردن برنامه هستهای خود انجام دهد.
ایران و قدرتهای جهانی هفت سال بعد از اینکه در وین بر سر برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) به توافق رسیدند برای نجات اندک چیزی که از آن باقی مانده بار دیگر در وین در تکاپو هستند.
هر دو طرف هنوز نمیدانند آیا به اهدافشان دست خواهند یافت یا خیر.
برای واشنگتن، سوأل اصلی این است که با توجه به گسترش چشمگیر برنامه هستهای ایران، خصوصاً در سال گذشته، آیا میتواند همچنان از منافع عدم اشاعه سلاح هستهای که برجام در پی داشت برخوردار شود.
برای ایران، مسأله این است که آیا آمریکا میتواند و میخواهد تحریمها را به گونهای رفع کند که منافع اقتصادی کافی و پایدار – آنچه که در طول عمر برجام اتفاق نیفتاد – به دنبال داشته باشد.
اما فعلاً هر دو در مورد یک چیز اتفاق نظر دارند و آن نیاز به پیمودن مسیر دیپلماسی است چراکه گزینههای جایگزین بسیار بدتر خواهند بود.
زمان کوتاه است اما هنوز برای به توافق رسیدن بر سر بازگشت متقابل به تعهدات برجامی دیر نشده است. این مهم نیازمند این است که آمریکا و اروپا پیشنهادهای قابل قبولی برای تحقق منافع اقتصادیِ رفع تحریمهای هستهای ارائه کنند و ایران برای محدود کردن برنامه هستهایاش به شکلی که قابل راستیآزمایی باشد تعهدات لازم را بدهد.
یک سال پیش که جو بایدن رئیس جمهور آمریکا شد، شرایط نابسامانی را از دولت سابق به ارث برد. علی رغم تحریمهای یکجانبه و بیسابقه آمریکا علیه ایران، برنامه هستهای این کشور هم از لحاظ کمی و هم کیفی در حال پیشرفت تصاعدی بود در حالی که نظارت بینالمللی بر آن محدود شده بود. بایدن همچنین با یک رابطه فراآتلانتیکی فرسوده و ضعیف، از جمله در مورد مسأله ایران، و تنشهای بالا گرفته در خاورمیانه روبرو بود. نتیجه رایزنیهای داخلی اولیه در داخل دولت جدید که مدتی به طول انجامید چیزی بود که از اول روشن بود: بازگشت به برجام بهترین مسیر برای احیای منافع عدم اشاعه هستهای آن است که همزمان راه تعامل با ایران را در مورد سایر مسائل باز نگه میدارد.
اگرچه واشنگتن نه مسئولیت خود در ایجاد وضع موجود را پذیرفت و نه در عرصه عمل آنطور که تهران انتظارش را داشت سیاستهای گذشته را تغییر داد – و نه از فرصت ابراز حسن نیت در برابر مردم ایران در میانه پاندمی کرونا استفاده کرد – اما ماههای اولیه مذاکرات هستهای پربار بود. تا قبل از به پایان رسیدن دوران ریاست جمهوری حسن روحانی، کسی که برای حفظ برجام به عنوان میراث اصلیاش مصمم بود، در شش دور از گفتوگوها بین ماههای آوریل و ژوئن، نمای کلی و قابل قبولی از سازش حول مسائل هستهای، تحریمها و ترتیب اقدامات طرفین ترسیم شد.
اما انتخابات ریاست جمهوری ایران در ماه ژوئن مذاکرات را برای پنج ماه به تعویق انداخت و از زمانی که گفتوگوها در ماه نوامبر از سر گرفته شد، بجای تمرکز بر پر کردن شکافهای باقیمانده، بیشتر وقت صرف گفتوگوی دوباره درمورد مسائل توافق شده در شش دور قبل شد. برای دولت ایران که در اختیار کامل نیروهای محافظهکار قرار دارد برجام توافقی است که در ارزش آن تردید وجود دارد.
مقامات ایران مزایای احیای برجام را یا کوچک میشمارند یا کلاً انکار میکنند چراکه معتقدند اقتصاد کشور شوک ناشی از تحریمهای آمریکا و پاندمی کرونا را جذب کرده و از آنها جان سالم به در برده است. رهبران ایران همچنین امید دارند با تکیه بر روابط با کشورهای همسایه و قدرتهای شرقی ضررهای اقتصادی تحریمها را جبران کنند و از شدت انزوای دیپلماتیک بکاهند. بعلاوه آنها به پیشرفتهای هستهای به عنوان اهرم فشار قوی برای اجبار آمریکا به عقبنشینی مینگرند و بنابراین رفتنِ تا مرز تقابل برایشان جذاب است.
اما پایهای که این طرز نگاه بر آن استوار است سست و شکننده است: اقتصادی که در پشت رشد مثبت حداقلیاش نیاز مبرم به اصلاح دارد؛ یک فضای تقابلی بین ایران و غرب بهبود روابط خارجی – نه فقط با کشورهای حاشیه خلیج فارس – دشوار خواهد کرد؛ بعلاوه، پیشرفتهای هستهایِ بیرویه میتواند روابط با چین و روسیه را هم خدشه دارد کنند.
