زندگی سخت دختر ثروتمند بخاطر طلاق پدر و مادرش / سرنوشت تلخ

رکنا چهارشنبه 31 فروردین 1401 - 04:11
حوادث رکنا: دختر نوجوان برای عدم طلاق ماد پدرش به کلانتری رفت.
زندگی سخت دختر ثروتمند بخاطر طلاق پدر و مادرش / سرنوشت تلخ

به گزارش رکنا، دختر 15 ساله که سراسیمه و هراسان وارد اتاق مددکاری اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد شده بود، در حالی که بیان می کرد نگذارید من قربانی طلاق پدر و مادرم باشم، به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: از روزی که دست راست و چپم را شناختم همواره شاهد درگیری و مشاجره های لفظی بین پدر و مادرم بودم.

درگیری پدر و مادر جلوی چشم فرزند

آن ها مدام در جنگ و جدل بودند و من هم این صحنه های تلخ را نظاره می کردم تا جایی که هیچ گاه لذتی از دوران کودکی و نوجوانی نبردم البته از نظر اقتصادی مشکل مالی نداشتیم و پدر و مادرم احتیاجات ضروری مرا برآورده می کردند ولی از چند سال قبل من تنها شاهدی بودم که باید در دادگاه و پاسگاه به دلیل اختلافات پدر و مادرم شهادت می دادم اگرچه آن ها همواره به من می گفتند حقیقت آن چه را دیده ای بگو! ولی بعد از شهادت اگر به نفع مادرم سخن می گفتم پدرم تا مدت ها با من قهر بود و خیلی سنگین و سرد برخورد می کرد و اگر هم به نفع پدرم شهادت می دادم مادرم مرا از خود می راند و زجر روحی می داد.

این شرایط به جایی رسیده بود که دیگر از خودم متنفر بودم. دوست داشتم یک روز در کنار پدر و مادرم در آرامش زندگی کنم اما این ماجرا به یک آرزوی بزرگ برایم تبدیل شده است.

وقتی از دادگاه به خانه باز می گشتیم و من مثلا حقیقتی را گفته بودم که به ضرر پدرم بود دیگر هرچه از او تقاضا می کردم برایم بخرد فریاد می زد به کسی که برایش شهادت داده ای بگو! کار به جایی رسید که گویی من گوشت قربانی اختلافات پدر و مادرم بودم و هرکس به  نفع خودش با من رفتار می کرد به گونه ای که  دیگر تحمل این وضعیت را نداشتم.

شب گذشته نیز پدرم یک دستگاه لپ تاپ برایم خرید تا امور تحصیلی ام را با آن انجام بدهم اما انتهای شب دوباره کتک کاری های پدر و مادرم شروع شد و کار به شکایت و پلیس 110 کشید.

زندگی سخت دختر جوان بخاطر طلاق پدر و مادر

در نهایت مادرم خانه را ترک کرد و به منزل پدر بزرگم رفت اما او صبح زود به خانه بازگشت و مرا با خودش به کلانتری آورد تا علیه پدرم شهادت بدهم که او بتواند طلاق بگیرد. دختر نوجوان در حالی که اشک می ریخت ادامه داد: از شنیدن نام طلاق همه وجودم می لرزد چرا که می دانم آینده من در میان این کشمکش های خانوادگی تباه می شود .

در این هنگام زن جوانی با عجله در اتاق مددکاری را گشود و در حالی که بیان می کرد دخترم باید بیایی تا شهادتت را ثبت کنند، دستان سرد و بی روح دخترش را گرفت .

گزارش خراسان حاکی است با دستور سرهنگ خواجه پور (رئیس کلانتری آبکوه) بررسی های تخصصی و مشاوره ای درباره ماجرای این زوج جوان و اظهارات دختر 15 ساله در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.

 ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

منبع خبر "رکنا" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.