بالاتر از همه اینها، نزدیک شدن به آستانه هستهای – یعنی دستیابی به تمام عناصر لازم برای تولید بمب بدون تولید آن– یا تحریک نظامی آمریکا، چه مستقیم و چه غیر مستقیم، هیچ منفعتی را برای ایران تأمین نخواهد کرد و احتمالاً واکنش واشنگتن را در پی خواهد شد.
قدرتهای جهانی، خصوصاً آمریکا و دولتهای اروپایی، دارند به زمان تصمیمگیری نزدیک میشوند. ذخیره رو به رشد اورانیوم غنی شده با خلوص بالا و نزدیک به حد نظامی، در کنار سانتریفیوژهای پیشرفتهای که تعدادشان رو به افزایش است، این معنا را میدهد که برجام در عرض چند هفته آینده، در صورتی که همه چیز به همین منوال پیش برود، به نقطه غیر قابل بازگشت میرسد. چراکه آمریکا به این نتیجه میرسد که مزایای عدم اشاعه سلاحهای هستهای برجام دیگر قابل دستیابی نیستند و در نتیجه احیای آن فایدهای نخواهد داشت.
به علت تنگ بودن زمان، واشنگتن و متحدانش به راههای جایگزین – یا به اصطلاح، گزینههای ب – فکر میکنند؛ توافق موقت بر سر رفع قسمتی از تحریمها در برابر توقف پیشرفتهای برنامه هستهای ایران، کشیدن ماشه و بازگردان تحریمهای سازمان ملل و اتحادیه اروپا، عملیاتهای خرابکارانه و یا واکنشهای نظامی به منظور عقب راندن برنامه هستهای ایران از جمله جایگزینهای مورد بحث هستند.
اما همه این گزینهها نقاط منفی قابل توجهی دارند و معلوم نیست که به نتیجه دلخواه منجر شوند. در صورت عدم پیشرفت سریع گفتگوها در هفتههای آینده، باید انتظار بازگشت به وضعیت یک دهه قبل را داشت: دوران رقابت خطرناک بین تحریمها و سانتریفیوژها.
کشورهای منطقه دارند خودشان را برای آنچه که اتفاق خواهد افتاد آماده میکنند. برای آن دسته از همسایگان ایران که در دوران ترامپ در میانه تقابل تهران و واشنگتن گیر کرده بودند و در حال حاضر نیز نسبت به تعهد آمریکا به تأمین امنیتشان دغدغه دارند، هم احیای برجام و هم عدم دستیابی به هر گونه توافقی نگران کننده است. کشورهای حاشیه خلیج فارس با تهران وارد گفتوگو شدهاند تا از ترکش تنش جدید میان ایران و آمریکا در امان بمانند.
در اسرائیل، بالعکس، مقامات بیشتر نگران غنی سازی اقتصادی ایران در اثر احیای برجام هستند، تا نگران غنی سازی اورانیوم و تسریع آن در صورت فروپاشی توافق. اگرچه برخی از کارشناسان امنیت ملی اسرائیل بیش از پیش بر منافع عدم اشاعه برجام صحه میگذارند، اما مقامات این کشور این توافق را مصالحهای ضعیف میدانند که در اثر آن دشمن اصلی اسرائیل در منطقه هم از انزوای دیپلماتیک خارج میشود و هم با منابع مالیای که در اختیارش قرار میگیرد میتواند متحدین منطقهایاش را تقویت کند.
تجربه سه سال گذشته نشان داده است که نتیجه شکست مذاکره بازی دو سر باخت است: آمریکا و متحدانش – به همراه قدرتهایی مثل چین و روسیه که با دستیابی ایران به سلاح اتمی مخالف هستند – با گسترش بدون نظارت برنامه هستهای ایران مواجه خواهند شد، تهران با تشدید وضعیت بغرنج اقتصادی باید دست و پنجه نرم کند و در منطقه هم تنشها دوباره بالا میگیرد که میتواند عواقب خطرناکی داشته باشد.
خوشبختانه، اجتناب از چنین وضعیتی ممکن است. برای آن ایران و آمریکا باید این واقعیت را قبول کنند که هیچ کدام به همه آنچه که میخواهند دست پیدا نخواهند کرد، اما میتوانند به چیزی برسند که آنها را به رفع نیازهایشان نزدیک میکند. اقداماتی در راستای موارد زیر ضروری بنظر میرسد:
آنچه که آمریکا، ایران و کشورهای چهار بعلاوه یک (بریتانیا، فرانسه، روسیه، چین و آلمان) را به دور میز بازگردانده، پذیرش این است که برجام بهترین چارچوب موجود برای پرداختن به یک دغدغه راهبردی جهانی است و تنها ساختار موجود برای عادیسازی روابط اقتصادی ایران با دنیای خارج.
منافع احیای برجام و مضرات از بین رفتناش باید برای امضاکنندگان اولیه این توافق کافی باشد تا از لبه پرتگاه فاصله بگیرند و نگذارند برجام فروبپاشد.